در نوشتار پیشین دیدیم که نماز هنگامی درست است که قلب همواره به نماز دائم مشغول باشد چرا که اشتغال قلب به نماز دائم موجب استقرار دائمی حضور قلب برای شاگرد می گردد و در نتیجه مطالبی را در نماز قلبی بر زبان می آورد در حقیقت از قلبش بر زبانش جاری شده و مصداق «صدق» می باشد.
آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
از نظر قرآن کریم اقامۀ نماز قالب بدون اشتغال قلب به نماز دائم ، یکی از مصادیق نفاق بوده و چینین نمازگزاری البته از زمرۀ منافقین می باشد چرا که اوراد و اذکاری که هنگام چنین نمازی بر زبان نمازگزار جاری می شود تقلیدی بوده و از قلب نشأت نگرفته است.
لذا بروشنی چنین نمازی حداقل در دو آیه از قرآن مجید مصداق بارز «ریا» و «تلاش برای فریب خدا» تلقی شده است.
البته حضور قلب نیز باز بنابر آیات قرآن تنها برای کسانی میسر می شود که دارای ذکر قلبی باشند و مطابق مدلول آیه قرآن می فرماید :
… وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی
نما زرا برای ذکر من برپای دار.
سوره طه آیه ۱۴
«ذکر» ، هدف اصلی از اقامه نماز بشمار می رود و بهمین دلیل نماز در دین اسلام بعنوان ستون دین تلقی شده است و تمامی عبادات دیگر از قبیل روزه ، حج و زکات و نظایر آن در حقیقت در حکم مقدمه ای برای اقامۀ نماز می باشند و از این منظر است که قبولی سایر عبادات از سوی پروردگار موقوف به صحت نماز است.
همانگونه که در نوشتار پیشین نشان داده شد ، نماز دائم همان اشتغال قلب به ذکر است.
لذا نمازگزار باید بدنبال شرایطی باشد که طی آن قلب بتواند براحتی و لاینقطع به ذکر مشغول باشد و پراکندگی ذهن مانع از اشتغال دائم قلب به ذکر نشود بدین منظور ذهن انسان باید دائما متوجه قلب خودش باشد. اینکه اصولا «توجه چیست» و به چه نحو توجه کردن می تواند موجد تأثیراتی در «توجه شونده» و «توجه کننده» شود، در بخشهای آینده مفصلا و عمیقا مورد بررسی قرار خواهد گرفت ولی در اینجا اجمالا به این نکته اشاره می شود که توجه ذهن به قلب موجب حصول جمعیت خاطر و نجات ذهن از پراکندگی می گردد ولی همزمان می بایست آن دسته از عوامل بیرونی که ممکن است موجب پراکندگی ذهن گردند نیز تا حدامکان مرتفع گردند.
به منظور بهره برداری بهینه از عوامل محیطی در جهت ایجاد تمرکز و نیز به حداقل رساندن تأثیرات بازدارندۀ عوامل بعضا ناشناخته محیطی بر ذهن و قلب شاگرد ، معمولا مجموعه دستورالعمل هایی از «باید» ها و «نباید» توسط مربی تنظیم و به شاگرد ابلاغ می شود.
این مجموعۀ بایدها و نبایدها تنظیم کننده روابط از یکسو میان «قلب و ذهن» – که در بدن شاگرد قرار گرفته اند – با «محیط بیرونی» – که بدن در آن قرار گرفته – از سوی دیگر می باشد.
بدیهی است این مجموعه دستورالعمل ها تابعی از متغیر محیط ، بویژه محیط جغرافیایی ، بوده و قطعا یک دستورالعمل واحد نمی تواند برای همه محیط ها معتبر باشد.
اینگونه دستورالعمل ها برای مردمان مختلف در جوامع متنوع و نیز در اعصار گوناگون ، بر حسب عوامل متغیر مانند شرایط محیطی ، جغرافیایی ، تربیتی ، شخصیتی و ژنتیکی که می تواند موجد تفاوت ظرفیتها و استعدادهای افراد یک جامعه باشد ، گوناگون و متنوعند.
بیشتر بخوانیم :
نماز و اسرار «یوگا»؛ بقلم یحیی خوشمرام
بخش چهارم ؛ «نماز و اسرار یوگا»
همانگونه که اشاره شد این دستورالعمل ها تنظیم کننده روابط متغیرهای محیطی با قلب و ذهن انسان می باشند و چون ذهن نیز متوجه قلب است ، در نهایت این دستورالعمل ها گشانده راهی بسوی قلب می باشند.
در اسلام از مجموعه این دستورالعملها ، با الهام از نص صریح قرآن به «شرع» یا شریعت تعبیر شده است.
شرع یا شرعه در لغت به راهی باریک و فرعی گفته می شود که به شاهراهی بزرگ منتهی شود.
لذا در آیۀ ۴۸ سورۀ مائده می فرماید :
« … لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِنْ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ ﴿۴۸﴾»
«… از برای هر یک کیش و راهی روشن نهادیم و اگر خدای بزرگ می خواست هر آینه شما را مردمانی یگانه می نهاد و مگر شما را به آنچه که بر شما آمده بیازماید پس در نیکی ها از یکدیگر پیشی جویید بسوی خدای بزرگ باشد بازگشت شما همگی پس شما را برآنچه که استیزه می کردید آگاه فرماید.»
