رنجنامه خانواده درویشان زندانی به دکترنورعلی تابنده : «همه خلق جهان از شیخ و ماذون و نماینده، در دوری شما بیگانه و نامحرم هستند»
هو
۱۲۱
مولای معظم
دلتنگم و دیدار تو درمان منست
بی رنگ رخت زمانه زندان منست
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی
آنچ از غم هجران تو بر جان منست
از مکتب درویشی آموختهایم که مومن نمیبایست سعایت برادران و خواهرانش را بکند اما شما محرم جان ما هستید و از هر آنچه میگذرد آگاهید.
لذا جسارت کرده مطالبی را در خصوص رفتار نمایندگان با خانوادههای زندانیان که جملگی فرزندان شما هستند به عرض مبارک میرسانیم:
آقایان نماینده به نحوی با مراجعین حرف میزنند گویی مسبب همه پیشامدها زندانیان هستند.
با لغت خوارج از آنها یاد میکنند. از سرکوب و تحقیر آنان ابا ندارند.
ما را که از رفتار خلاف قانون مسولان زندان به تنگ آمدهایم و بین زندان و دادسرا در رفتوامد و مستاصل هستیم و جوابی نمیگیریم، به جای این که راهنمایی کنند به سیاق مسولان زندان و قوه قضاییه بازی میدهند.
هر بار که میگوییم زندانیان ما از حقوق حقهی ابتداییشان محروم هستند عوض جواب به ما میگویند: دندهشان نرم.
میخواستند تجمع نکنند. و وقتی میگوییم پیگیر کارشان باشید به ما میگویند ما نمایندگان حضرت آقا هستیم نه زندانیان.
ما از نمایندگان توقع حمایت و انجام کاری برای زندانیان نداریم اما نه تنها قدمی بر نمیدارند بلکه از حقخواهی ما به هر نحوی که میتوانند جلوگیری میکنند و با اظهارنظرهای تنشآفرین در دفاع از حقوق زندانیان بین خانوادهها اختلاف نظر میاندازند و با این روش هر اقدامی را ابتر و ناکام میکنند.
درهای دیدار فقرا با شما را بستهاند و ما را که از فرط دلتنگی و عسرت به اندوه مبتلا شدهایم و هر روز بار غصه و غمی عظیم را بر گرده میکشیم از دیدار شما محروم میکنند و با این همه میگویند حضرت آقا در حصر نیستند!
میگوییم اگر ایشان در حصر نیستند پس درها را باز کنید تا چشممان به زیارت مولایمان منور شود و عرض نیاز را مستقیما به درگاه خودشان ببریم اما مادامی که حرف به اینجا میکشد سکوت میکنند و باز به تحقیر و آزار دل ما میپردازند.
مولای عزیز. فدای خاکپای مبارکت گردیم. جگرمان از آتش فراق میسوزد. خسته و درماندهایم. اینها چطور میتوانند نمایندگان شما باشند وقتی که فقرا را سر میدوانند و در زمین دشمنان فقرا بازی میکنند.
هر بار به زخم زبانی ما را خستهتر میکنند. متصل به زندانیان ما که پسران و دختران شما هستند میگویند خوارج. آیا کسی که فقرای از جان گذشته را خوارج مینامد اساسا میتواند پیگیر کارشان باشد؟
خواسته ما خانوادههای درویشان زندانی شرفیابی به حضور مبارک شماست و کاش برای این فقره قدمی بردارند. ما جز شما کسی را نداریم. همه خلق جهان از شیخ و ماذون و نماینده، در دوری شما بیگانه و نامحرم هستند.
دوست ما شمایید. ما میخواهیم زندانی شما باشیم نه اسیر دست کسانی که شما و ما را در دو سوی یک زندان محصور و محاصره کردهاند. در را بگشایید.
نور چشممان از تاریکی فراق و جدایی از بین رفته است.
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
خانواده درویشان زندانی