فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه سلمهالله
صبح جمعه ١٧ اسفند ١٣٩٧ (در جمع خواهران ایمانی)
بسمالله الرحمن الرحیم
شعری از سعدی (یک شعر نه، چندتا) جواب بعضیها که راجع به… پرسیدند اینطور گفت. گفت: «نه بر اشتری سوارم، نه چو خر به زیر بارم». معلوم میشود در آن ایّام کسی شتر سوار میشده، خیلی مهمتر بوده، شتر مثل اتومبیل کادیلاک بوده ولی حالا نه. میگوید:
نه بر اشتری سوارم، نه چو خر به زیر بارم
نه خداوند رعیت، نه غلام شهریارم
نه به آن اندازه که بر همه حکومت کنم، خداوند رعیت نیستم، زیر بار آن هم نیست.
غم موجود و پریشانی معدوم ندارم
نفسی میزنم آسوده و عمری بسر آرم
… شعرای امروز، همهشان شاعر هستند یعنی به شعر علاقهمندند نه به معنا. ولی غالباً در شعرایی که مانده در تاریخ و نامشان را میدانیم، هزاران شاعر بودند در دربار پادشاهان هم بودند درآمدی هم داشتند ولی اسمشان نیست. کسی نمیداند. بجز یک عدهی معدودی یک عدهی کمی از شعرای قدیمی که در اذهان ما مانده و ما به اسم میشناسیمشان. همین سعدی هزاران شعر گفته، شعرای دیگری هم بودند که اشعارشان بسیار جالب و دلنشین بوده، در همان ایام خودشان هم شهرتی پیدا کردند، ولی این شهرت نمانده. برای اینکه همانهایی که آن لحظه این شهرت را به دست آوردند بعد این شهرت را در واقع منتقل نکردند به دیگران. اما شعرای دیگری صفت خاص انسانی را بیان کردند و در ضمن اینکه آن صفت را دارند که همه را بیان کنند و همه را …. بگیرند ولی بعد که رفتند اسمشان هم با خودشان میرود. خیلی اسمها من شنیدهام از شعرایی که چند تا شعر هم از آنها گفته شده ولی هیچکس نمیشناسدشان. فرض کنید…
اشعار سعدی بسیار جالب است. از بهترین شعرای دوران است. هنر شعری بگیریم و عبارات فارسی بگیریم، سعدی بینظیر است. اما از او بهتر هم هست ولی سعدی در خاطر ما مانده است. برای اینکه سعدی به تمام گوشه و کنارهای وطن آشنا بوده و آنچه گفته اوّلاً به دل مردم چسبیده چون منطبق با خود آنها هست و ثانیاً این اشعار را به خاطر ماندن گفته است یعنی … کرده در نتیجه، مشکلات و خواستههای عدهای را که میشنوند آنهایی که همزمان نشستهاند منعکس کند، اینها ماندند. اما بسیار شعرای امروزی ما کمتر شاعری است از این قبیل. فقط میشود گفت آن شاعر ترک کیست، کلاه میگذارد سرش. شعرای مشهور خیلی کم هستند. ولی اشعار زیاد است هر کسی طبع شعر داشته است آنچه خواسته است بگوید، خواسته قرمهسبزی بگوید این را به شعر گفته است مثلاً در شعر گفته نمک قرمهسبزی را زیاد نکنید شور میشود. اما سعدی نظیر همین شعری را میگوید که من گفتم. سعدی در اثر اشعار فراوان و جالبی که گفته مورد توجه همه قرار گرفته، حتی داستانها و قصههایی هم هست که از اینکه با هر امیری که صحبت میکرده اوّلاً یک احترامی نسبت به امیر قائل بوده و ثانیاً آنطور تملقها نمیکرده است. مثلاً یکی از نظایر تملقها که شعرش مانده که حالا یادم نیست کی گفته، یکی از پادشاهان را شاعری مدح کرد و پادشاه به او گفت بیا در این سفری که من میروم و شعری بگو من بفهمم شعرت خوب است یا نه. این شعر را گفته آن شاعر:
نُه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پا
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند
قزل ارسلان پادشاه بوده و این میخواسته از آن تعریف کند. میگوید قزل ارسلان اینقدر مقامش عالی است که اگر نُه کُرسی فلک، نُه کُرسی، نُه سیارهای است که آن وقتها قائل بودند؛ قمر و عطارد و زهره و اینها، آن نُه کُرسی فلک را خیال ما زیر پا بگذارد که روی آن سوار بشود برود، رکاب قزلارسلان را بوس کند بیاید. اینقدر ارزش برای…. خوب این از لحاظ صنعت شعری و پیدا کردن مطالبی از این قبیل بسیار جالب است ولی بههیچوجه به درد مردم نمیخورد.