همانگونه که بروشنی ملاحظه می شود علاوه بر اینکه واژه «شرع» در این آیۀ شریفه بصورت نکره آمده که مفید بر تعداد است یعنی شریعت های متفاوت ، در خود آیه نیز بصراحت قید شده است که اراده الهی بر آن بوده است که امت های مختلف و ملتهای گوناگون در سراسر جهان شرایع متفاوت با یکدیگر داشته باشند و لذا هرگونه تلاشی برای استقرار شریعتی واحد در جهان مخالف با نص صریح این آیه می باشد این یکی از بسیار آیاتی است که بر خصیصۀ موزائیکی جوامع بشری صحه گذاشته اند.
بنابراین می توان گفت شرع یا شریعت راه توجه شاگرد به قلب خودش می باشد که در مجموعه ای از بایها و نبایدها نظام مند شده است و «منهاج» که در این آیه مقارن با شرع بکار رفته و در زبان تازی به چم «راه روشن» می باشد ، راه توجه قلب است به مبدأ هستی.
اما در این آیه بجای طریقت ، واژۀ منهاج بکار رفته و تقارن آن با «شرع» یعنی آن راه باریکه ای که در بدایت کار بعلت عدم آگاهی سالک به اسرار و حکمتهای دستورات شرعی مانند وضو یا نماز ممکن است تاریک بنظر برسد، مژده ای است برای سالک تا بداند (ادامه) راهش بعد از وصول به قلب روشن خواهد بود چرا که پس از «شرعِ دستوری» ، پای در راه روشن یعنی «منهاج» می گذارد و آنچه که در «ملوک الکلام پند صالح» مذکور است : «… دل را بایدی به دستور متوجه غیب نمود و از غیب خود رو به غیب مطلق آورد …» نیز ناظر به راه شریعت است و البته منظور از دستور همان احکام شریعت است. همچنین باید توجه داشت تقدم شرع بر منهاج در این آیه تقدم تبعی است بدین معنی که شرع مقدمۀ منهاج است و شاگرد برای حرکت صحیح و استوار در «منهاج» – یعنی راه نورانی میان قلب و مبدأ هستی – ملزم است تا مداوما و موکدا عمل به «دستورهای شرع» کند.
ولی قطعا «منهاج» بر «شرع» دارای تقدم شرفی است چراکه «شرع» و «شریعت» در حکم مقدمه بلاانفصال از ذوالمقدمه خود یعنی «منهاج و طریقت» است و ذوالمقدمه بر مقدمه تقدم شَرَفی و مقدمه بر ذوالمقدمه تقدم زمانی دارد.
عدم توجه به اصول اساسی ناظر بر قطع مراحل «منهاج» و اکتفا کردن به انجام صوری دستورات شرعی مانع ارتقاء شخص مؤمن به یافتن ارتقاء و نیل به مدارج بسیار بالاتر توحیدی می گردد.
نکتۀ دیگری که باید در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که واژه «منهاج» نیز در این آیه شریفه بصورت نکره ذکر شده که دلالت بر تعدد راههای روشن قلب بسوی مبدأ هستی دارد و این نیز در کلام عارفان عالی مقام بارها تصریح شده است چنانکه از صالح المؤمنین حضرت آقای صالحعلیشاه اعلی الله مقامه الشریف در کتاب مستطاب یادنامۀ صالح نقل است که ایشان فرمودند : «الطرق الی الله بعدد انفاس الخلایق» یعنی تعداد ره ها بسوی خدای بزرگ به اندازه شمارش تنفس همه آفریدگان است که مفهوم بی نهایت را به ذهن متبادر می کند.
لذا همانگونه که در آیۀ شریفه بدان تصریح شده است هر قومی و هر آئینی شرعیات مخصوص بخود را داراست و باید دانست این شرعیات یعنی مجموعۀ «باید» ها و «نباید» ها برای اقوام مختلف در زمانهای گوناگون و مناطق مختلف متفاوت است و ممکن است شرعیات مختص به یک منطقه مکانی خاص یا یک برهۀ زمانی بخصوص برای دیگران در مناطق یا زمانهای دیگر کارآیی نداشته باشد.
اگر این اصول مورد توجه قرار گیرد و تلاش نشود تا شرعیات یک زمان یا یک مکان خاص بزور و جبر در زمان یا مکان دیگری که سازگار نیست پیاده شود دیگر معضلاتی مانند «عبادت در قطبین» یا «چگونگی» تعیین قبله برای کسی که در ایستگاه قضایی مستقر است و می خواهد اقامه نماز کند و … که مدعیان شریعت را درمانده کرده ، سالبه به انتفاء موضوع خواهند بود.
مقاله ای بقلم یحیی خوشمرام
برگرفته از مجموعه آموزه های : دکتر سیدمصطفی آزمایش
پخش : اندیشکده سما