فرمایشات آقای حاج دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه؛ صبح شنبه ۱۸ اسفند ۹۷ دولتسرا
فرمایشات حضرت آقای حاج دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ارواحنافداه
صبح شنبه ۱۸-۱۲-۹۷ دولتسرا
عبرت از گردش روزگار
خلقت بشر
متن فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه سلمهالله
صبح شنبه ١٨ اسفند ١٣٩٧ (در جمع خواهران ایمانی)
بسمالله الرحمن الرحیم
بدانید صرف آمدن و رفتن و زحمت، و این زحمت را به گردن گرفتن، کافی نیست. ولی این هم هست که باز خودش خیلی مهم است، یعنی سعادت و رفاه و همچنین علم و دانش هست، آزاد است برای اینکه شماها پیدا کنید ماها بگردیم پیدا کنیم. یعنی همهی آنها هست به شرط اینکه ما آن کوششی را که خداوند گفته است بجا بیاوریم. کوششی که خداوند گفته است از چندین جهت است.
یکی اینکه محصلی که مثلاً درس میخواند کوشش این است که آن درس را بخواند. کسی که برای یک عدهای کمک میکند که روزهشان را به موقع بگیرند، نمازشان را به موقع بخوانند کوشش او عبارت از این است که آسایش و راحتی این اشخاص را فراهم کند. خود انسان حس میکند که اگر حس کند…
آسایش و رفاهی که خداوند مقرر کرده و به ما گفته به دنبال آن باشیم، همین چیزهایی است همین قواعدی است که در زندگی امروز ما وجود دارد، نه قواعدی که مثلاً یک عدهای بنشینند و پا شوند و یک قانونی بیاید؛ قانونی که آدم حس میکند که این قانون منطبق با قلبش است منطبق با زندگیاش است.در یک قوانین خودتان، در قوانین الهی، قوانین وابستهی به خداوند، در اینها خودتان را محکم نگهدارید.
مهمترین قاعده و قانونی که در جهان وجود دارد، قاعدهی محبت است، یا قاعدهی بهقولی عشق است. ولی نه این عشقی که یک جفت کفتر دارید این کفتر به آن کفتر دیگر عشق میورزد، این کافی نیست. این برای شما علامتی است از ارادهی خداوند که خداوند میخواسته است که این نسل کبوتر در جهان بماند، کارش این نبوده که از همانطور که خودش ساخته از همینها حالا یکی دیگر هم بسازد؟ نه. از همینهایی که ساخته است، یعنی همین موجوداتی که به وجود آورده طریقی گذاشته است که مثل آن دربیاید.
همهی ماها، پدر و مادرمان، گرچه پدر و مادر، در زمان حضرت آدم حتی، از زمان حضرت آدم به بعد، زمان حضرت نوح فرض کنید که همه رفتند، گلهمند شدند، پدر و مادر ما آنجا بودند. خداوند میخواهد که نسل بماند، به یک نفر چیز ندارد. بعد به ما نشان داده است که از این نسلها، امروز ما نمیدانیم خوب و بدش کدام است ولی آن وقت رسید به زمان علی بن ابیطالب(ع) آنوقت میفهمیم کی نسلش صحیح است و کی سالم است. از این فهمیدند کی صحیح است و کی سالم است، برحسب زحمات و کوششهای خود اشخاص میکنند یعنی صرفنظر از اجدادشان، خودشان اوامر الهی را اداره میکنند و به آن طریق…
حالا انشاءالله ما هم روزبهروز به امر خدا نزدیکتر بشویم. الان هم نزدیک ایام عید نوروز است، عیدی که در نظر ما ایرانیان خیلی مهم است، انشاءالله ما هم در این عید به یاد خدا باشیم که ما را آفرید و همچنین اعیادی برای ما گذاشت و انشاءالله سال آینده هم خیلی آرام و خوب بگذرانید و یاد خدا ما را سر حال داشته باشد انشاءالله.
عید نزدیک است و همه شما هم کار دارید لابد. بروید برای خرید برای بچهها. بچهها خیلی خوشحال میشوند. حتی در خبر هست که امام صادق(ع) فرمودند وقتی بچهای را مواجه شدید چیزی بدهید که خوشحال بشود و حضرت صادق تأکید میکردند سفر که میروید و برمیگردید برای بچهی خودتان یک مایهی شیرینی بیاورید، یک شیرینی خوراکی. حالا نزدیک عید است شما هم اکثراً گرفتار هستید. بروید به همه برسید، به همه خوبی کنید تا خوب بشود برایتان عید.
