هانری کربن ، سالک فرزانش ایرانی

۱,۰۶۸

ایران تنها یک ملت، یا یک امپراطوری کهنسال نیست، ایران عالمی معنوی است در کانون تاریخ حکمت و ادیان

هانری کربن

۱۴  آپریل مصادف است با زادروز تولد مردی که زندگیش را وقف شناخت فرهنگ و اندیشه سرزمینی ساخت که در آن متولد نشده بود ولی عشق به آن وادی شگفت، او را به زیارت سپهر معنوی سرزمینی کشانید که او آن را دنیای میانجی نامید. این نوشته را به احترام او و دینی که به اندیشه والایش دارم می نگارم

زندگی بسیاری انسانها را تنها یک کتاب دگرگون ساخته است و این برای هانری کربن جوان پیش آمد وقتی “لویی ماسینیون” عرفان شناس بزرگ فرانسوی و مولف کتاب “مصائب حلاج” کتاب “حکمت الاشراق” سهروردی را به او داد و از او خواست که این کتاب را بخواند. خواندن آن کتاب که  بعدها او آن را به فرانسه ترجمه کرد به شدت تحت تاثیرش قرار داد و شوقی غریب در وی برانگیخت تا آن اندازه که او تصمیم گرفت به شرق سفرکند و نه تنها سایر آثار شیخ اشراق را بخواند بلکه با فرهنگی که سرچشمه چنین حکمتی بوده و چنین اندیشه ای را بارور ساخته است آشنا شود

او برای آغاز این سفر که به زیارتی برای همه زندگیش بدل گشت این فرصت را یافت که فلسفه غرب را از بزرگانی چون اتین ژیلسون که شاید بزرگترین صاحب نظر متاخر در فلسفه اروپای قرون وسطا در دوقرن اخیر است بیاموزد و دکترای خود را نیز در فلسفه از دانشگاه سوربن پاریس کسب کرد جایی که بعدها به عنوان پروفسور در آن کرسی یافت.

او دل به پدیدار شناسی  ادموند هوسرل باخته بود و تا پایان عمر نیز خود را یک پدیدار شناس می دانست. او بود که برای نخستین بار آثار کارل بارت  را از آلمانی به فرانسه ترجمه کرد و همچنین با ترجمه سه اثر ارزشمند “هستی و زمان” ، “پدیدار شناسی مرگ و “ما بعد الطبیعه چیست؟” مارتین هایدگر، این فیلسوف بزرگ آلمانی را به فرانسویان معرفی کرد. او در ترجمه آثار هایدگر در تمامی مراحل و در برگرداندن کلمات کلیدی با خود نویسنده مشورت کرده بود و این امر ترجمه فرانسه آثار فیلسوف بزرگ آلمانی را متمایزو ارزشمند ساخت و ژان پل سارتر با خواندن ترجمه او از “هستی و زمان”  بود که با الهام از این شاهکارهایدگر و البته در نقد آن، کتاب “هستی و نیستی” خود را به نگارش درآورد که به نقطه عطفی در فلسفه اگزیستانسیالیسم بدل گشت. هانری کربن تا پایان عمر نیز به فلسفه هایدگر علاقه مند باقی ماند هرچند با آشنایی با فلسفه و حکمت ایران زمین، آن طور که خود بیان داشت از مرزهای آن عبور کرد

داریوش شایگان کتابی بسیار ارزشمند در رابطه با زندگی و آراء هانری کربن نگاشته است که من در مرور سال شمار زندگی کربن در نگارش این مختصر از آن بهره برده ام. او که برای سالها دوستی نزدیک برای کربن  بوده است از او نقل می کند که در رابطه با هایدگر می گفت که از او آموخته که فلسفه یعنی تاویل و این دین کربن است به هایدگر ولی اگر هایدگر فلسفه خود را با “مرگ بودگی” انسان به پایان برد کربن معتقد بود با ملاصدرا به این مفهوم رسیده است که انسان وجودی است ورای مرگ شاید قرنها بگذرد تا کسی از مغرب زمین با بینش ژرف کربن و دانش وسیع او موطن دوم خود را ایران برگزیند و به تحقیق در رابطه با حکمت این سرزمین بپردازد. کربن زبانشناسی بود که به فرانسه، آلمانی ، عربی و پارسی و حتی سانسکریت و پهلوی تسلط داشت و اگر شرق شناس بود به مکتب فلسفه آلمان نیز تعلق خاطر داشت و اگر اسلام شناس شد پیش از آن دانشی عمیق از مسیحیت و همینطور به واسطه آشناییش با سانسکریت از بودیسم یافته بود.

