«همگرایی» بخش دوم؛ به قلم افشین ساجدی

واکاوی ابعاد حقوقی مسئولیت نظام جمهوی اسلامی درقبال حفظ جان دکتر نورعلی تابنده

۵۵۵

واکاوی ابعاد حقوقی مسئولیت نظام جمهوی اسلامی

درقبال حفظ جان دکتر نورعلی تابنده

در بخش نخست این مقاله بیان کردیم که فعالیتهای ستم ستیزی و جوانمردی دکتر نور علی تابنده مورد تایید و حمایت کامل سه تن از اقطاب طریقت دراویش گنابادی  در زمان خودش بود و تعیین وی برای جانشینی و زعامت طریقت گنابادی توسط مرحوم حاج علی تابنده محبوبعلیشاه قطب سلسله گنابادی ، بهترین دلیل بر این مدعا می باشد.

در حقیقت این فعالیتها نه تنها مورد حمایت اقطاب بود بلکه به منزله بخشی از برنامه ای بشمار می رفت که ضرورتاً رهبران طریقت و عرفان گنابادی در ایران در نظر داشتند برای بهبود وضعیت  جامعه ایران ونهایتا بشریت به انجام برسانند.

با نگاهی گذرا به مکاتبات منظم اقطاب طریقت گنابادی با مراجع شیعه و سنی و رهبران مذهبی و اساتید و صاحبنظران می توان براحتی دریافت که دغدغه اصلی اقطاب گنابادی در کنار تربیت سالکین طریقت ، یکی ایجاد مودت و دوستی همگرایی و بویژه ایجاد حس پایبندی به احترام متقابل در میان پیروان مذاهب و ادیان مختلف بود.

لذا همزمان با تلاشهای پرفسور لویی ماسینیون پیشگام درک متقابل اسلام و کاتولیزم  برای آشتی کلیسا با دنیای اسلام که آن هم از الهامات تعالیم عرفانی این عارف فرانسوی سرچشمه  می گرفت، در داخل ایران نیز رهبران عرفان تلاشهای گسترده ای را برای رفع اختلافات هزارساله مذهبی میان مسلمانان جهان سازماندهی کردند.

در این راستا همزمان با سفر دکتر نور علی تابنده به فرانسه برای ادامه تحصیلات عالی ، سلطانحسین تابنده برادر بزرگتر نورعلی تابنده و فرزند شیخ محمدحسن بیچارۀ گنابادی صالحعلیشاه ، که بعدها زعامت این سلسله را نیز بدست گرفت ، طی ماموریتی که از سوی پدر به او محول شده بود  عازم سفر به کشورهای خاورمیانه گردید.

سلطانحسین تابنده ملقب به رضاعلیشاه
سلطانحسین تابنده ملقب به رضاعلیشاه

آقای سلطانحسین تابنده در این سفر ضمن ملاقات با برخی از اعضاء موسس دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه در مصر مانند شیخ محمد قمی و شیخ حسنین استاد دانشگاه الازهر ، برای نخستین بار پیشنهاد نمود که در قبال فراهم شدن امکاناتی برای تدریس فقه جعفری یعنی فقه مذهب شیعه در دانشگاه الازهر،  شیعیان نیز اعمال خرافی و تفرقه افکنانه نظیر سب و لعن خلفا را متوقف کنند.

پیش از آن نیز وی طی ملاقاتهایی با برخی از مراجع موثر و معتدل بویژه در عراق  نظیر ایه الله کاشف الغطاء ، آیه الله شهرستانی ، آیه الله کوه کمره ای ، آیه الله زنجانی و … نظر مساعد آنها را در خصوص لزوم اعمال اصلاحات خرافه ستیزانه در مذهب شیعه  جلب کرده بود.

در اثر این مساعی همزمان با شناسایی اسلام از سوی واتیکان بعنوان یک دین رسمی،  سرانجام شیخ محمود شلتوت استاد و رئیس دانشگاه الازهر مصر نیز، مذهب شیعه را به رسمیت شناخته و یک کرسی برای تدریس فقه جعفری را در دانشگاه الازهر دایر نمود که این امر مورد استقبال شدید آیت الله بروجردی مرجع مسلم آن زمان واقع شد بنحوی که  به نمایندگی از خود آیت لله کوه کمره ای و آیت الله طالقانی را که در آن هنگام همراه با دکتر نورعلی تابنده از اعضاء نهضت ملی مقاومت بشمار می رفتند را برای  تشکر و ابراز مراتب خشنودی  از این اقدام شیخ محمود شلتوت به مصر اعزام داشت.