متن فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه سلمهالله
صبح شنبه ١٨ اسفند ١٣٩٧ (در جمع برادران ایمانی)
بسمالله الرحمن الرحیم
امسال ما زمستان نداشتیم، از اوّل بهار شروع کرد برای ما. و امیدوارم زندگی ما هم از زمستان گذشت و بهار برای زندگی ما هم بیاید انشاءالله.
حالا ما اگر نگاه کنیم در گذشتهی خودمان که ببینیم زمستانمان را چطوری گذراندیم، ببینیم آیا زمستان ما بهتر بود یا تابستان و بهارهایی که جور دیگری میگذراندیم؟ این را خودمان باید مقایسه کنیم، خودمان دقت کنیم.
از یکطرف روزهای اولیهی سالهای گذشته ما سرحال و شادی بودیم و اصلاً احساس زمستان بودن نمیکردیم همهی دنیا را بهار میدانستیم. درست است که دنیا، خداوند فرموده است اینها را برای شما آفریدم که راه بروید و حرف بزنید، ولی چه حرف بزنید؟ تا چه حرف بزنید؟ ولی خوب معذلک گردشی که خودش مقرّر فرموده بود این است که اینها باید بیایند و بروند. ما خودمان هم باید بیاییم و برویم. آمدیم و میرویم.
ما اگر بفهمیم و دقت کنیم از هر چیزی و از همهی این گردشی که خدا آفریده، همین چرخی که میچرخد ما هم در آن میچرخیم باید عبرت بگیریم. اینکه برای ما فرق میکند با تابستان، باید ببینیم در نظر خداوند که اینها را خلق کرده، برای او هم فرق میکند اینها؟ خداوند همهی بندگانی دارند برای بندگانش خلق میکند. ما همین بهاری که در این دوران عمر خودمان داریم، از عمر من گرفته تا آن عمرهای کوتاهتر یا بلندتر… ولی همیشه این گردش روزگار به نحو مشخصی میچرخد و ما هم تقریباً خیلی اوقات میدانیم و آنچه را هم که ندانیم از گردش افلاک که خود خداوند به ما یاد داده که چطوری پیشبینی کنیم، میتوانیم پیشبینی کنیم و پیشبینی کردیم که مثلاً زمستان سخت است و تابستان چیز است. یعنی در واقع ما یک مرحلهی غیبگویی پیشنهاد کردیم. از لحاظ زمانها بگیریم اشخاص بگیریم یک بهاری پیدا میشود همه در این بهار به فکر این هستند که در آتیهی این بهار چطوری زندگی کنند. خداوند که تغییری نمیدهد در این حرفهای ما. خداوند ما را آفریده. بعد که آفریده به ما دستور داده که در اینجا زندگی کنیم و در اینجا بمانیم. این خودش یک نحوهی غیبگویی است. یعنی آن نحوهای که ما برای بشری قائل نیستیم ولی برای بعضی حیوانات قائلیم ولی برای خود انسان یک قدری عمیقتر که باشد جنبهی پیشگویی و جنبهی ارادهی زندگی خودمان. اما در واقع این جنبهی غیبگویی است به این معنی که خداوند که خواسته است زمین و آسمان و اینها را بیافریند و اینها را گردششان را در رمزی نگه دارد، کلید آن رمز را در یک گوشهای گذاشته است و بعد به ما اجازه داده است که بگردیم و آن را پیدا کنیم.
