استحاله یا استقلال ؟ بخش چهارم؛ لومپنیزاسیون

یحیی خوشمرام ؛ روشنگری هایی در خصوص وضعیت فعلی سلسله نعمت اللهی گنابادی

۹۱۸

در بخش گذشته دیدیم که «مولازادگی» به مفهوم تقدیس نسبت جسمانی ، از دیدگاه قرآنی از مظاهر شرک مضاعف تلقی و در آیه ۴۶ سوره هود از سوی ذات اقدس الهی شدیدا نکوهش شده و به تصریح بیان شده است که فرزندان بزرگان هرگز از «اهل» آنها محسوب نمی شوند و کسی که چنین پندارد -اگرچه حتی از پیامبران اولوالعزم باشد- پای در وادی جهل و نادانی گذاشته است و در فرهنگ قرآنی اصولا «تقدیس نسبت جسمانی» نوعی «جهل» است  که در آمیزش با «تقدیس» چهره بزرگان در ذهن عوام، براحتی به بازتولید «جهل مقدس» منجر می گردد.

البته «جهل» را در مکان و زمانی می توان «تقدیس» کرد که «جعل تقدس» سکه رایج  باشد. در جایی که جاعلان حرفه ای «تقدس» براحتی بتوانند هر مفهومی و ایده را که خواستند با لعاب «قدسیت» عرضه کرده به فروش برسانند : از چفیه و تسبیح گرفته تا پس مانده شربت های صلواتی  و از خاک و تربت گرفته تا انواع داغهای جعلی بر پیشانی، البته عرضه و فروش اقلامی از «جهل مقدس» نظیر مولازداگی کار چندان دشواری نیست چون بخش بزرگی از جامعه مردم خریدار «قداست» هستند.

اما چگونه می توان در یک جامعه بورس « قداست» و متعلقات آن رواج داد.

اجمالا شاید بتوان پاسخ به این پرسش را  در یک اصطلاح کلیدی خلاصه کرد : «لمپنیزاسیون».

این اصطلاح نه چندان آشنا در این نوشتار  به مفهوم «لمپنیزه» کردن تعمدی و برنامه ریزی شده جامعه بکار می رود. لومپنزیزه و لومپنیزاسیون هر دو از ساختارهای گرامری در زبان فرانسه هستند ولی چون مشابه این ساختارها  به همین سبک و سیاق در زبان فارسی هم موجود است، لذا درک آن برای خواننده فارسی زبان آسان است.

«لومپن» (Lumpen) واژه ای است آلمانی به معنی «ژنده پوش» . این کلمه برای نخستین بار بعنوان یک اصطلاح سیاسی اجتماعی برای معرفی بخشی از جامعه فرودست ، در نوشته های کارل مارکس و فردریک انگلیس مورد استفاده قرار گرفت. از نظر آنها «لومپن» ها بخشی از پرولتاریا بودند که به لحاظ سطح زندگی ، هم طبقه برولتاریا بوده  ولی سهمی در تولید نداشتند مانند، بیکاره ها ، گدایان ،دزدان، جنایتکاران  و امثال آنها که از طرق غیر شرافتمندانه گذران عمر می کردند و  بهمین دلیل گذشته از آن که به نوعی سربار طبقه پرولتاریا بودند ، همواره می توانستند مانند یک ابزار سرکوب پرولتاریا، در خدمت طبقه فرادست درآیند به مبارزات پرولتاریا ضربات مهلک وارد کنند از این رو می بایست بعنوان یک «ناخالصی» از طبقه پرولتاریا زدوده شوند.

این تعریف دقیق ، جامع و مانع ،  که  کارل مارکس و فردریک انگلس از طریق انجام مطالعات و مشاهدات دقیق علمی ، عینی و جامعه شناختی بویژه مطالعه جامعه فرانسه طی دهه های نخستین سده نوزدهم ـ یعنی تقریبا چهل الی پنجاه سال پس از وقوع  انقلاب فرانسه ـ بدان دست یافته بودند، بعد ها در مطالعات جامعه شناختی ِ، حقوق ، روانشناختی و حتی علوم سیاسی کاربرد و جایگاه گسترده ای پیداکرد.

لمپنها در همه جای جهان دارای خصوصیات کم وبیش مشابه هستند :

عموما از بی سوادی یا کم سوادی مزمن رنج می برند.

خشن  پرخاشگر و فحاش هستند

براحتی قوانین جامعه و حقوق دیگران را زیر پا میگذارند

آنها بشکل کاملا آشکاری «آنتی سوشیال» هستند.

در کشورهای پیشرفته «لمپنیسم» یک معضل تلقی شده و از دیدگاهای روانشناختی و جامعه شناختی به آن پرداخته می شود.  بویژه در زمینه روانشاسی «لمپنیزم» نیتجه نوعی بیماری روانی به نام«اختلال رفتاری» یا «اختلال سلوک» که مربوط به دوران کودکی است ،تعریف می شود.  در این بیماری کودک یا نوجوان بطور ناخودآگاه و  نادانسته میل دارد تا مقررات و حقوق دیگران را زیر پاگذاشته و اینگونه به نوعی احساس رضایت درونی دست می یابد. این نوع اختلال می تواند بشکل دروغ گفتن مداوم ، دزدی های کوچک و ادامه دار ، میل وافر به جنگیدن و  کتک زدن دیگران و انفجار ناگهانی خشم جلوه گر شود .

