یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ.
امر ولایت و جانشینی؛
از چنان اهمیتی برخوردار است که خداوند به رسولش هشدار میدهد که در صورت عدم اعلان و روشن کردن وضعیتِ پس از خود، رسالتش ناتمام است و با اعلان این مهم، حجت را بر حاضرین تمام و ابلاغ مأموریت پایانی پیامبر را میرساند… و اساسا یکی از ارکان مهمِ صوفیه و تفاوت ایشان با دیگر جریانها در همین موضوع مهم است و جنگها بر سر این مسئله صورت گرفته در طول تاریخ.
اهمیت «نص»؛
نظر به جایگاه «نص» در سلسلهٔ حقهٔ الهی، که حضرت آقای دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه، نیز؛ همانند اسلاف خود در مسئلهٔ «نص و امر جانشینی» اهمیت ویژهای قائل هستند و همچنین وضعیت سلسله و فقرا…، چرا موضوع «نص»، درباره آقای جذبی را مبهم گذاشتند که تا این اندازه پریشانی در میان دراویش بوجود بیاید؟ خاصه آنکه؛ آقای دکترتابنده، جدای مقام ولایت، دارای ابعاد شخصیتیِ حقوقی، اجتماعی، سیاسی میباشند که بخوبی به وضعیت سلسله و معضلاتی که در آن بوجود آمده و نفوذ حکومت در میان دراویش که از هر سو جامعهٔ درویشی را تحت فشار گذاشته، اشراف کامل داشته و با این وجود، مسئلهٔ آقای جذبی را، مبهم گذاشتهاند!
درباره «نص» و ابهاماتی که دکترتابنده در مورد آقای جذبی برجای گذاشتهاند!
آنچنانکه میدانیم؛ چه مکتوب و چه شفاهی، حداقل در سلسله گنابادی، رویهٔ معینی جاری بوده است که در همه این سالها، اقطاب طریقت گنابادی، از حضرت آقای سلطانعلیشاه تا حضرت آقای محبوبعلیشاه، رویهٔ مذکور را مد نظر داشتهاند تا هیچگونه شبهه، خلل و اختلافی میان دراویش بوجود نیاید و مهمتر اینکه، بنیان سلسله تصوف نیز، دچار آسیبی نگردد و همچنین دشمنان نتوانند سؤاستفاده نمایند.
در رابطه با «نص» جناب آقای دکترتابنده میفرمایند: «رهبری در امامت “نصّ” صریح میخواهد» و همچنین حضرت آقای سلطانعلیشاه در بیان السعاده میفرمایند: «…بنا بر این کسی که نصّی بر او نباشد خلافت او ممکن نیست».
با توجه به فرمایشات ایشان و متون صوفیه و بررسی رویه بزرگان و تاریخ سلسلهٔ تصوف؛ حضرت آقای مجذوبعلیشاه، مطلقا بر اساس رویهٔ اسلافشان؛ در قضیهٔ آقای جذبی، به عنوان جانشین عمل نفرمودهاند، که چرایی آن بسی جای تأمل دارد!
جای دیگری دربارهٔ «نص» میفرمایند: «اساس تصوف بر نظریهٔ قطعی و مبنایی تشیع است؛ باین معنی که ما معتقدیم بعد از پیغمبر کسی باید رهبر امت باشد که پیغمبر با «نص»، معین فرمودند» (دیماه ۱۳۷۷).
همچنین بیان میدارند: «اصل در شناخت رهبر معنوی، نص است، کسی که «نص» داشته باشد یعنی منصوص از طرف پیرِ قبل از خود باشد، راهنما است…» (اردیبهشت ۱۳۷۶).
در پیِ جعل فرمانی که شخصی انجام داده بود و آن فرمان را به حضرت آقای رضاعلیشاه نسبت میداد و موضوع را به عرض ایشان رساندند، سال ۱۳۸۱ در جمع عمومی دراویش، دربارهٔ مسئلهٔ نص و ضرورت کتبی بودن آن فرمودند:
«مسئلهٔ جانشینی و فرمان….منتها در دورههای اخیر، بخصوص این چند قرن، دو سه قرن اخیر، چون مدعیان زیاد بود، این چیزها “رسم شد” که «حتما فرمان بصورت کتبی باشد». این برای جلوگیری از ادعاهای بیجا بود. و خیلی کم شد سیل ادعاها، ولی باز هم به صور مختلف هست… این استکه فقرا در تجدید و پیروی از مشایخ که کدام..، به فرمانشان توجه کنند»
و باز در بیان السعاده حضرت سلطانعلیشاه میفرمایند:
بدانکه شجرهٔ مشایخ هر یک از سلاسل صوفیه منضبط بوده و چون عمدهٔ براهین بر شیخوخت و اخذ طریقت و پیروی کردن و صحت آن «نصصریح» بود تمام اهتمام مشایخ و ابتاع بحفظ همین «نص» بود؛ اگر چه اثر صحیح چون مقام تحقیق است و برتر است از مقام تقلید در دلالت کافی تر است از «نصصریح» لکن شخص سالک تا اول به مقام تقلید و انقیاد نیاید از برای او اثر صحیح که مقام تحقیق است در اغلب حاصل نشود و آنکس که پیش از مقام تقلید برای او اثر صحیح حاصل شود و بعد بعلت آن اثر صحیح مقام تقلید برای او حاصل شود کم است.
و نیز فرمایند: «تمام این بزرگواران علیهم السلام که ذکر شد “نصصریح” بر شیخوخت اینها بوده»
آنچنانکه با استناد به بیانات ایشان و جد امجدشان، نمونههایی را ذکر کردیم؛ میبینیم که حضرت آقای مجذوبعلیشاه، و نیز اسلاف ایشان، فرمایشات و نوشتههای بسیاری در این موضوع مهم دارند که اساس تصوف است و نشان میدهد که جایگاه «نص» تا چه اندازه اهمیت دارد، خاصه در چندین قرن اخیر که جعل و ادعاهای واهی بسیار شده و هرچه جلوتر آمدهایم، حکومتها نیز بیشتر قصد دخالتها داشتهاند که ایشان بارها چنین مواردی را مشخصا بیان داشته و هشدارها دادهاند!
ادامه دارد…
جریده ثبت گلستان