آن گوشه به نظر ما جنبهی نبوّت یا امامتی است که خداوند آفریده و راه وصول و درک نبوّت و ولایت و بالنتیجه پیشبینی آینده را به خود ما سپرده است. و به ما مجال داده و اجازه داده که دست و پا بزنیم و این علم را خودمان به دست بیاوریم و از آن استفاده کنیم. اما آیا خداوند این علم را مجانی در اختیار میگذارد؟ نه. خداوند همه این وسایل زندگی آرام و راحت را در اختیار ما گذاشته و در واقع از ما متوقع است که ما یک زندگی مرفه و خوب و آرامی داشته باشیم. اما توجه کنید که خوب و مرفه و اینها، این نیست که کاخهای سلطنتی داشته باشیم. مقتضی این است که ما به آن اندازهای که بدن نیاز دارد کسب کنیم به اندازهای که بدن نیاز دارد بتوانیم کسب کنیم، به دست بیاوریم. بیشتر از آن، صحیح نیست. البته بیشتر از این که میگوییم، نه بیشتر… مثلاً خوب خیلیها به همین اقتضائات معتقد شدهاند و گفتهاند بشر نباید کوششی بکند که به آسمانها برود و آن حق خداوند است در آنجا و ما… نه، آفریده است و دستگاه علمی خودش، رمزی خودش را از ظاهر این انسانها به دور گذاشته است ولی به آنها اجازه داده و گفته است که به بزرگی خداوند باید پی ببرید و بنابراین… [خطاب به یکی از حضار] شما پا شوید بروید…
فرض کنید مثلاً دو نفر انسان،دو نفر معلم دو نفر دانشمند خوب، یک دانشمند از زمانهای حالا با شما صحبت میکند و یک نفر از گروههای دانشمندان زمان اولیهی بشر. اینها با هم خیلی فرق دارند. هر دو خودشان میدانند جنسشان و استعدادشان همه یکی است یکجور است هر دو چیز دارند روح دارند ولی به یکی خداوند مجال داده است که گردش کند و اندیشهی خودش را جلو بیندازد و چیز یاد بگیرد راهها را باز گذاشته است تا او بتواند راههای جدید پیدا کند. ولی آن کسی که نکرده، نه.
در این راهیابی جدید، بعضیها را خداوند آنها را به راهی هدایت میکند که آن راه، راه هدایت و ولایت است و این راه و این سلسله از اول خلقت بشر برای بشر بوده است.
برای اینکه ما بگوییم در قرآن که بطور تفصیل نگفته ولی در کتابهای… هست که وقتی معلوم شد که اینها از آن درختی که خداوند فرموده است نخورید، خوردند. خداوند… اینها را بیرون کرد. آن درخت هم درخت معرفت بود؛ درخت معرفت نیک و بد. یعنی آنچه الان در دلهای ما کاشته شده منتها بعضیها میوهی سالم میدهد و بعضیها میوه نمیدهد.
ولی این جزو بشر آفریده شده است. در آن ایامی که نزدیک خداوند بودند و خداوند به آنها گفت کنجکاوی و فضولی در درگاه خداوند جایز نیست. و به همین جهت هم وقتی که آنها کنجکاوی کردند، خداوند آنها را بیرون کرد، نه اینکه نفیای کرده باشد یا مجازاتی کرده باشد، نه. آنها را بیرون کرد از آن که اینجا اشتباه کردهاید، آنی که من به شما گفتم، وقتی رفتید بیرون، آنجا جایش است. اینجا جای چند و چون نیست، در امر خدا، در کار خدا، که چرا خدا این کار را کرد و چرا آن کار را کرد، به شما چه؟ شما باید بفهمید که خدا چه کرده و آن را… این است که گفت از اینجا بروید بیرون. اینها که خوب توجه نداشتند، زن و مرد دیدند از ملاقات خداوند و صحبت رو در روی خداوند محروم شدند، نگران شدند از اینکه نکند خداوند آنها را به کلی نفی کرده. خداوند فرمود: نه، توبه شما را قبول کردم ولی فعلاً بروید در آنجا، خودتان زندگی بکنید. یعنی دیگر به اتکای من (خداوند که خلقت همه اینها را دارد) نباشید خودتان از آن الهام خدایی که من به شما میدهم استفاده کنید.