او راهی عجیب را تا سالک فرزانش ایرانی شدن پیمود. آنچه از فلسفه قرون وسطا از ژیلسن آموخت و دانشش از پروتستانیسم مسیحی و اسطوره شناسی و درکی که ماسینیون به وی از شرق شناسی و عرفان شرق بخشید، مطالعاتش بر فلوطین و نو افلاطونیان، هرمتیسیسم و اوپانیشادها و آشنایی اش با پدیدار شناسی هوسرل، سوئدنبرگ، بارت، کاسیرر، هایدگر و مکتب فلسفه آلمان و کشف سهروردی همه به ترکیبی منحصر به فرد از ظرافت تفکر فرانسوی، ژرف اندیشی   فلسفه آلمان و دنیای پررمز و راز حکمت و عرفان ایرانی منتهی گردید. او معتقد بود ایران و آلمان نه دو سرزمین بر پهنه خاک، بلکه طول و عرض جغرافیایی سلوکی معنوی در دنیایی هستند که بر نقشه های جغرافیایی اثری از این دنیا نیست. او بر این باور بود که سفرش از پاریس تا فرایبورگ و از تهران تا اصفهان سفر بر شهرهایی جغرافیایی نبوده بلکه این شهرها تنها شهرهایی نمادین از سلوک او در دنیایی دیگر بوده است.

او هیچگاه عقل باور نبود و شاید از این رو بود که به کارل بارت علاقه مند شد و با دوستانش مجله ای به نام “اینجا و اکنون” منتشر ساخت که در مقدمه نخستین شماره این مجله نگاشتند: جای آن است که اعلام کنیم عقل بشر دلیل وجودی او نیست. نه این است که من می اندیشم پس هستم، حقیقت این است که من اندیشیده می شوم پس هستم.

کربن ندای سیمرغ را شنیده بود و در جستجوی حکمت اشراق و اندیشه سهروردی که او را امام افلاطونیان پارس می خواند به شرق آمد و برای باز یافتن نسخه های خطی نایاب و منتشر نشده شیخ اشراق که در موزه استانبول نگاهداری میشود به این شهر رفت و به مدت ۶ سال آنها را در کوران سالهای جنگ جهانی مورد بررسی قرار داد. او با پایان دوران تحقیق خود مجموعه آثار سهروردی را به انتشار رساند و با بازگشت به فرانسه جانشین کرسی لویی ماسینیون در دانشگاه سوربن شد. کسی که برای نخستین بار دروازه های شرق را به روی او گشود.

او در این سالها و بیش از ربع قرن عضو حلقه ای مطالعاتی از نوابغ عصر خود نیز بود که “ارانوس” نام داشت وبه صورت سالانه در زوریخ تشکیل جلسه می داد . این حلقه که بعضی از اعضای سرشناس آن کارل گوستاو یونگ ، میرچا ایلیاده، هاینریش زیمر، اریش نویمان، آلفونسو روزنبرگ، کارل کرنی ، آدولف پورتمان و ژوزف کمپل بودند مطالعات خود را بر اسطوره شناسی، روانشناسی، دین شناسی و سمبل شناسی متمرکز ساخته بود. او بویژه دوستی نزدیکی با یونگ داشت که از تفسیری که او بر “پاسخ به ایوب” یونگ نگاشت آغاز گشت و هرگاه کربن به زوریخ می رفت دیدارهایش با یونگ در خانه معروف یونگ در شهرک آسکونا گاهی ساعتها به طول می انجامید.

کربن در ایران نیز و در مسیر تکامل رهیافت خود از فرزانش ایرانی با طیف وسیعی از اندیشمندان ایران شناس ، فلاسفه و اسلام شناسان برجسته ارتباط برقرار ساخت، از استاد پورداود و بدیع الزمان فروزانفر و سید حسین نصر و سیدجلال الدین آشتیانی تا استاد مهدی الهی قمشه ای و علامه محمد حسین طباطبایی که سالها با آنان همکاری مستمر علمی داشت.

