«کیفرخواست»؛ بخش یازدهم به قلم افشین ساجدی

واکاوی ابعاد حقوقی مسئولیت نظام جمهوری اسلامی در برابر حفظ جان دکتر نورعلی تابنده

۵۴۱

تاکنون ده قسمت از سلسله مقالات واکاوی ابعاد حقوقی مسئولیت نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال حفظ جان دکتر نورعلی تابنده منتشر شده است.

نظر به اینکه این واکاوی بیشتر جنبه تاریخ نگاری داشته است تا تحقیق حقوقی صرف،  برای برخی از خوانندگان علاقه مند این پرسش منطقی پیش آمده  است که

چگونه بررسی های تاریخی می توانند به ابعاد حقوقی  مسئولیت نظام جمهوری اسلامی ایران در قبال حفظ جان دکتر نورعلی تابنده مرتبط گردند.

برای درک بهتر این موضوع باید دانست که معمولا علمای علم حقوق عناصر مولفه وقوع یک جرم را به دو دسته کلی عناصر با ماهیت مادی و عنصر یا عناصر با ماهیت معنوی تقسیم بندی می کنند.

عناصر مادی وقوع جرم عبارتند از کلیه شواهد مادی و هر عنصر قابل مطالعه توسط حواس پنچگانه مانند بررسی های  مربوط به سلاح گرم و سرد ، اثر انگشت ، تحقیقات تشخیصژنتیکی، جستجوهای مربوط به محل وقوع جرم مانند خاک ، آب و هوا ، تحقیقات مربوط به پزشکی قانونی ، بررسی های سم شناسی و مانند آن می باشد.

اما عنصر روانی عبارت است از انگیزه یا انگیزه هایی که است که  محرک مجرم برای وقوع فعل مجرمانه به شمار می روند .

باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که برای اثبات وقوع  جرم و انتساب آن به مجرم  ، اثبات وجود انگیزه در شخص مجرم شرط لازم وضروری است و اثبات حضور عناصر مادی در این خصوص به تنهایی کافی نیست.

برای مثال در بررسی شرایط وقوع یک قتل، عناصر مادی وقوع قتل مثلا اثر انگشت متهم که احتمالا بر روی سلاح گرم یا سرد یافت شده است  بدون اثبات وجود انگیزه قتل در شخص متهم لزوما به معنی قاتل بودن او نبوده و انتساب اتهام قتل به وی را  اثباتنمی کند .

در حقیقت بطوری که نشان داده خواهد حضور عنصر معنوی یعنی «انگیزه»در کنار توالی منطقی وقایع می تواند اثبات کننده فعل مجرمانه باشد.

از این منظر واکاوی ابعاد حقوقی مسئولیت نظام جمهوری اسلامی ایران می تواند تمام یا بخش بزرگی از یک کیفر خواست باشد.

بررسی های تاریخی تا اینجا نشان داده است که گردانندگان نظام جمهوری اسلامی حتی پیش از استقرار نظام از انگیزه کافی برای قتل بسیاری از متفکران و اندیشمندان منجمله دکتر نورعلی تابنده  برخودار بوده و درحقیقت برنامه ریزی برای حذف آنها از ملزومات لایفنک استقرار نظام جمهوری اسلامی بوده است.

با این مقدمه آشکار می گردد که سلسله مقالات واکاوی ابعاد حقوقی نظام جمهوری اسلامی برای حفظ جان دکتر نورعلی تابنده نه یک تحقیقات تاریخی صرف بلکه در حقیقت کیفر خواستی برای تظلم و دادخواهی است.

بدیهی است که دکتر نورعلی تابنده تنها قربانی این نظام جمهوری اسلامی  نبوده است اما قطعا یکی از برجسته ترین و فرهیخته ترین قربانیانی بوده است که در طول حیات پربرکتش سرمنشاء عمیق ترین تاثیرات در  پهنه فرهنگ و صحنه سیاست ایران زمین و حتی جهان بوده است.

شاید بسیاری از ایرانیان هنوز نمی دانند که تصمیم آیت الله خمینی برای پایان دادن به جنگ فرسایشی بیحاصل با عراق از پی آمدهای خجسته نامه ای بوده است که دکتر نورعلی تابنده و یارانش در آخرین سال جنگ برای او ارسال کردند.

دکتر تابنده  همچنین یکبار دیگر  در اقدامی شجاعانه که نهایتاْ به بازداشت خانگی اش منجر شد پیراونش را  از درگیر شدن در یک جنگ بی حاصل دیگر منع کرده بود  و بدین ترتیب کشور را  از سراشیبی سقوط مجدد به جنگی نجات داده بود.

