عنصر اتحاد و همبستگی بعنوان یکی از اساسی ترین بنیانهای موفقیت در عرصه های مختلف جهت پیشبرد اهداف کوتاه مدت و بلندمدت بشمار می رود.
در سیستمهای توتالیتر یا اصطلاحا تمامیت خواه ، دستگار جبار می کوشد تا با ایجاد تفرقه و نفاق و چنددستگی، چند صباحی را برای خود و اِعمال قدرت مطلقه جهت استثمار آحاد جامعه بکار گیرد در این راستا تضییع حقّ، خاصه حقّ خرده آئینهای اعتقادی و یا تنوعهای قومی – عقیدتی – مذهبی در جامعه یکی از مرسوم ترین ابزار سرکوب و فشار و ایجاد فضای اختناق و خمود است.
اداره فرق و ادیان یکی از نهادهای ضد امنیتی وابسته به سازمان اطلاعات سپاه که یدطولانی در پرونده سازی های ضدامنیتی علیه شهروندان بویژه باورمندان به تنوعهای عقیدتی – مذهبیِ متفاوت با تفکر غالب بر نهاد حاکمیت دارد، در آخرین رویکرد خود نسبت به پوشش اخبار تضییع حقوق تنوعهای عقیدتی در قالب حمایت رسانه ای – اینفوصوفی – با هدف احقاق حقوق حقّه شهروندان (در اینجا مشخصا واکنش نسبت به تضییع حقوق پیروان طب فراروان درمانگر) توسط رسانه هایی همسو ابراز ترس و تردید کرده؛ امری که نشان از وحشت حاکمیت از عقد «اخوت و برادری» میان خرده آئینهای اعتقادی ، پیروان تنوعهای عقیدتی – مذهبی و حتی قومی و پیروان مکاتب صوفیانه و طرایق عرفانی در ایران دارد.
در ادامه توجه خوانندگان را به بخشی از مقاله ای که توسط کارگروه مطالعات تحلیلی فرق و ادیان (روشنگر) جلب می نماییم تا مشخصاً از حساسیت نهادهای امنیتی – اطلاعاتی نسبت به انعکاس اخبار تنوعهای عقیدتی – مذهبی توسط پایگاه درویشان در جهان – اینفوصوفی – مطلع گردید :
اندر شباهتهای دراویش افراطی و پیروان حلقه…
نتایج فضاحتبار ائتلافات جریانهای فرقهای
طی روزهای اخیر، موجی از حمایتهای دو طیف از دو جریان بهظاهر متفاوت اما به واقع –البته بالذات- مشابه از یکدیگر را شاهد بودیم.
صرفنظر از بدیهی بودن این ائتلاف نانوشته درمیان جریانهای فرقهای که ریشه در اهداف و ماهیت یکسانشان دارد، در اینجا نظری میافکنیم بر برخی مشابهتهای اختصاصیتر طیف افراطی دراویش فرقه گنابادی با اندکطرفداران متعصب فرقه موسوم به «عرفانحلقه»:
تبلیغات رسانهای گسترده هر دو جریان در راستای هجمه به نظام جمهویاسلامی.
تلاش برای سیاهنمایی از وضعیت حاکم بر جامعه در زمینههای مختلف، از حوزه سیاسی-اقتصادی گرفته تا حقوقبشر و وضعیت اقلیتهای دینی.
همسویی کامل با جریانهای برانداز و معاند داخلی و خارجی که نمود آشکار آن را باید در جنگ روانی گسترده کانالهای منتسب به دو فرقه مزبور در راستای تشدید آثار تحریمهای اقتصادی امریکا مشاهده کرد. هر دو جریان در این زمینه، سنگتمام گذاشته و برخی عملاً به تریبونی برای انعکاس آخرین توئیتهای «ترامپ»، «پمپئو»، «هوک» و امثالهم تبدیل شدهاند.
تلاش برای مظلومنمایی و انحراف افکارعمومی از طریق انعکاس وارونه حقایق و نشر اکاذیب.
توهین به مسئولان و سران مملکتی و تلاش برای اشاعه روحیه بیاعتمادی اجتماعی.موارد فوق، تنها نمودهای برجسته این امر بود و اشاره به کلیه مصادیق، مجالی مجزا میطلبد؛
اما پرسش آن است که آیا این حمایتهای دوجانبه، ادعای برحق بودن جریان مزبور را زیر سؤال نخواهد برد؟ اگر طیف افراطی فرقه گنابادی که خودرا حامی «عرفان» مطرح نموده، از سرکرده فرقه «عرفانحلقه» به عنوان منادی «عرفان» حمایت میکند، آشکار است که ذرهای آشنایی با معنای عرفان و تصوف –حتی بر اساس قرائتهای فرقه خود- ندارد!
تأیید عرفان در قرائت یکی از جنبشهای معنوی نوپدید که التقاطی بودن مبانی فکری سرکرده و وجوه بطلان عقاید آن به لحاظ عقلی، نقلی، منطقی و دینی در دهها کتاب مورد نقد و بررسی قرار گرفته، چه معنایی در قاموس فکری یکی از فرق سنتی برآمده از تصوف دارد که از قضا، خود را منادی یگانه راه طریقت و عرفان اصیل معرفی میکند؟ جالب آنکه، این مسئله از سوی قاطبه دراویش نیز مورد تأیید قرار نگرفته و نشان از تغییر ساخت فکری طیف افراطی و قرائتهای تازه درویشیگری در آنها دارد که از آن با عنوان «درویشی مدرن» یاد کردهاند.
به هر روی، ریسک بالای اینگونه ائتلافهای سیاسی، در بروز چنین فضاحتهایی از نقضغرض آشکار میگردد که افراطیون فرقه گنابادی، امروز بدان مبتلا شدهاند.
بگذریم از طرفداران فرقه عرفانحلقه که به سبب قلت و رسوایی اظهرمنالشمس سرکردهشان، نیازی به قلم فرسایی در باب این سیاست پیوند با دراویش ندارند.