مانی پور پاپک اشکانی، زاده ۵۲۷ بابلی در چهارمین سال از شاهنشاهی اردوان اشکانی، برابر با ۱۴ اپریل ۲۱۶ زایینی.
بهگفته ابوریحان بیرونی در ماللهند؛ وی در بابل – دهکده مردینو و در نزدیکی رود کوثی – جنوب تیسپون – پایتخت ایران زاده شد. اصالت پدر او را از همدان دانستهاند که به بابل کوچ کرده است.
خودآگاهی، خرد و همچنین والا بودن روح، مهمترین ویژگی کیش مانوی است. جهانشناسی مانوی از گذشتگان و آیینهای پیشین سرچشمه میگیرد، چنانکه خود او میگوید از پی پیامبران گذشته آمده.
از دیگر ویژگیهای آیین مانوی، این استکه بر پایه دانش روز بوده و همه طبقات جامعه را برخلاف موبدان، مورد توجه قرار میداده، از جمله کسانی که از دانش بیبهره بوده اند.
وی را با پاژنامهایی نظیر؛ فرستاده روشنی، سرور نجات بخش، بغ راستیگر، بودای روشنی و فارقلیط میشناختند و او خود را واپسین پیامبر معرفی میکند.
او زمانه خود را بخوبی میشناخت و مهارتهای بسیاری نیز داشته از جمله؛ پزشکی، نگارگری، خوشنویسی، موسیقی، شعر که آثاری از وی برجای مانده.
مانی در زمان شاپور یکم ساسانی با حمایت پادشاه به تبلیغ و ترویج آیین خویش پرداخت و هنگامیکه در نزد شاپور بود، وی را در نبرد با والریانوس رومی و فیلیپ عرب همراهی کرد که رومیان شکست سنگینی در آن جنگ از ایران متحمل شدند و نقش برجسته این نبرد همچنان پابرجاست که پس از بدار آویختن مانی توسط کرتیر موبد، این سنگنگاره مخدوش و نقش مانی حذف شده و آخوند زرتشتی نما، خود را بجای مانی در پشت شاهپور ساسانی جای داده است.
در زبور مانوی آمده: «شاپور تو را حرمت کرد، هرمزد نیز حقانیت ترا پذیرفت»
پس از درگذشت شاهپور یکم و فرزندش هرمز، قدرت آخوندهای زرتشتی صدچندان میشود. حضور مانی و آیین مانوی که جهانگیر شده بود، جایی برای کاسبان دینسالار نمیگذاشت و همین امر موجب شد تا دسیسهها یکی پس از دیگری آشکار شود و در نتیجه در زمان بهرام، کرتیر موفق به محاکمه و بدار آویختن مانی شد و سپس دستور سرکوب و کشتار مانویان را گرفت.
در کتاب زبور، درباره گرفتار شدن وی چنین نوشته شده:
«ترا با آهن بار کردند و دست و پاهای ترا با آهن بستند و زنجیرها روی بدن تو گذاشتند و ترا در حبس انداختند و ۲۶ روز و شب در آهن ماندی و یاران تو پیش تو آمدند و همه را در آغوش گرفتی»
همچنین از بدخواهی آخوندهای زرتشتی در نزد بهرام این چنین مینویسد که آنها گویند:
«این روزها مردی پیدا شده که با ما میستیزد و کارهای ما را خراب میکند. خواهش همه ما از تو ای شاه این است که او را بکشی چون او آموزگاری است که مردمان را گمراه میکند»
و نیز در واپسین دیدار میگوید:
«مرا بنگرید فرزندان من و از دیدارم سیراب شوید چه زود باشد که جسم من از میان شما کناره گزیند»
ثعالبی مینویسد که موبد کرتیر از مانی پرسید: ویرانی بهتر است یا آبادانی؟ مانی گفت: ویرانی تنها مایه آبادانی جانهاست. موبد گفت: به ما بگو، آیا کشتن تو آبادانی است یا ویرانی؟ مانی گفت: این ویرانی بدن است. موبد گفت: پس شایستهاست که تو را بکشیم تا پیکرت ویران شود و جانت آبادان! پس از آنکه موبدان زرتشتی او را مرتد خوانند، او به زنجیرهای گران بسته شد.
آیین مانوی در مدت کوتاهی بر پهنه گستردهای از جهان آن روزگار، از ایران بزرگ تا اروپا، شمال آفریقا، هند، چین و… سایه گستراند و تا سده دهم میلادی کماکان قدرت خود را حفظ نمود. پس از آن اندک اندک کمرنگ شد. عناد آخوندهای زرتشتی با مانی و آموزههایش، تکفیر و قتلعام پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان، ملحد خواندن مانویان از سوی کلیسای کاتولیک موجبات انحطاط مانویت را در جهان فراهم ساخت. حال آنکه مسیحیت مذهبی ساخته شده بر پایه آیین مانوی و اندیشه های میترایی است که از سوی آگوستسین ساخته و پرداخته شد که خود مانوی بود.
ابناثیر، ابنجوزی، ابنندیم، اصفهانی، ابنخلدون و بسیاری دیگر از سرکوب و کشتار مانویان در قرون پس از اسلام مینویسند. آنها تحت عنوان زندیق سرکوب و کشته میشدند. این ندیم مینوسد: زندقه، در واقع، اتهام به کسانی بود که در این دوره، آشکارا در بیان و مواضع خود و یا در رسالههایی که مینگاشتند به ترویج آموزههای فلسفی مانوی در باب دوگـانگی در بنمایههای آفرینش میپرداختند.
اصفهانی مینویسد: مهدی عباسی، منصب ویژهای را در نظام اداری خلافت، برای تعقیب این سیاست پیافکند که در راس آن «صاحبالزنادقه» قرار داشت و عمده وظیفه او بررسی و تفتیش عقاید افراد مظنون بود.
باغی نهاده همبر او با چهار بخش پر نقش و نگار چو ارتنگ مانوی
یکی همچو دیبای چینی منقش یکی همچو ارتنگ مانی مصورفرخی سیستانی
[معادل امروزی چنین دستگاهی، اداره فرق و ادیان فرقه ملاتاریاست که سر ستیز با همه دگرباوران و دگراندیشان دارد، بویژه اهل تصوف.]