«موازنه منفی»

بدیهی است فرقه ای  نیابتی که با دسیسه و تدلیس همسایه شمالی بر این کشور باستانی مسلط شده تا  از آن بعنوان سرپلی برای اعمال و اجرای منطقه ای بخشی از سیاستهای جهانی آن همسایه استفاده کرده و نهایتا نفوذش را در خاورمیانه تسهیل کند و در این راه از تمامی ابزارهای مادی و معنوی در دسترس منجمله ترور، آدم کشی ، سوء استفاده از باوری های مذهبی و حتی ایجاد یک مذهب جعلی و دروغین و اشاعه باورهای بی ریشه و خرافی بهره جسته ،‌هرگز مجاهدات ها و تلاشهای وطنپرستانه و بشردوستانه فرهیختگانی نظیر دکتر نورعلی تابنده و همرزمان صدیقش را تحمل نخواهد کرد و بهر روش ممکن  تلاش خواهد کرد تا هم خودشان و هم آراءشان  را از صفحه روزگار محو نماید.

در حالی که در کشورهایی نظیر مصر، عراق ، سوریه  ، الجزایر و بسیاری از کشورهای دیگر ملی گرایی نوعی همگامی با سیاست های جهانی  شوروی تلقی می شد و رهبرانی نظیر جمال عبدالناصر به اتخاذ سیاستهای چپ گرایانه معروف بودند ،‌ایران شاید یکی از معدود کشورهای جهان بود  که ملی گرایان آن هرگز مناسبتی با چپ گرایی نداشتند.

بعنوان مثال در حالی که حزب توده در طول دهه بیست شمسی همنوا با ملی گرایان ساز مخالفت با  تمدید واگذاری  امتیاز استخراج انحصاری  نفت جنوب به انگلستان را کوک کرده بود  ولی همزمان خواستار واگذاری امتیاز استخراج انحصاری نفت شمال به شوروی بود.

اخراج شوروی از آذربایجان و بعد اتخاذ سیاست معروف به «موازنه منفی» توسط دکتر مصدق که بعدها بطور عوامفریبانه ای توسط سردمداران نظام جمهوری اسلامی در سیاست خارجی با شعار نه شرقی نه غربی مورد بهره بردای قرار گرفت از مهمترین دست آوردهای ملی گریان  محسوب میشدند  که استراتژیست های روسی به تعمق جدی و نهایتاْ طراحی یک برنامه بلندمدت نفوذ در صحنه سیاست ایران واداشت.

در این ارتباط ملی گرایان مستقل و متعهدی مانند دکتر نورعلی تابنده و یارانش بزرگترین مانع در برابر اجرای سیاست های اتحاد جماهیر شوروی در ایران و در نتیجه خاورمیانه بشمار می رفتند.

به لحاظ ژئوپلتیکی ایران همواره یک قدرت منطقه ای مسلط در خاورمیانه بوده است و این واقعیت  حتی  توسط امپراطوری عثمانی نیز در طول تاریخ برسمیت شناخته شده بود.

بر این اساس هیچیک از کشورهای نوبنیاد  خاورمیانه که خود از متصرفات عثمانی در پیش از جنگ جهانی اول بودند   هرگز در فکر دشمنی با ایران نبوده و هرگز در این راه اقدامی نکرده ند درگیری های محدود مرزی عراق با ایران نیز پیش از  انکه بتواند به حساب دشمنی  استرتژیک گذاشته شود بیتشر معلول نفوذ شوروی در هیات حاکمه عراق و نیز نا مشخص بودن مرزهای بین دوکشور بود.

در چنین شرایطی و با توجه به پراکندگی جمعیتی شیعیان در مناطق نفت خیز خاورمیانه – که در قسمت دهم این سلسله مقالات توضیح داده شد – تنها راه موجود برای شوروی  سرمایه گذاری بلند مدت برای برجسته کردن  اختلافات مذهبی و قومی میان اقوامی بود که برای قرنها بطور مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زندگی کرده بودند.

این ماموریت  –  همانگونه که پیشتر توضیح داده شد- به گروه کوچکی از روحانیون شیعه و روسوفیلهای مدرسه حقانی  که  تربیت شده های  دستگاههای امنیتی روس بودند واگذار شد و آنها  با دستیاری هیأت های مؤتلفه، اجرای این مهم را بر عهده گرفتند.

فارغ التحصیلان مدرسه حقانی برای این منظور ناچار از بدست گرفتن مهار توده بودند و در این راه علاوه بر بهره برداری از باورهای موجود همچنین به خلق و اشاعه خرافاتی پرداختند که پیش از آن سابقه نداشت.

