قسمت دهم؛ «نماز و اسرار یوگا»

۷۱۵

در نوشتار پیشین دیدیم که خراسان بزرگ و افغانستان محل نگارش “سمهیتا” کهنترین و مهمترین بخش وداها و نیز “گاتاها” کهنترین و مهمترین بخش اوستا در دورانی بوده است که ایرانیان و هندوان باهم می زیسته اند و این دو گروه از همتباران که آن زمان یک گروه بوده، یک کیش و یک آئین داشته و به یک زبان سخن می گفته اند سرزمین خود نیز را “اریه” یا همان “ایران” می نامیده اند و این واژۀ گرچه مشتق از واژه “آریایی” است ولی برابر آخرین تحقیقات برخی از محققان منجمله “جراردو جنولی”/ خاور شناس ایتالیایی (درگذشته بسال ۲۰۱۲ میلادی) /دست کم در میان هندیان فاقد بار سیاسی بوده و بیشتر بار آئینی داشته و به چم سرزمین باورمندان یا مؤمنان بکار می رفته است اگرچه در میان خود ایرانیان بیشتر جنبه تبارشناختی بخود گرفته که در این مورد در نوشتارهای آتی بررسی عمیقتر انجام خواهد شد.

اما از نقطه نظر تقسیم بندی مراحل سیر تکوین یوگا ، دوران همزیستی ایرانیان و هندیان همزمان با دوران ودایی بوده است که با نگارش نخستین و مهمترین بخش وداها یعنی ریگ ودا در حدود شانزده سده پیش از میلاد آغاز و حدود هزارسال بطول می انجامد.

بدین لحاظ ایرانیان بنوبه خود با متون ودایی آشنا بوده و از آن بهره می بردند چنانکه فردوسی نیز در شاهنامه بدان تصریح کرده است.

از سوی دیگر نظر به اینکه تاریخ نگارش گاتاها نیز از سوی محققین حوالی سده هشتم پیش از میلاد یعنی دویست سال پیش از اتمام دوره ودایی تخمین زده شده است لذا نگارش گاتاها مقارن می شود با آغاز روند جدایی هندیان و ایرانیان و حرکت هندیان به سوی شبه قاره هند، اگرچه برخی از محققین نظیر “آرتور مکدونل” معتقدند که تاریخ نگارش گاتا ها باید پس از جدایی هندیان ازایرانیان بوده باشد.

لازم بذکر است مردمانی که ما آنها را “هندی” می خوانیم هرگز در طول تاریخ خود را به این نام نشناخته اند.

واژه “هند” اصولاً در فارسی باستان برگرفته از واژۀ سانسکریت “سیندهو” به چم “رود سند” بوده و به مردمانی اطلاق می شده است که در ماورای رود سند سکنی گزیده بودند قطع نظر از تبار یا زبانشان.

همچنین برابرنهاد این نام در زبانهای دیگر – مانند “ایندیا” در زبان انگلیسی – نیز از همین واژه فارسی باستان گرفته شده است.

بنابراین اطلاق کلمه “هندی” به بخشی از اقوام هندوایرانی که در دوران ودایی و پیش از حرکت به سوی شبه قاره هند در منطقه افغانستان و خراسان بزرگ زندگی می کرده اند درست نیست و آنها نیز هرگز خود را “هندی ” ننامیده اند.

در حقیقت آن بخش از اقوام هندوایرانی که پس از هزارسال اقامت در خراسان بزرگ ، منطقه را ترک کرده و در شبه قاره هند سکنی گزیدند، بعد از این جدایی و مهاجرت ثانویه از سوی همتباران سابق خود “هندی” یعنی “ساکنان دره رود سند” نامیده شدند.

اما از سوی دیگر واژۀ “هندی” در بخشهای نخستین شاهنامه که ناظر بر دوران همزیستی اقوام هندوایرانی در منطقه خراسان بزرگ می باشد مکررا بکار رفته است.

بنابراین منطقی است که تصور کنیم عنوان هندی یا سیندهو در طول دوران ودایی به ساکنان اولیه دره رود سند یعنی شهروندان “تمدن مهنجودارو ” اطلاق می شده است و در شاهنامه قرائنی هست که این نظر را تایید می کند منجمله اشارات متعدد به “شمشمیر هندی” ، “تیغ هندی ” و یا “خنجر هندی” که نشان از کیفیت بالای صعنت پولاد سازی در هند آن زمان می دهد و این با گزارش های مورخین در خصوص تمدن فوق العاده پیشرفته باشندگان “دره سند” که لقب “منهتن عصر برنز” را به خود اختصاص داده است تطبیق می کند.

در مورد دلایل احتمالی جدایی هندیان از ایرانیان ذیل مبحث بررسی “دوره برهمنان ” بحثهایی ارائه خواهد شد.

عجالتاً به این نکته اشاره می شود که تاریخ نگارش گاتا ها همزمان با این جدایی یا اندکی پس از آن ، حدود پانصد تا هشتصد سال پس از نگارش “سمهیتا” بوده است و از آنجا که بهترین و والاترین افکار و عقاید هم با گذشت زمان در محاق خرافات و سایر پیرایه های ناشی از تصرف نفوس تربیت ناشده پنهان می شوند، شاید نگارش گاتاها را بتوان به تلاشی برای خرافه زدایی از متون ودایی در آن زمان تعبیر کرد.

