۱۷ مارس ۱۴۰۶؛ ۶۱۳ سال پیش در چنین روزی محمد بن خلدون در قاهره درگذشت.
ابن خلدون نخستین بار تحلیل را در تاریخنویسی، به رویدادنگاری صِرف در شرق افزود.
در تونس زاده شد و به پشتوانه جایگاه بلند خانوادهاش نزد استادان بنام زمانش قرآن، ادبیات، فقه، منطق و ریاضیات آموخت و در همان کودکی حافظ قرآن شد.
سرزمینهای موسوم به مغرب در زمان او زیر فرمان سه دودمان بودند و او در دربار هر کدام از آنها به عنوان منشی سرمنشی و قاضی کار کرد.
۱۷ ساله بود که پدر و مادر را از دست داد و یک سال پس از آن منشی دربار تونس شد.
۲۲ ساله بود که فرماندار شهر فاس در مراکش کنونی او را به دربار خود خواند تا حکمهای شاهانه را به خط خوش بنویسد، ولی پس از سه سال خدمت به خاطر مخالفتهایی که با فرماندار کرد حدود دو سال زندانی و زمان کوتاهی هم به فارس تبعید شد.
۳۴ ساله بود که کوتاهزمانی وزیر سلطان تونس بود، اما کار در دربارهای گوناگون و جنگ و مخالفت فرمانداران او را خسته کرد.
۴۰ ساله بود که از کارهای اداری و دولتی کناره گرفت و وقتش را صرف نوشتن ماندگارترین اثرش «کتاب العِبر» کرد که در ایران به «مقدمه ابنخلدون» شناخته میشود. این کتاب، تاریخ جهان به ویژه قومهای آفریقایی در هفت جلد است و مقدمه آن خود کتاب جداگانهای به شمار میآید.
ابن خلدون مینویسد: «تاریخ در ظاهر بیش از اخباری درباره روزگارها و دولتهای پیشین نیست، ولی در باطن، اندیشه و تحقیق درباره حوادث و مبادی آنها و جستجوی دقیق علل آنها است.»
در این اثر، تاریخ بشر به شش دوره تقسیم شده که هر دوره با فنونی چون کشاورزی آغازیده و به ایجاد هنر به ویژه موسیقی انجامیده است: «از دیگر انواع آلات موسیقی ساز زهی است. همه سازهای زهی میانتهیاند. برخی از آنها مانند بربط و رباب به شکل قطعهای از کرهاند و برخی همچون قانون چهارگوش.»
او برای دستیابی به کتابخانههای بهتر به مصر رفت تا پایان عمر در آنجا جایگاه ارزشمندی داشت و به منصب قضاوت در فقه مالکی رسید.
ابن خلدون در ۷۳ سالگی در پایتخت مصر درگذشت.
منبع : دویچه وله فارسی
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.