نکته جالب این است که این اختلال در مردان تا چهار برابر بیش از زنان مشاهده شده است گرچه ممکن تظاهرات اختلال سلوک در زنان بشکلی متفاوت از مردان باشد با اینحال در اینکه مردان بیشتر مبتلاء این اختلال هستند تا زنان شکی وجود ندارد.

در جوامع پیشرفته و در یک هماهنگی تنگاتنگ میان روانشناسان ، مددکاران اجتماعی و حقوقدانان اقدامات پیشگیرانه شامل شناسایی و نهایتا مهار «اختلال سلوک» از دوره کودکستان آغاز می گردد که  به کاهش جدی آمار جرم جنایت در کشورهای غربی انجامیده است.

در ایران هم البته پدیده «لمپنیزم» وجود داشته و به «لمپن» به درستی «جاهل» می گفتند که انعکاس دقیقی از بیسوادی یا کم سوادی عمومی لمپنها بوده است. این لمپنها بفراخور حال گاه «لات»‌،  «گردن کلفت» و یا حتی « باجگیر» نیز نامیده شده اند. غیراز ویژگی های مشترک همه لمپنها که به آنها اشاره شدِ جاهل ها عموم چاقو کش هم بودند ـ و هنوز هم هستند- و این ویژگی خاص موجب آن شده است که در ایران زیاد به آنها پرداخته نشود و به نوعی در یک «سایه» امن قرار گیرند.

بنابراین  در ایران برخلاف جوامع پیشرفته ،«لمپنیزم» نه یک معضل بلکه یک «ارزش» ناگفته است که در تمامی سطوح جامعه ترویج شده و تمامی توان کشور در خدمت ترویج «لمپنیزم» قرار گرفته است

براساس شواهد و قرائن فراوان -که در این وجیزه فرصت پرداختن به آنها نیست – طی سالیان اخیر به «جاهل» گرایی و «جاهل» سازی -که می تواند به عنوان ترجمه مفهومی «لمپنیزم» در نظر گرفته شود-  توجه «مثبت» و البته مبالغه آمیزی شده است و ارکان فرهنگی کشور مانند  سینما ، موسیقی و ادبیات بجای آنکه در خدمت ترویج اهداف «انسانی» باشند، به انگیزه دریافت «رانت» های وسوسه انگیز،  به تبلیغ و ترویج ارزشهای «لاتی» و «جاهلی» پرداخته اند. در مورد «لات» ها و جاهلان فیلم ها ساخته شده و از آنها تجلیل ها شده است . «لات» همچنین قهرمان ارزشی برخی از رمانهایی بوده اند که اخیر منتشر شده و مورد استقبال هم قرار گرفته است.

البته سوابق این نوع توجه ستایش آمیز به «لومپنیزم» به دوران پیش از انقلاب باز می گردد. بخش عظیمی از سینمای گیشه ای پیش از انقلاب ایران که برترین شاخص آن فیلم «قیصر» بود و نیز آثار برخی از نویسندگان صاحب نامی نظیر غلامحسین ساعدی و صادق هدایت در ستایش از لمپنیزم بوده است گرچه در همان فیلم قیصر نیز به روشنی و رسما پایان دوران «جاهلی» به تصویر کشیده شده است و برخی نیز معتقدند که «داش آکل» قهرمان «جاهل» رمانی به همین نام از صادق هدایت در پیوند با عشق مرجان از «جاهلی» خود منخلع می گردد. بنظر می رسد نویسندگان و روشنفکران دوران پیش از انقلاب در حسرت آنچه که در برخورد با امواج تجدد خواهی در حال از دست دادنش بودند – یا تصور می کردند که در حال از دست دادنش هستند –  به برخی از  نمادهای آن دوران مانند «جاهل ها»  بدون توجه به بار ارزشی آن پناه برده بودند.

اما در دوران پس از انقلاب آن بخش از حکومت که متولی امور انقلابی گری بودند در اجرای دستورالعمل های ابلاغی از حجره های حوزه های علمیه سعی و کوشش تمام در «لمپنیزه» کردن تمامی جامعه بخرج دادند.

در حالی که در جوامع پیشرفته رفتارهای کودکان از دوران کودکستان مورد رصد دقیق پیشگیرانه از سوی روانشناسان قرار می گیرد تا هر گونه نشانه ای از «اختلال رفتار» یا «اختلال سلوک» در کودک  که در بزرگسالی  به رفتارهای «ضد اجتماعی» می انجامد شناسایی و درمان گردد، در ایران اما روشهای تربیتی از همان دوران کودکستان با هدف ایجاد و تقویت «اختلال سلوک»‌ طرح و برنامه ریزی می گردد.

