جامه ای که بر قامت او دوخته بودند؛ بقلم اجلال قوامی
به نام دکتر نور علی تابنده بود و به صفت درویش.
درویشی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بودند.
دانش آموخته حقوق بود و دل در گرو عرفان داشت.
با مصدق و یارانش همدل بود و در دولت مستعجل مهدی بازرگان قبول مسئولیت کرد.
با طرد و حذف یاران بازرگان نورعلی تابنده هم گوشه نشین شد و منتقد وضعیت موجود شد.
همیشه نگاهی به سیاست داشت هر چند جان و روحش در خانقاه و آوای ” هو” بود.
تساهل و تسامح را دوای درد مزمن انحصارطلبی و استبداد می دانست.
ردای سیاست را به ناپاکی نیالود و بر این منهج همچنان وفادار ماند.
هر چند بی مهری ها دید و در حصر شد ؛ مرغ باغ ملکوت شد و رسم اش ماندگار و نامش جاودان.