فرمایشات حضرت آقای حاج دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ارواحنافداه
صبح یکشنبه ۱۹-۱۲-۹۷ _ دولتسرا
(بخش اول)
موضوع : شکر نعمت
(بخش دوم)
موضوع : آفرینش انسان
متن فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه سلمهالله
صبح یکشنبه ١٩ اسفند ١٣٩٧
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله باز مجال اینکه با هم روبرو صحبت کنیم برایمان پیدا شده است. همیشه باید شکر خدا را بجا بیاوریم. این را به ما گفتند ولی چطوری؟ یک خرده شرح میخواهد.
شکر خدا یعنی اینکه ما فکر کنیم و نگاه کنیم که خوب هر بشری همینطوری است. نگاه کند دست، پا، گوش، اینها هر کدام جداگانه مستقل حساب کند و بعد فکر میکند که میگوید خدایا شکر میکنم که به من گوش دادی، ظاهر این عبارت میگوید که اگر خداوند گوش به تو نداد، تو نبودی یکی دیگر بود؟ پس اینکه تو اینطوری هستی این مجموعهی این چیزهاست. بعد بر میگردد به مجموعهی این چیزها، که اگر خداوند به من دست نداد، چشم نداد، گوش نداد، اینها چه میشدم؟ من این نبودم، یکی دیگر بودم. پس، شکر خدا را که من، منم یعنی من هستم. در این صورت، تمام اجزایی که من دارم اینها جزء وجود من است. پس مجموعهی این چشم، گوش ، زبان، دست که به من دادهاند هر کدام جداگانه شکر کنم، اگر مجموعه اینها نبودند که من نبودم. پس این نعماتی که هست برای من مجموعهی اینهاست. مجموعه ی اینها به من این نعمت را دادهاند. مجموعهی اینها به من این وجود را داده که الان نشستهام. بنابر اصل تشکر از خداوند و شکرگزاری از نعمات همین وجود ماست. از همین وجودی که خداوند به ما داده است، شکر میکنیم.
به این معنی است که گفتهاند: از عهدهی شکرش … اعملوا آل داود شکراً و قلیل من عبادی الشکور.
اینها را به عنوان آلداود اسم برده است. برای اینکه بنیاسرائیل خودشان را از همه بالاتر میدانستند و تقریباً میدانند، در خلقت. ولی خداوند همهی آنها را نگفته است. خداوند بعضی ها را گفته است؛ آلداود، یا آلداود شکراً قلیل.
ای کسانی، شکرگزاری کنید از خداوند و ما واقعاً این حرفش را معنیاش را خوب میفهمیم. برای اینکه بنیاسرائیل هر چقدر هم شکر کنند باز هم کم است نسبت به آنها. بعد هم در مورد بنیاسرائیل که دیدید و میخوانید که چقدر خداوند به اینها کمک کرد و محبت کرد. ولی بعد برای اینکه اینها مغرور نشوند که خداوند هر چه خوبی است به اینها داده و خوب واقعاً هم داده است. یک عدهی خاصی از اینها را اسم میبرد. یا بنیاسرائیل و داود و سلیمان و امثال اینها. و بعد هم اینهایی را که اطاعت میکنند، به نام آلداود ذکر میکند نمیگوید بنیاسرائیل؛ یعنی کسانی که دنبالهرو داود بودند.
بعد از اینها در مورد مسلمین. در مورد بنیاسرائیل به نژادشان اهمیت داده است. برای اینکه همانطوری که ما یک گوسفند داریم و حفظ میکنیم، خداوند اینها را حفظ کرده است به این نحو. ولی راجع به مسلمین، راجع به مسلمین میگوید که قدر خودتان را بدانید. برای اینکه شما را خداوند آفرید که مردم را به راه راست هدایت کنید. در اینجا …آمده که خداوند همهی مردم را همهی نسلها را مثل هم حساب کرده است. ما بنیهاشم یا بنیامیّه که میگوییم، اینها به منزلهی شناختنامه است یک شناختی است ولی بنیهاشم و بنیامیّه با هم فرقی ندارند. خداوند برای نژاد آنها تفاوت قائل نشد. حالا من چون تاریخ و این قسمتها را حفظ نیستم نمیتوانم بگویم. واِلّا خیلیها هستند. فرض کنید که شمر و بسیاری از صحابهی امام حسین از یک نژاد بودند مثل هم بودند. اینها ولی دوتا رقم بودند. در بنیاسرائیل همهی اینها یکی بودند. ولی د راینجا تربیت آمد و اینها را دو تا کرد. آن شعر درست کرده بود، در مجلس یکی از شعرا گفت:
روزی شمر به عباس گفت: ای یره (یره یعنی یارو)
دست از حسین بدار که حالیت خراب می ره
اینها میخواستند هم را داشته باشند، بعضی حسینیهها آمدند دنبال شعر.