اما اشعاری مثل اشعار سعدی که من گفتم، الان خوانده شد، این به درد مردم میخورد… صفت خاص یک انسان معمولی را میگوید که نه متکبر است بین مردم و نه خیلی پست و گدا.
آن میگوید:
نُه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پا
تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند
قزل ارسلان را که میخواهد تعریف کند از لحاظ اندیشه و فکر به این طریق تعریف کرده است. اشعار دیگری شاعرهایی که ما داریم، شعرایی هستند که از لحاظ شعری اهمیت دارند و شناخته شده هستند ولی خوب این شعر را گفته برای شناساندن مطلبی. مثلاً اشعاری که جامی همهاش راجع به شیخ جام گفته است و لیلی و مجنون و نصیحتها… اشعار دیگر شعرای ایران هم من، در ایران، در فارس شعرا برای خاطر نزدیک شدن به دربارها اشعاری میسرودند. بعضیها خوب جنبهی شعریشان غالباً خوب بوده ولی بسیاری در عین همان جنبه شعری، یک نصایح و یک مطالب بسیار جالبی گفتند. کمااینکه مثلاً مولوی همینطور است. این است که من بارها خواهش کردم از همه و توصیه کردم که اشعار مولوی را بخوانید. برای اینکه هم شعر دارد، از نبوغی که دارد، هم شعر دارد، به شعر گفته است و هم آنچه میخواهد قابل ارزش است. یا حافظ همینطور.
این چند نفر شاعری که در اذهان ایرانیان بودهاند و آشکار شده و مشهور شدهاند البته، اینها از این جهت است که به روحیه مردم وارد بودند. بسیاری اوقات خواسته است مسائلی را ذکر کنند به مردم، برای اینکه بهتر فهمیده بشود، اینها را با زبان شعر گفتند. این شعرا را بخوانید، حافظ و… مثلاً در ردهی اول اشعار مولوی و آنها اشعاری که در مثنوی گفته است. بعد سعدی و حافظ و این دو سه چهار تا، به اندازهی کافی به شما، فکرتان را … میدهد.
در آن ایام چون شعر مورد علاقه و مورد توجه مردم بوده، کسی که خوب شعر میگفته، شهرت پیدا کرده و بعد هم مانده.
ولی کسانی که شعر را فقط شعر میدانستند به یک نحو دیگری هنر شعری است و آن عبید زاکانی است. این به صورت طنز همه مطالبی را که میخواسته گفته است به صورت طنز. اینها از لحاظ آن نحوه طنز و شوخی و انتقاد از دیگران، از اشعار مهم در این زمینه که خوب است حفظ کنید، یک جزوهی کوچکی است که ما بچه بودیم حفظ میکردیم. داستان موش و گربه است. این داستان موش و گربه را قدیم چاپ کرده بودند و منتشر شده بود، همه داشتند. ولی حالا مثل اینکه تجدید چاپ نمیکنند. در آن میگوید که «قصه موش و گربه برخوانا»…
البته قصه است از زبان… ولی یک جنبهی انتقادی راجع به زندگی آنوقت داشته و بالنتیجه اشعاری…. جدا کرده است به نام… در قصهی موش و گربه، طبقات مختلف را گفته است و بسیار انتقاد کرده عدهای که …. گربه از موش، اینها هر کدام را مظهر یک صفاتی گرفته و انتقاد کرده.