بینشی که از این رهگذر حاصل کرد و نگاهی که به ایران داشت و درک عمیقی که از این سرزمین در او شکل گرفت برای همه کسانی که دل به میراث خرد این سرزمین می بازند اندیشه ای آشناست. او معتقد بود ایران سرزمینی است که زمین و آسمان در آنجا به هم می رسند و بر این باور بود که مظاهر هنر ایرانی از معماری تا مینیاتورهای ایرانی تجلی این تعلیق است است. تعلیق در برزخی میان اندیشه و احساس و تعقل و شهود. شایگان در کتاب خود که دررابطه با هانری کربن و آراء او نگاشته است به خوبی محورهای باور او را در رابطه با ایران تبیین می کند:

۱ – ایران سرزمین میانه و میانجی است و نگاهی دو سویه به غرب و شرق دارد و همچنین در دنیای شرقی نیز مرکز پیوند و برخورد اندیشه های برآمده از خاور دور و بین النهرین است

۲ – ایران دنیای خیال و تخیل است و در این جهان معلق است که عالم مثال، پلی به این جهان یافته است

٣ – ایران دنیایی است بین دو زمان. سرزمینی که در همیشه تاریخ سرزمین انتظار بوده است، دنیایی که زمان این جهانی ما را به برزخی در انتظار رستاخیز موعود و رستگاری تغییر داده است.

درک او از نقش تاریخی ایران در تکامل اگاهی و اندیشه بشری درکی منحصر به فرد بود و افسوس است که هنوز آثاری از او هستند که به پارسی ترجمه نشده اند و بسیاری نیز از نقش بزرگ او در گشودن دربهای فرزانش ایرانی به دنیای غرب نامطلع اند و شاید نام او تنها برایشان مترادف با نام خیابانی در مرکز شهر تهران باشد ولی بی شک او در آینده ایران بازشناخته خواهد شد و نوشته هایش دروازهای هستند به دنیایی که تنها افلاطونیان لذت گذر به آن را درک توانند کرد. اومعتقد بود سهروردی دست او را گرفت و به دنیایی متفاوت از معنویت و خرد رهنمون ساخت و بی تردید او نیز راهنمایی برای جانهای تشنه در سراسر دنیا به سوی دنیای میانجی خواهد بود.

این که یک دانش آموخته فلسفه در مکتب غرب در سطح وی، پس از آشنایی با سپهر اندیشه ایرانی بر این باور بوده است که تمامی فلسفه غرب از دکارت تا امروز در مقابل ژرفای حکمت اندیشمندان ایران زمین، بازی کودکانه ای بیش نیست! آیا سوالی را در ذهن مان بیدار نمی کند که با عدم شناخت میراث به جا مانده از تاریخ اندیشه ورزی خود شاید و فقط شاید چیزی ارزشمند را از دست می دهیم؟

این حقیقتی است که ما بسیار به کسانی چون کربن برای کشف دوباره فرهنگ و میراث گرانبهای خود نیازمندیم از آن رو که بسیاری از آثار تاریخی پیش از اسلام ما در هجومهای گوناگون نابود شده اند و آثار پس از اسلام نیز یا به عربی و یا به فارسی بسیار دشوار نگاشته شده اند. کسانی که فلسفه ایران را بازخوانی می کنند از حوزه دین برخاسته اند و بازخوانی درون متنی آنان تداوم همان زبان دشوار است که شکلی حوزوی نیز یافته است و از سوی دیگر به دلیل بیگانگی این گروه با زبان فلسفه غرب، حتی اندیشمندان حوزوی توان برون رفتن از مرزهای بسته داخل را ندارند و در فقر و فقدان وجود مکتبی منسجم و به روز که ارائه دهنده بنیانهای اندیشه ایرانی باشد، جوانان علاقه مند به فلسفه ، فلسفه غرب را دلپذیرتر، آسان تر، شفاف تر ، منسجم تر و تاریخ مشخصی را مبتنی بر آن قابل شناسایی می یابند و از این رو مهجوریت میراث اندیشه ایران امری شگفت نیست. تاریخ یکصد سال گذشته ما تاریخ برخاستن ما از خواب سنگین تاریخ بوده است ولی برای ایستادن بر پاهای خود نیاز به اندیشمندانی داریم که میراث گرانبهای اندیشه ایرانی را با زبان جهانی پیوند زنند و درخشش این اندیشه و ویژگیهای منحصر به فرد فرزانش ایرانی را بازنمایند. راهی که کربن از آن گذشت راهی بسیار کم گذر است ولی تاثیر آن چه انجام داد الهام بخش همه کسانی است که جان کلام او را می یابند و به نوری می نگرند که او به سوی آن اشاره می کند

آیدین آرتا – فرزانش و فلسفه

نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.