از سوی دیگر اگر چه اصول بنیادین آموزشهای تربیتی به جهت سازگار بودنشان با فطرت بشری همواره ثابت و پایدارند ولی نحوه اجرای آنها و نیز تاویل و تفسیر آنها و نوع نگرش به آنها و زاویۀ دیدی که بشر به آنها دارد همگام با تحول فکری اش دگرگون می گردد از این رو ظهور “مجددان” و “مصلحانی” برای پیرایه زدایی و به روزرسانی محتوای این آموزشها در اعصار مختلف ضروری می نماید.

در یک نگاه کلی می توان بخوبی دریافت همانگونه که آحاد بشر انفراداً در حال سلوک به سوی مبدا خود می باشند ، پیکرۀ بشریت نیز که بنی آدم اعضاء آن می باشند در قوس زمان بسوی مبداء خویش در حال سلوک است.

لذا بشر در هریک از مراحل این “سلوک” ، که منطبق با یک بازۀ زمانی خاص از تاریخ بشریت است با الزامات جدید خاص آن بازۀ زمانی روبرو می شود که طی آن ناچار است عوارض مرحله قبلی را ترک کرده وبه مقتضیات مرحلۀ جدید پاسخ گوید. لذا می توان نگارش گاتاها را هشت قرن بعد از نگارش “سمهیتا” ، بعنوان نوعی ” رفرم” ارزیابی کرد درست همانگونه که اکثرا محققان، ظهور آیین های بودایی و “جین” را نیز عمدتاً ناشی از عملکرد برهمنان دانسته اند و این مطلب در بررسی دوره برهمن ها که پس از دروه ودایی می آید مورد موشکافی بیشتر قرار خواهد گرفت.

عجالتاً باید دانست که یکی از مضامین اصلی در متون ودایی و نیز گاتاها ، مبحث “قربانی” است.

“سمهیتا” مجموعۀ سرودهایی است که باید در هنگام انجام مراسم قربانی بدقت خوانده شوند و سایر کتابهای متون ودایی که به آنها پرداخته خواهد شد در حقیقت تفاسیری از این سرودها و دستور العمل های نحوۀ اجراء درست مراسم قربانی می باشند و درست بهمین دلیل “سمهیتا” مهمترین بخش از متون ودایی تلقی می گردد.

مراسم قربانی عبارت است از چیدن چند آجر بعنوان “مهراب/محراب” که نوع چینش نمادینه از سلسله مراتب هستی می باشد، افروختن اتش و انداختن یا افشاندن اندکی شیر یا روغن یا غلات در آن و تقدیم آن به خداوندگار و خالق آتش. هدف اصلی از اجرای مراسم قربانی “بذل توجه به مبدا هستی ” میباشد.

هندیان می بایست هر روز چند بار در ساعاتی معین با اجراء یک مراسم کوتاه قربانی، توجه خود را از امور متکثر روزانه به مبدا واحد معطوف سازند یعنی از کثرت به وحدت توجه نمایند.

اینکه اصولا” ماهیت “توجه” چیست ذیل بحثی مفصل در خصوص آئین بودا و نیز مرحلۀ “صمدی” مطالبی ارائه می گردد.

اما در اینجا ذکر این نکته ضروری است که شاید اختلاف نظر بر سر نحوه اجرای مراسم قربانی که برهمن ها نحوۀ انجام آن را بر اساس ادارک خود از متون ودایی تعیین می کرده اند یکی از دلایل جدایی هندیان از ایرانیان بوده باشد.

اجرای مراسم قربانی در متون ودایی نماد یکپارچه ساختن “جهان فانی انسانها/ گیتی” با “مینو: دنیای باقی ایزدان/ ملکوت” بود.

مراسمی که برهمنان ناظر حسن اجرای دقیق جزئیات صوری (فرمال) آن بوده اند و همین امر در طول زمان موجب تهی شدن آن از روح و معنی گردید! آفتی که همواره همه مناسک و مراسم عبادی در همۀ ادیان را گرفتار کرده است.

پس از گذشت چند سده از نگارش نخستین متون ودایی ، زرتشتیان ، بودائیان ، پیروان “آیین جین” و بسیاری از آئین های دیگر ودایی هریک تعبیر و تفسیر خود را از قربانی کردن ارائه نمودند و این بخوبی نشان می داد که روح تشنه بشر دیگر با انجام مناسک ومراسمی تکراری اقناع نشده و نیاز به تفسیری جدید از متون ودایی احساس میشد.

خواهیم دید قرنها بعد هنگامی که “اوپانشاد” ها به متون ودایی ملحق شدند مکتبی جدید- البته جدید برای مردمانی که از پیشینۀ آن بی اطلاع بودند – به نام “یوگا” معرفی گردید که در آن مصداق قربانی بطور کلی دگرگون گردیده بود.

ادامه دارد…

مقاله ای بقلم یحیی خوشمرام 

از همین نویسنده بیشتر بخوانیم : 

نماز و اسرار «یوگا»؛ بقلم یحیی خوشمرام

نماز و اسرار «یوگا»؛ بخش دوم 

نماز و اسرار یوگا؛ قسمت سوم

بخش چهارم ؛ «نماز و اسرار یوگا»

بخش پنجم – قسمت اول ؛ «نماز و اسرار یوگا»

بخش پنجم – قسمت دوم ؛ «نماز و اسرار یوگا»

بخش پنجم – قسمت سوم ؛ «نماز و اسرار یوگا»

بخش ششم  ؛ «نماز و اسرار یوگا»

قسمت هفتم بخش اول ؛ «نماز و اسرار یوگا»

قسمت هفتم بخش دوم ؛ «نماز و اسرار یوگا»

قسمت هشتم؛ «نماز و اسرار یوگا»

قسمت نهم؛ «نماز و اسرار یوگا»