ولی در قبل از اسلام و قبل از چیز اینطور نبود. چون همانطوری که همه جا گفتند، خود بشر، نوع بشر، تکامل پیدا میکند. این تکامل در بنیاسرائیل به این نحو بود که خداوند، قابلیت هدایت و راهنمایی به سوی خدا را در همهی این نژاد گذاشت. بنابراین یکسره میبینیم از بنیاسرائیل در داستانها میخوانید که همهی این قوم با هم اطاعت موسی را میکردند؛ یک جایی هم که خوب نبود، همهی قوم با هم انتقاد میکردند و نمیرفتند. ولی خداوند این را نخواست. خداوند همهی اینها را جدا کرد، هر کدام خودشان مستقلاً کار بکنند. میگویند اگر یک بنیاسرائیلی زحمت کشید و خدا را شناخت این به آن یکی دیگر شرف دارد. بنابراین اینها را هرکدام جداگانه.
ولی در مورد مسلمین به نژاد کار ندارد. به تربیت کار داشته. میگوید: خداوند شما را آفرید برای اینکه شما را به ملت نشان دهد که مردمانی هم هستند که اینطوری اطاعت امر خدا میکنند و اینطوری رعایت چیز میکنند. به این ترتیب، خداوند در نظر دارد که مجموعهی نژاد بشر را به سمت خوبی ببرد. به سمت خودش ببرد. خودش هم گفته است در چیز که شمایید قومی که خداوند شما را برانگیخت. حالا در این وسط ممکن است یکی در برود از چیز. بنابراین این قدر و این شکر نعمت را همیشه داشته باشید و همیشه دنبال این بروید که امر خدا را درک کنید و مطابق امر خدا رفتار کنید. مثل سیلاب از یک مسیر که بیاید حرکت میکند وگرنه متفرق باشد، هیچ حرکتی ندارد. حالا نژاد بشر هم مسلمین امروز اگر امر خدا را اطاعت کردند و از این مسیر آمدند، مردمان برگزیده خدا هستند که خداوند فرموده است من شما را برگزیدهام برای… ولی نه اینکه هر غلطی هم که میخواهید بکنید یا هر یک از بشرها غلطی هم که میکند بگوید برگزیدم برای اینکه این کارها را بکنید.
بنابراین، این نعمت را که گفتم اضافه بر همهی نعماتی است که خدا داده و ما باید شکرگزاری کنیم. این نعمت را هم باید بدانیم و شکرگزاری کنیم و آن نعمت این است که خداوند به ما این محبت و مرحمت را کرده است که از بین ما مردم انتخاب میکند. از ما مردم، نه اینکه نژاد عرب یا بلوچ یا بختیاری یا… نه! از بین این نژاد بشر که قابلیت تعلیم دارند، از بین اینها انتخاب میکند. شما هم این شکرگزاری را داشته باشید که خداوند شما را انتخاب کرده. برای ما که درویش هستیم، میفهمیم که این انتخاب شده، یعنی ما، من و شما و اینها از آفریقای جنوبی نیامدیم از همین ایران آمدیم و خداوند ما را برای هدایت مردم انتخاب کرده است. البته به طریق اولیٰ خودمان باید اهل هدایت باشیم و همه را به سوی خدا راه داشته باشیم تا در آن صورت بتوانیم دیگران را هم راه ببریم انشاءالله.
الحمدلله تا به حال هم دیدیم که خداوند نسبت به ما محبت و رأفت داشته است و آنچه ناراحتی دیدیم موجب تکامل ما شده است. کما اینکه درختی میبینیم خیلی اوقات شاخههای زیادی آن را می زنند برای اینکه در نتیجه، خود درخت رشد پیدا کند. حالا این زحمات هم که میدهند،گاهی خداوند به ما داده به واسطه این. و آنهایی که به وظایفشان رفتار کردند و از این بحران درآمدند، خیلی متینترند و یک قدم ترقی برداشتند انشاءالله.
انشاءالله خداوند همه را مورد توجه قرار بدهد.