تلاشهای رهبران تصوف در ایران برای ایجاد همگرایی درسطح ملی و جهانی  که برآمده از تعالیم نوعدوستی عرفانی بود البته مخالفین خود را نیز داشت مانند آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی که تا واپسین دم زندگی دست از کینه توزی  و دشمنی با طریقت گنابادی برنداشت.

طبیعی است که گسترش دوستی و همگرایی میان نحله های مختلف دینی ، در تقابل آشکار با تمامیت خواهی و انحصار طلبی آن بخش از از روحانیون و مداحانی بود  که از طریق خرافه گستری  و تحریک عوام به دشمنی و نیز دامن زدن به آتش اختلافات مذهبی، برای خود  پایگاههای اجتماعی نیمبندی دست و پا کرده بودند و به هیچ قیمتی حاضر به از دست دادن این پایگاههای جاهلی نبودند.

ولی خوشبختانه بیشتر روحانیون و مصلحین خوشنام آنزمان نظیر ، آیت الله کاشف الغطاء ، آیت الله کوه کمره ای ، آیت الله طالقانی ، آیت الله مطهری ، آیت الله زنجانی و از همه مهمتر آیت الله بروجردی مرجع مسلم آن زمان از این تلاشها استقبال کرده و  با پذیرش نظر سلطانحسین تابنده گنابادی که در حقیقت نظر پدرش شیخ محمد حسن بیچاره بیدختی صالحعلیشاه  بود تمامی سعی و کوشش خود را بکار بردند تا ضمن مهار خرافه گستری در میان شیعه، اهانت و توهین نسبت به مذاهب دیگر را در مساجد و منابر ایران متوقف نمایند.

در چنین شرایطی بود که دکتر نورعلی تابنده پس از پایان تحصیلات و  اخذ مدرک دکتری درشته حقوق با درجۀ ممتاز از دانشگاه سوربن در سال ۱۳۳۶ به ایران بازگشت و بلافاصله به نهضت ملی مقاومت که توسط سید رضا زنجانی برای مقابله با دربار شاه فقید تاسیس شده بود پیوست.

دکتر غلامحسین صدیقی ، احمد صدر حاج سید جوادی ، مهندس مهدی بازرگان، حسین شاه‌حسینی، مهندس یدالله سحابی، ناصر صدر الحفاظی و حسن نزیه و … از دیگر اعضاء نهضت ملی مقاومت  بودند.

پیوستن دکتر نورعلی تابنده به نهضت ملی مقاومت که در سالهای پس از وقایع ۲۸ مرداد ماه و در تقابل با تلاشهای دربار برای تثبیت حکومت فردی و استبداد تشکیل شده بود، بخوبی نشان دهندۀ این نکته بسیار مهم است که  سلسله طریقت  گنابادی در دعوای میان ملی گریان و دربار در دوره پس از حوادث ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ جانب ملی گرایان را گرفته و خود را در مقابل دربار و دستگاه حکومتی قرارداده بود و این درست بر خلاف تبلیغات رسمی نظام جمهوری اسلامی است که همواره رهبران طریقت گنابادی را به دروغ و ناجوانمردانه، به وابستگی به دربار  و همراهی با پادشاه فقید متهم کرده اند.

اهمیت این نکته در آنجاست که دستگاههای امنیتی نظام جمهوری اسلامی طی سالهای طولانی با ترویج عامدانه این اتهام متوهمانه در کنار ترویخ خرافه پرستی و باورهای دروغین در میان مردم که به آن اشاره خواهد  سعی در تحریک توده های ناآگاه و کم سواد  جامعه بر علیه دراویش گنابادی و بویژه شخص دکتر نورعلی تابنده کرده اند تا دراویش گنابادی و قطب آنها را فرقه ای جدا از جامعه جلوه دهند و صدمات و خسارات  شدیدی  هم به دراویش و هم به کلیت سلسله نعمت اللهی گنابادی وارد آورده اند  که باید مورد توجه قرار گیرند و قطعاً از این رهگذر،  مسئولیت حقوقی سنگینی متوجه کلیت نظام جمهوری اسلامی کرده اند.

در قسمتهای بعدی این نکته مورد بررسی قرار می گیرد.

ادامه دارد…

در همین رابطه بیشتر بخوانیم : 

«کبریت احمر» بخش یکم؛ به قلم آقای افشین ساجدی