هو
۱۲۱
آه دل درویش به سوهان ماند
گر خود نبرد برنده را تیز کند
اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
جمله آشناییست در واپسین لحظات زندگی شخصیتی برجسته در هر لحظه که نفس درغم دیدار آن نازنین یار میکشیم، بدترین نفرینها را برایتان آرزو داریم!
ای کسانی که به ولی نعمت ما چنین ستمی را روا میدارید.
حق آزادی از حقوق مسلم هر انسانی است.
حق بر خورداریی از امکانات پزشکی حق ارتباط و…. در مجموع ننگ و نفرت بر آنچه نامش را محدودیت دولتسرا گذاشته اید که حصری است آشکار تر از روز.
قطب زمان و هادی راه آنقدر قدرت دارد که بتواند از خود محافظت نماید شفای همه امراض و دردهای بی درمان در دستان پر برکت اوست.
بی گمان به جهت خاری و رسوایی بیش از پیش شما که؛ تا ابد داغ ننگ این خیانت بر پیشانیتان خواهد ماند! این شیوه را در پیش گرفته اید.
بی شرم هایی که در عصر تاسوعای حسینی به صورتی آشکار از تمامی امور اجتماعی و یکه تازیتان خلع شدید و با گستاخی تمام خود را تحمیل نموده؛ این رنج را بر حضرتشان و ما فقرای خونین جگر فراهم آورده اید.
امیدواریم به باطن پیر بزرگوارمان؛ به انواع بلاهای ظاهری و باطنی، دردهای بی درمان و رسوایی های مکرر گرفتار شوید!
این را خوب بدانید هرگز نمیتوانید بر کرسی ایشان تکیه زنید و این آرزو را با خود به گور خواهید برد.
به این ظلم آشکار، به حصر مولایمان پایان دهید.
ما مثل شما نیستیم که بی عهد و بی بنیان باشیم.
عهدی با ایشان بسته ایم و تا آخرین قطره خونمان به آن پایبندیم.
از امشب از این لحظه! همه خائنان؛ کابوس، نفرین و آه فقرای سوخته دل شکسته را ببینید و بترسید.
ما خواستار رفع حصر ناجوانمردانه مولایمان هستیم .
ما خواستار رسیدن تجهیزات و خدمات پزشکی به جنابشان هستیم.
تا حصول این خواسته و رفع حصر حضرتشان ، دست از شما و اربابانتان برنمیداریم و امیدواریم که لحظه هایتان تیره تر از قلبهای سنگی و بی ایمانتان باشد.
سکوت دراویش گنابادی در برابر ظلم شما به مانند سکوت یاران امام حسین در شب عاشورا است؛ همان شبی که به هر بهانه ای توشه خود برداشتند و راه خود رفتند؛ به همان زشتی، به همان حقارت!
جمعی از زنان درویش
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.