می دانیم که هر واژه تاثیری خاص بر ضمیر ناخودآگاه ما و بویژه کودکان دارد. هنگامی که یک کودک واژه «دشمن» را می شنود ابتدا در وضعیت «وحشت» وبعد  ناخوادگاه در وضعیت دفاعی قرار می گیرد  و هنگامی به او از سوی کسانی که کودک به آنها اعتماد کامل دارد -مثلا اولیاء مدرسه- گفته شود و تاکید شود و تکرار شود که  «دشمن» قصد نابودی او و خانواده اش را دارد ، عنصر «تهاجم» در رفتار های کودک  نهادینه می گردد.

واداشتن کودکان شش ساله به آتش زدن و لگد مال کردن پرچم کشورهای دیگر قطعا با هدف تبدیل کردن عمدی و  آگاهانه آنها به  انسانهایی «آنتی سوشیال» انجام می شود .

تغییر محتوا و تحریف کتب درسی منجر به ایجاد نسخه ای متفاوت از واقعیت در ذهن کودک می گردد نسخه ای که کودک در برزگسالی و بویژه در سنین نوجوانی و عنفوان جوانی که دوران شور و احساس و اتخاذ تصمیمات آنی است، حاضر است بخاطر آن با دیگران بجنگد و یا انتقام وقایعی را بگیرد که به دروغ در ذهن او کرده اند

درکنار مدارس ، پایگاههای بسیج و مجالس نوحه خوانی نیز بطور نظامند و برنامه ریزی شده در حال ایجاد الگوهای رفتاری لمپنی در کودکان هستند : دروغ هایی که در مجالس نوحه خوانی و تعزیه به خورد کودکان معصوم داده می شود نیز با هدف آنتی سوشیال کردن آنها در بزرگسالی است چه کسی می تواند منکر شود افزایش غیر قابل انکار نزاع های خیابانی و  قتل با قمه نتیجه ترویج قمه زنی در مجالس عزاداری است ؟

آزار و گاه قتل زندانیان دگر اندیش در زندان توسط «چاقوکش» و بقول خودشان «حبس سنگین » که بخاطر قتل و چاقوکشی در زندان هستند هم چنین  اعطاء‌تخفیف درمجازات محکومان جرائم سنگین به شرط مشارکت در سرکوب آزادیخواهان از دیگر مصادیق «لمپنیزاسیون» گسترده در جامعه ایران می باشد.

نرخ تحصیلات آکادمیک در ایران نسبتا بالاست و یکی بالاترین نرخها در خاورمیانه است این بدان معنی است که بخشهای زیادی از جامعه ایران اشتهای تحصیل در سطوح عالی را دارند و این برای حاکمیت بویژه در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی و رفتاری معضلی بزرگ است.

دانشجویانی که وارد دانشگاه می شوند متوجه تفاوت محتوای درسی میان دوره های دبیرستان و دانشگاه می گردند به دلیل الزام ارتباط و تبادل اطلاعات دانشگاههای داخلی با دانشگاههای خارج از کشور در جهت حفظ و افزایش اعتبار بین المللی ،لاجرم چرخه ای از اطلاعات صحیح در محیط های دانشگاهی ایجاد می گردد که در سطوح پایین تر تحصیلی موجود نبود و از اینجا معضل حاکمیت شروع می شود  اگر چه تلاش کرده اند تا با اضافه کردن برخی از دروس نامربوط مانند «وصیتنامه امام» یا نظایر آن همچنان ذهن دانشجویان را  تحت کنترل نگاه دارند با اینحال دانشجویان از این مرحله به بعد آهسته آهسته ابتدا اندیشیدن وبعد آزاد اندیشیدن را تمرین می کنند  و در مسیر «نخبه شدن»،  رفته رفته در تضاد ماهوی با حاکمیت قرار می گیرند.

در اینجاست که پروژه «لمپنیزاسیون» به کمک حاکمیت می شتابد و با بهره گیری از لمپینها که عموما بی سواد یا کم سواد،خشن  پرخاشگر و فحاش بوده و براحتی قوانین جامعه و حقوق دیگران را زیر پا میگذارند و در مجموع کاملا  «آنتی سوشیال» هستند تلاش می کند تا نخبگان را به هر قیمتی که هست مهار کنند و این مهار کردن که معمولا به قلع و قمع و گاه نابودی «نخبگان» می انجامد و یا تبعات دیگر مانند مهاجرت ، ترک و منع تحصیل را در پی دارد که اگرچه دارای عواقب جبران ناپذیر برای کشور است، ولی برای حاکمیت در بردارند حداقل هزینه است چون بخشی از جامعه که در نتیجه اجرای پروژه لمپنیزاسیون ، لمپنیزه شده بخش دیگر جامعه را که راه آزاد اندیشی در پیش گرفته سرکوب می کند  نوعی نظام «خودتعادلی»‌را در جامعه ایجاد می کند و اینگونه تعادلی نسبتا پایدار با سطح در جامعه به سود حاکمیت و به زیان مصالح کشور برقرار می گردد.

در بخش بعدی یک دیگر از تکنیکهای مورد استفاده حاکمیت که در ارتباط با لومپنیزاسیون نیز می باشد مورد بررسی و کنکاش قرار می گیرد.