اینها بشر آمد بیرون، هم در ارتباط خداوند است و هم دور از بهشت خداوند است. ارتباط خداوند یعنی خداوند فرمود بروید این رشتهای که بین من و شما هست، قطع نمیشود. این همان رشتهای است که ما رشتهی ولایت میگوییم به آن. این رشته به جای خود هست متوسّل به این رشته باشید تا اینکه معلوم شود باز هم جزو این سلسله هستید. ولی این دفعه جای مجازات هم هست. آنجا جای مجازات…. خودبخود همه جهان بر حسب اراده خدا میگردد ولی در اینجا شما باید مطیع باشید و آنچه خداوند اراده فرمود. حال که اینجا نیستید و در دنیای دیگری هستید باید تمام افکار و اندیشههای غلط که در مورد خدا داشتید باید بگذارید کنار . و به این طریق به انسان هم استقلال داد که از خودش جداگانه کار کند هم ممنوع کرد که فضولی در دستگاه خدا نکند. فضولی این است که بگوییم نباید خدا اینطور کند، نکند. بنابراین ما در این دنیایی که خداوند آفریده است اختیاردار هستیم و برحسب اراده خودمان و ارادهای که خداوند به ما داده (نه اراده خودمان) چون اراده در مقابل خداوند اراده مستقل وجود ندارد. جز اینکه شیطان خیال اراده و مطرود خداوند شد از ازل تا به ابد….
بنابراین شاید ما نباید حدی قائل بشویم و بعضیها خدا چند و چون کنیم. مگر تا وقتی که خداوند خودش به ما اراده بدهد. البته خودش اراده بدهد به طریق دست گرفتن نیست. به طریق این است که به ما قدرت میدهد که ما بفهمیم. در قدیم، خوب خورشید و ماه هر دو گرفتگی پیدا میکنند بشر نمیدانست چیست و در این راه مثالها زد یکی اینکه پنج فرشته رحمت و آن فرشته عذاب و امثال اینها ولی اینها غلط بود. منتها به بشر اجازه داد و گفت تو که میگویی اینها اراده چیست. خودت برو زحمت بکش و پیدا کن. و بشر را واداشت، اجازه داد از لحاظ علمی، پیشرفت کرد و آنچه نمیدانست،دانسته شد.
هماکنون خیلی از چیزهایی که ما داریم اینها در یک روزگاری ندانسته بود و امروز دانسته شده است. هنوز هم این در باز است و خداوند ما را در واقع دستور داده و مجبور کرده است که بگردیم و باز هم از رازهایی که نمیدانیم برای خودمان پرده برداریم یعنی در واقع به این طریق پیشرفت بکنیم و عظمت خداوند را حس کنیم، نه فقط دانستن. بله همه میدانیم ولی حس کنیم که خداوند همه کارها به دست خودش انجام میدهد. و البته در مسیر خداوند وظایفی را هم معین کرده است. گفته است که چطوری نماز بخوانید و چه بکنید برای اینکه آمادگی به کشف حقایق در شما باشد و به همه بشر گفته است نماز بخوانید و روزه بگیرید. ولی نماز و روزهی خیلیها خارج از این جز گرسنگی، اما در میان همین نماز ها و روزهها…
بایستی خداوند درهایی را باز میکند و اشخاصی را چیزهایی میفهماند که همانهای میروند دنبال مطلب و کشف میکنند. به هر جهت چون مسئلهی جذب مرکز، که آن دانشمندان خداشناس پای درخت خوابیده بود دید یک سیبی افتاد… از همین واقعه که خداوند نشان داده بود، این قانون به ذهن او رسید که هر جسمی جذب بزرگتر میشود. این را حس کرد قانون جاذبه. و این قانون ماند و هست و بسیاری از علماء و فضلا اکتشافاتی کردند و خداوند به این طریق قدم به قدم مراحل خودش را به این بشر تفهیم کرد. البته به بزرگترین راه اولیاء از طریق… علمی و برای همگان.
ما اگر میخواهیم جزو کسانی باشیم که از جمع میفهمیم چه بکنیم. باید دستورات را اجرا کنیم تا اینکه خداوند راههای … و درهای… خودش را به ما بدهد. اگرنه، به همین وضعیت که هستیم باشیم، باز هم به یاد خدا باشیم، فرق نمیکند. یعنی اگر… هرگاه در دوران فعلی هم ابوذری پیدا شد و عین همان بود. دلیل این است که عین هم رفتار میکنند ولی متأسفانه رفتارشان همان نیست، خداوند بین اینها تفاوتهای بارزی….
مهمتر از این کار هم توسّل به اولیای الهی است. توسّل به آن کسانی است که خداوند آن طناب رحمت را که آفریده برای آنها هم آفریده است. انشاءالله خداوند دست ما را هم به آن توسّل محکم کند.