***
متن فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه سلمهالله
صبح یکشنبه ١٩ اسفند ١٣٩٧ (در جمع خواهران ایمانی)
بسمالله الرحمن الرحیم
الحمدلله خیلی منظم بود جلسه. برای اینکه بیشتر شلوغ میشود و هیچکس هیچ چیزی از مجلس نمیفهمد. مجلس باید اینقدر نظم باشد که همه ما از دیدن همدیگر لذت ببریم. یعنی دو تا درویش که با همدیگر صحبت میکنند مثل این است که هر دویشان، هر کدام دیگری را فرشتهای میدانند که از آسمان آمده برایش، یعنی اینطور مهربان باشند با همدیگر. این مهربانی موجب این میشود که اینها به همدیگر نزدیکتر شوند افکار روحانی نزدیکتر شود.
منتها یک مسئله را هم باید اضافه کرد و آن این است که این مهربانی و این دوستی که میگوییم فقرا با هم داشته باشند تبدیل به دوستی معمولی نباشد.
خداوند برای حیواناتی که آفریده نگاه میکنیم حیواناتی که امروز هستند خیلی حیوانات بوده که خداوند آنها را از بین برده و نیستند از قبیل دایناسورها و امثال اینها. ولی خیلی حیوانات هستند که وجود دارند. در بین این حیوانات که وجود دارند، یکی نوع بشر است. نوع بشر هم مثل سایر حیوانات نسلی دارد و چیز میکند. البته حیوانات کوچکتر نمیخواهم بحث بکنم. حیواناتی که ما میبینیم همیشه خود خداوند هم گفته که از هر یک از اینها یک جفت آفریدیم. یعنی در واقع نشان داده است که در همهجا ازدیاد نسل را از جفت خواسته است. یعنی دو نفر آفریده که از آن دو نفر نسل به وجود بیاید. بهعکس آن اوایل حیوانات که تکی بودند.
حالا اینها آنوقت برای اینکه اینها به هم مأنوس بشوند، حیواناتی آفریده که میبینید و زیاد میشوند. در مورد انسان چون خداوند از طرفی انسان را میخواهد مانند سایر حیوانات و سایر جانداران از لحاظ نسل زیاد بشوند و ادامه پیدا کنند ولی حیوانات چون همهی چیزها در آنها آفریده، آزادی مطلق برایشان گذاشته،هر کدام همه چیزشان منظم است مثل طاقچهای آفریده که کتابها گذاشتهاند در آن، منظم است، هر کسی دست میکند برمیدارد. اما این عیب را دارد که خداوند اینها را چون آزاد آفریده و میخواهد نمونه خودش باشند در این صورت این که آزاد هستند . در تمام وسایل و تمام نعمات و زحمات، مقتدرند، تحت نظمی در نیامدند. خداوند اینها را در هر دورهای تحت یک نظمی گذاشته است برای اینکه اینها منظم باشند بعد تجاوز از این نظم را گناه دانست. ولی در مقابل خود نظم، به اینها اقتدار داد.
مثلاً در ماه رمضان، یک ماه معینی گفته است که شما در این ماه غذایتان اینطوری باشد، آنهایی که در این ماه اطاعت میکنند در مسیر خداوند هستند یعنی با وجود اقتداری که دارند با اینکه گرسنهشان است و باید چیزی بخورند، نمیخورند. در همان مسیر هستند. ولی آنهایی که اطاعت نمیکنند، آنها از مسیر خداوند خارج شدهاند. خداوند اینجا به عکس زمان بنیاسرائیل که هر کسی از قوم بنیاسرائیل بود ، جزء بنیاسرائیل بود خداوند به او محبت داشت. ولی اینجا برعکس، خداوند هر کسی را که مطابق قول خودش باشد جزو نخبگان قرار میدهد؛ چه بنی اسرائیل باشد چه غیر بنیاسرائیل. بنابراین این نسبت بنیاسرائیل… از نظر اینکه خودش اقتدار داشت و بکند، مفید است. کمااینکه فرض کنید من الان افتخار میکنم که از نسل فلانکس هستم. این ممکن است هزار نفر هم همین ادعا را بکنند. همه هم درست است. ولی دیگر آن رعایتی که در بنی اسرائیل دیدیم، در اینجا نیست. یعنی در امروز اگر کسی بگوید یا ثابت کند که جزو بنیاسرائیل است، فوری جزو آنها حساب میشود. ولی در مورد مسلم و ایرانی و عرب، نه. اینها بستگی به انجام وظیفهای است که میکند. حالا ما انشاءالله انجام وظیفه، این وظیفه را انجام بدهیم تا همیشه مورد توجه خداوند باشیم. انشاءالله.
الحمدلله تا حالا که فقرا حالشان خوب بوده و الان هم جمع شدهایم اینجا. گرفتاریهایی که ممکن است باشد نداریم. ماها آزادیم در واقع و انشاءالله خداوند ما را با همین آزادی بزرگ کند تا به قول خودش جزء بندگان خاصّش قرار بدهد.