برگ سبز سوم ؛«زن هزار چهره!» بقلم شرمان بهشتی

۹۲۷

 سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی 

ما  را  ز سر بریده می ترسانی ؟

گر ما   ز سر بریده می ترسیدیم !

در محفل عاشقان نمیرقصیدیم !

هو

 ۱۲۱

یک روز میگویند من مدیر “درتی وی” هستم، یک روز میگویند من مدیر “اینفوصوفی” هستم، یک روز میگویند من “امجدسلطان نژاد” هستم ، یک روز میگویند من”پشت پرده” هستم، یک روز میگویند من “طراح کاریکاتورها” هستم، یک روز میگویند من “یحیی خوشمرام” هستم، یک روز میگویند من پشت رل اتوموبیل نشسته ام وصدایم را تغییر داده ام ، یک روز میگویند من “تروریست داعشی” هستم و آنها را تهدید به قتل کرده ام.

عجبا از این همه توانایی ها و استعدادهای گوناگون که من خودم هم از داشتن آنها بیخبر بودم ؟!

دیروزهم میگفتند “آمدنیوز” متعلق  به آزمایش است،  میگفتند “ری استارت” از مصطفی آزمایش خط میگیرد، میگفتند مصطفی آزمایش بوده که مردم را تشویق به اعمال خشونت کرده،  ادعا میکردند که اصلا غائله “گلستان هفتم” را مصطفی آزمایش به راه انداخته و با “گروه مجذوبان” رابطه تنگاتنگ داشته و از طریق “درتی وی” برای دراویش فراخوان میفرستاده…

هرچه میگوئیم “درتی وی” صرفا اخبار را پوشش میداد و ما هنوزکه هنوز است دقیقا نمیدانیم که واقعه “گلستان هفتم” چه بود و چه شد که کار به اینجا کشید، روایتهای مختلف و گاه متضاد این ماجرا برای ما حکم یک حلقه مفقوده را پیداکرده است، اما آنها گوششان بدهکار نیست.

اگر قسم حضرت عباس هم بخورم، آنها میروند درمرغدانیشان یک پرِ خروس پیدامیکنند تا با مقداری سریش فاسد آن را به عنوان”دم خروس” به عبای مصطفی آزمایش بچسبانند وبعد جلوی دوربین مینشینند و فریاد بر می آورند: “قسم حضرت عباس شماراباور کنیم یا دم خروس را”؟!

وقتی هم قافیه شان تنگ میشود میگویند چرا مصطفی آزمایش در تلویزیونهای ساتلیتی (دربرنامه های روشنگری و تحلیل وقایع مربوط به دراویش وبرای دفاع از آنها و از سلسله) شرکت کرده است. البته قسمت داخل پرانتز را فراموش میکنند!

یادآوری میکنم.

استدلال میکنند که حضرت آقا فرموده اند که ایشان هیچ سخنگوی سیاسی در خارج از کشورندارند.

برای بار چندم باید متذکر شد که سالهای سال است مصطفی آزمایش با عنوان”مسئول انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر” در کلیه مجامع اجتماعی، فرهنگی، رسانه های خبری بین المللی حضور به هم میرساند و اوهم مانند همه آحاد بشر خارج از بُعددرویشی، هویت فردی و اجتماعی خودرا به عنوان یک شهروند حفظ کرده و اصل فتوت و جوانمردی – که یکی از پایه ای ترین اصول مکتب عرفان میباشد- را از این زاویه به کار میبندد تا استقلال عمل خود را کاملا حفظ کند.

خلاصه این که این جماعت از وارد آوردن هیچ هتاکی و فحاشی و افترا و بهتان ابایی ندارند وسعی دارند با این حربه ها طرف مقابل را  به خیال خود مرعوب کنند.

اما مثل “ببرکاغذی” ضعیف و ناتوانند و فقط ممکن است بعضیهارا با هیبت گُنده ولی توخالی و پوشالی شان لحظه ای بترسانند، ولی خیلی زود هم میدان را خالی میکنند چون دستشان خالی است و تهمتهای پوچشان مستند به هیچ سندی نمیباشد و زیرپایشان سست است و مهمتر از همه اینکه به شرک تکیه زده اند.

گفتم شرک! منظور م این است که  اگر به تک تک نوشتارها و مواضع آنها در پستهای مختلفشان نظری بیفکنیم میبینیم که این جماعت از هر موقعیتی استفاده میکنند که درکنار نام حضرت آقای مجذوبعلیشاه از آقای مهندس سیدعلیرضا جذبی نیز با عنوان ثابتعلیشاه نام ببرند، مضافا بر این که مقولهء نوظهور مولازادگی  هم ممکن است به این امر اضافه شود و به این ترتیب توجه از نقطه وحدت که “قطب زمان” –  یعنی حضرت آقای دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه – میباشد دچار پراکندگی و تفرقه گردد…

غافل از آن که به گفته خواجه حافظ شیرازی :

خاطر به دست تفرقه دادن نه زیرکی است

نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.