آنها سپس با اقدام به  قتل متفکران و اندیشمندان از طریق جریان هیئت های مؤتلفه،  هزینه «فکر کردن »‌ را در جامعه بالا بردند و در نتیجه ،‌آحاد جامعه خواسته یا ناخواسته ، دانسته یا نادانسته از «تفکر مستقل» رویگردان شده و به «تقلید محض» که دارای ریشه ای قدیمی در باورهای مذهبی بود روی آورند.

نهایتا با حذف «مراجع» نسبتاً سالمی که با ترویج سعه صدر و مدارا موجبات ایجاد آرامش را در جامعه فراهم کرده و مردم از آنها بر اساس باورهای مذهبی تقلید می کردند و جایگزینی آنها با جریان روح الله خمینی و بعد  با مراجع حکومتی که مبلغ تنفر و خشونت بودند بستر لازم برای ایجاد تشنج و درگیری های کنترل شده در خاورمیانه را فراهم کردند.

«دشمن انگاری»

درگیری هایی که مهارشان در درست مقامات شوروی بود و آنها تشدید یا تخفیف این درگیری ها از آنها بعنوان ابزاری  برای چانه زنی وکسب امتیاز از رقباء در سطوح بالاتر روابط بین المللاستفاده می کردند.

در این خصوص «دشمن انگاری» محوری ترین ابزار مورد استفاده  روحانیت شیعه برای حفظ و بسط حاکمیت خود بر توده های مذهبی در جوامع خاورمیانه بوده است و در این راه از کمکهای بی دریغ برخی از نیروهای چپ هم در داخل و هم در خارج از کشور نیز برخوردار بوده است.

«دشمن انگاری» با الهام از تجارب شوروی دوران استالین ، چین زمان مائو و کره شمالی ، به مقامات نظام جمهوری اسلامی کمک کرده است تا شرایط حاکم بر کشور را همیشه در حالت ملتهب و غیر عادی نگاه داشته  و به بهانه «وضعیت  فوق العاده» هم مطالبات سیاسی-اجتماعی مردم را سرکوب کرده  و هم از زیر بار مسئولیت های مختلفشان در قبال مردم ایران شانه خالی نمایند.

در طول سالها همواره برای  بسیاری از مردم ایران و نیز ناظران داخلی و خارجی این سوال  مطرح بوده است که زمینه دشمنی های بی دلیل نظام جمهوری اسلامی با کشور اسرائیل و تهدیداتی که از جانب سردمداران این نظام متوجه موجودیت اسرائیل می گردد چیست ؟

اکنون می توان به این پرسش در چهارچوب رقابت های جهانی روسیه با آمریکا در منطقه خارومیانه پاسخ داد.

نظام جمهوری اسلامی نقشی نیابتی از سوی  روسیه در منطقه خاورمیانه را بر عهده گرفته و برای سالها بعنوان ژاندارم روسیه در این منطقه از جهان عمل کرده است.

استمرار تهدیدات نسبت به موجودیت   اسرائیل از سوی سرکردگان نظام جمهوری اسلامی  و  تنشزایی مدام در منطقه خاورمیانه،  علاوه بر آنکه تضمین کننده حفظ پتانسیل انقلابی گری در میان مسلمانان خاورمیانه بوده و همواره نقشی کاریزماتیک و رهبرگونه را برای سردمدران نظام حکومتی ایران در میان توده های مسلمان و عرب در سراسر جهان ، محفوظ نگاه می دارد از سوی دیگر موجب آن می گردد تا غرب و بویژه ایالات متحده نقشی اصلی برای تصمیم گیری بین المللی برای روسیه قائل شوند.

ادامه دارد…

 

Voir cette publication sur Instagram

 

Une publication partagée par afshin sajedi (@afshin.sajedi)

از همین نویسنده بیشتر بخوانیم : 

«کبریت احمر» بخش یکم؛ به قلم آقای افشین ساجدی

«همگرایی» بخش دوم؛ به قلم آقای افشین ساجدی

«سکوت مجرمانه» بخش سوم؛ به قلم افشین ساجدی

«غائله فدائیان اسلام» بخش چهارم؛ به قلم افشین ساجدی

«دشمنی بی پایان» بخش پنجم؛ به قلم افشین ساجدی

«سه جریان واگرا» بخش ششم؛ به قلم افشین ساجدی

«کادر سازی برای آینده» بخش هفتم؛ به قلم افشین ساجدی

«ه‍یئت های مؤتلفه: وارثان ترور و خشونت» بخش هشتم؛ به قلم افشین ساجدی

بازی با دو کارت؛ بخش نهم به قلم افشین ساجدی

«هلال شیعی»؛ بخش دهم به قلم افشین ساجدی

افشین ساجدی تحلیلگر و حقوقدان؛ مسئول بخش حقوقی «انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر» در اتحادیه اروپا و عضو کمیته حقیقت یاب کمپین دادخواهی دکتر نورعلی تابنده