یک جزوه کوچکی است اگر دست بگیرد حفظ کنید آن هم خوب است بد نیست. خیلی از اشعار جدی و خوب که هرکسی تعداد زیادی از آن حفظ دارد و همهی ما مقدار زیادی، تعداد زیادی از اشعار حافظ و سعدی حفظ داریم ولی هیچکدام از عبید زاکانی شعری نداریم.
عبید زاکانی هم که شاعر نبوده، عبید زاکانی یک ریاضیدان و منجم ماهری بوده که یک کتابی نوشته است اسرار کشف… کرده و این را به صورت شعر درآورده و بعد آورده پیش خلیفهی آن وقت، بعد آن خلیفه نسبت به این شعر خیلی بیاعتنایی کرده و اشعار را انداخته دور. حال آنکه یک عمر زحمت کشیده، نجوم درس خوانده و بعد این… روی این کتاب موش و گربه را نوشته و خیلی کتاب جالبی است. این هم طنز است به زبان موش و به زبان گربه دارد وقایعی را میگوید.
ما از لحاظ شعر و شاعری غنی هستیم. همه مسائل و حکایات و روایات و داستانها را هم به شعر داریم ا ما منتها آن اشعار در بین مردم مشهور نشدهاند. در بین مردم فقط اشعاری از بزرگانی از قبیل سعدی و حافظ … و این چون سعدی و حافظ هم شعرایی هستند که بیاناتشان به درد همه میخورد همهی زبانها. ولی اشعار عبید زاکانی یا اشعار اینها به درد همهی زمانها نمیخورد و تبعاً به درد همه مردم هم نمیخورد. ما بچه که بودیم آن کتاب موش و گربه را بس که خواندیم حفظمان شد.
حالا منظور، شما به این شعرها نگاه نکنید واِلّا شعرایی که اشعاری گفتهاند که خیلی زیبا شعر گفتهاند ولی چون مطلب ندارد شعر نمانده فقط در زمان خود شاعر مانده است. حالا این شما و این شعرا. شاعری میخواهید که امروز اگر در خیابان دید او را در خیابان به او سلام کنید یا اینکه شاعری میخواهید که…. آن شعرا شعرایی هستند که آنچه گفتهاند به درد امروز میخورد و … شاعری هستند که آنچه گفتند برای همهی زمانها به درد همه میخورد.
حالا انشاءالله شعر که گفتهاند مطالب با ارزشی است برای ما و هم خود شعر میگوید میتواند مطالب با ارزش را منعکس کند ولی خودش ارزش ندارد. اما شعرایی که شعر میگویند، فقط لغات زیبا پهلوی هم جمع میکنند اینها فقط به درد شعر میخورند، به درد همان زمان میخورند و شهرت پیدا میکنند و شعرای دیگر ما دیدیم و خواهیم دید.
یک قصهی است نمیدانم برای شماگفتهام یا نه؟ مرحوم آیهالله حسن… خیلی هم شوخ بوده از تهران به مشهد میرود درآنجا جمعیت زیاد بوده، برای اینکه سلام کنند و مصافحه کنند اینقدر جمعیت زیاد بوده که خود حاج آقا حسن نمی توانسته رد شود و بیاید….
آنجا یکی از خادمهای این آقا، مردم را کنار میزده و میگفته مزاحم نباشید بالاخره گفته شما اینکار را که میکنید دست آقا میشکند، یکی از آنها صدا درآورده گفته خوب به درک که دست آقا بشکند، دست آقا برای این است که ببوسند، حالا ما میبوسیم…. حالا این «دست آقا میشکند» در مشهد تا مدتها بین مردم شایع بود که دست آقا مواظب باشید نشکند. ولی خوب از همانوقت در مشهد و همهجا دیگر ملاحظه دست آقا را نمیکنند.