اعتراف نامه خانم شرمان بهشتی

۱,۴۸۱

هو 

۱۲۱

یاحضرت مجذوبعالیشاه، یاعلی دوران، چقدر دلم برای آن روزها که فرمایشات گهربارتان رامثل آب روان نثارمان میکردید و زنگارهای روح و دلمان را باآن کلام نغزتان صیقل میدادیدتنگ شده است.
میترسم “آنها” بخواهند ما را به غیبتتان عادت دهند. ولی هرلحظه دوری از محضرتان برایم سنگین و طاقت فرسااست. مدام در انتظار روزی هستم که چشمم دوباره به جمال پروقارتان روشن و گوشم به فرمایشات پربارتان مزین شود.

علی جان! مولا جان!
همیشه خودتان فرموده اید که درویشی به دل است. بارها داستان موسی و چوپان را به ما آموزش داده اید. و داستان #ملنگ را برایمان تعریف کرده اید که وی علیرغم کارهای دور از عرفی که میکرد، مورد لطف حضرت آقای صالحعلیشاه بود.
امروز میخواهم من هم مثل آن چوپان با شما درددل کنم. میخواهم مثل آن ملنگ باشم. این جو ترسی که میخواهند باانحاء مختلف اعم از تهدید، فحاشی، اتهام، شایعه پراکنی، دروغ، ارعاب، مظلوم را به جای ظالم نشاندن، اعوجاج های صدوهشتاددرجه ای، تهمت و افترا… برجامعه فقری مستولی کنند برمن حاکم نشده است. میخواهم حرف دلم را بزنم. و این چندخط را خارج از عرف رایج به محضرتان تقدیم دارم و استدعا دارم مراببخشید ولی اجازه دهید فاش با شما راز و نیاز کنم.

قربانتان گردم،
آن روز که به شما سر سپردم فقط به شخص شما سرسپردم و دلم به هیچوجه با دیگری صاف نمیشود. آن حالتی را که با شما دارم نمیتوانم باهیچ یک از آقایان مشایخ داشته باشم. بدون وجودشما و حضور شما و فرمایشات روزمره شما این آقایان محترم برایم غریبه اند و هیچ احساس و حال خاصی نسبت به آنها ندارم.

قربانتان گردم
باید اذعان کنم که من حتی نسبت به آقایان مولازاده نیز هیچ احساسی ندارم و بوی گل را ازآنها دریافت نمیکنم. دست خودم نیست. چکار کنم.
نه باور دارم که این اعلامیه های پنج امضایی بیان منویات حضرتعالی است، و نه اینکه این کلیپهای ادیت شده که از جنابتان تهیه میشود – درحالی که به درمانگاه و آزمایشگاه و پارک تشریف میبرید – تشنگیم را سیراب میکند!

قربانتان گردم
هرکار میکنم نمیتوانم بفهمم که مجلسی که محتوایش، کلام به روز جنابعالی نباشد، چه فیضی دارد؟
اصلا سرتاپای سلسله بدون نظارت فعال و آزادانه جنابعالی به چه دردمیخورد؟

یاعلی دوران
هرچه خودم را زور میکنم نمیتوانم دلم را با خط سیر این آقایان نمایندگان خمسه همسو کنم . احساس نمیکنم که ازهمان خانواده فکری هستم. بین حالات خود و خط مشی آنها فرسنگها فاصله میبینم.

فدای شما شوم.
آیا امروز باید آن گفته تان را که ما در دفاع مانند سنگ خاراهستیم به دست فراموشی بسپارم؟

یاحضرت آقای مجذوبعلیشاه
میدانم که دشمنان و عناصرشان نمیگذارند حضرتعالی به پرسشهای من پاسخ دهید. میدانم که بازهم مورد هجوم اشخاصی که دائم فضای مجازی را با کلمات رکیک و افتراهای ناوارد و از بیخ و بن بی اساس آلوده مینمایند قرارخواهم گرفت.

ولی فقط امیدم همان قولی است که به دوستدارانتان دادید و آن این که تا سن صدوبیست ویک سالگی سایه تان برسرجامعه فقر مستدام خواهد بود.

مولای معظم
از باطنتان استدعا دارم که: یا صبرم عطا کن یا دردم دوا کن!

✍️شرمان بهشتی
#ملنگ
https://t.me/infosufi/4090