متن نوشتاری شرح و تفسیر آیاتی از سوره های مبارکۀ “ص” و “حجر” در خصوص آفرینش انسان

فرمایشات مآذون دانشمند جناب آقای حاج دکتر سیدمصطفی آزمایش در مجلس فقری پنجشنبه 29 فروردین 1398

۱,۵۱۷

هو

۱۲۱

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ إِنَّمَا أَنَا مُنْذِرٌ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴿۶۵﴾

رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ ﴿۶۶﴾

قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِیمٌ ﴿۶۷﴾

أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ ﴿۶۸﴾

مَا کَانَ لِیَ مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلَى إِذْ یَخْتَصِمُونَ ﴿۶۹﴾

إِنْ یُوحَى إِلَیَّ إِلَّا أَنَّمَا أَنَا نَذِیرٌ مُبِینٌ ﴿۷۰﴾

إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ ﴿۷۱﴾

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿۷۲﴾

فَسَجَدَ الْمَلَائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۷۳﴾

إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ ﴿۷۴﴾

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعَالِینَ ﴿۷۵﴾

قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ﴿۷۶﴾

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿۷۷﴾

وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿۷۸﴾

قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۷۹﴾

قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿۸۰﴾

إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۸۱﴾

قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۸۲﴾

إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۸۳﴾

در آیات که از سورۀ مبارکۀ “ص” قرائت شد از آیه ای است  که می فرماید : ” إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ  ” یعنی آیۀ هفتاد ویکم که  تصریح می کند  خداوند بشری را از “طین” خلق می کند و و طین ترکیب عناصر مختلفی است که در طبیعت موجودند و به واسطۀ کاتالیزور آب با یکدیگر اختلاط پیدا می کنند و این واژه در زبان فارسی مترادف با “گل” می باشد. اما حتی اگرهمان  “گل” را هم  در نظر بگیرید متوجه می شوید که عناصر مختلفی در گل موجود می باشند و آب این ها را با یکدیگر مخلوط و ترکیب می کند .

در ادامه و  در آیۀ بعد خطاب به ملائک می فرماید ” فَإِذَا سَوَّیْتُهُ …  ” یعنی هنگامی که من این بشر را به اصطلاح “تسویه”  کردم یعنی برای ایجاد یک ترکیب  بخصوص و تبدیل این ترکیب ایجاد شده به یک جانور پرسلولی ، به اندازۀ لازم عناصر طبیعت را مورد استفاده قرار دادم ، ” … وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی … ” وپس از آن  هنگامی که از روح خودم در او دمیدم “… فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ  ”  پس شما جملگی بر او سجده کنید.

اینجا و  در این دوآیه از سورۀ “ص” ، قرآن کریم  صحبت از آدم نمی کند بلکه صحبت از “بشر” می کند ومی دانیم که  “بشر” اسم جنس است که شامل تمامی ابناء بشرمی شود هم  آدم وهم بنی آدم .

بدین ترتیب اینها به این کیفیت آفریده شدند : از ترکیب عناصر طبیعی که “جسمش” را تشکیل می دهد به اضافۀ “روحی”  که در او دمیده شده است و آن در حقیقت  روحی است که به آن می گویند “روح اضافی” ، یعنی  خداوند مضاف الیه ترکیب “روحی ” است  یعنی می فرماید از روح خودم در آن دمیدم “…وَنَفَخْتُ فِیهِ…” یعنی در او از روح خودم .

پس :

” آدمی زاده طرفه معجونی است     کز فرشته سرشته وز حیوان ”

آن روح ملکوتی که در او دمیده شده است همان فرشته است یعنی ملک است و جسمش و طبیعت جسمانی اش و غرائزش و ویژگی هایی که هر جانور مولتی ارگانیزم دیگری هم دارد و آدمیزاده هم دارد ، جنبۀ جسمانی او را تشکیل می دهد.

حال باید بینیم بعد از این آفرینش چه اتفاقی می افتد ؟

در مورد این موضوع که این که تولد یا  ظهور این موجود جدید که “بشر”ش نام نهادند در کجا واقع شد د رحال حاضر گفتگو نمی کنیم موضوع بحث اما  این است که پس از آنکه آفرینش صورت می گیرد  چه اتفاقی می افتد؟ پس از آنکه همۀ ملائک سجده می کنند و پس از آنکه   ابلیس سجده نمی کند از مقامی که نزد خداوند داشته است  ساقط می شود.

 

اما در این میان برسر آدم چه می آید؟   قرآن کریم در این رابطه  می فرماید  ” وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ… “[۱] یعنی “آدم شما همراه با همسر خودت سکنی اختیار کنید در جنّت” اینجا خطاب به کیست؟ اینجا خطاب به یک بشر به نام آدم و بشری دیگر بنام حوّاست. به این زوج یعنی به  آدم و حوّا گفته می شود که اکنون شما  بروید در آن باغ ساکن شوید.

این زوج یعنی  آدم و حوّا که هریک مجموعه ای   از جنبۀ جسدانی و جسمانی همراه با جنبۀ روحانی است  یعنی دارای هر دوجنبه در کنار یکدیگر،  دقیقاً  بهمانگونه ای که در این آیات  توصیف شدند در آن باغ سکنی می گزینند.  نه اینکه به روح آدم خطاب شود که داخل جنّت شو و یا به روح حوّا خطاب شود که برو داخل جنّت ،  نه !

به آدم و به حوّا که هم جسم وهم روح دارند خطاب می شود و  اینها به  داخل آن جنّت می روند .

پس این جنّت مسکونی است و محلی است برای سکونت ؛  بهمین دلیل می گوید  ” … آدَمُ اسْکُنْ …” یعنی سکونت اختیار کن یعنی آنجا برو سکنی بگزین آنجا مسکنت باشد آدمی که جسم دارد همراه با حوّایی که او هم جسم دارد به آنجا می روند .

پس آن محلی که می روند و سکنی می گزینند ، در حقیت  جهانی است سه بعدی و جایی  است که به آن جنّت اطلاق می شود که در آن آب روان ، درختان و  پرندگان وجود دارند و دارای گلهایی است رنگارنگ برابر با  همان توصیفی که در سرتاسر قرآن از باغ می شود اما باغی که برای خلد آفریده شده است و آن باغی است که ساکنانش خالدند یعنی پیر نمی شوند ، ممکن است از آنجا اخراج شوند، اما تا هنگامی که در آن باغ و در آن ناحیه هستند مرگ هرگز بر ایشان غلبه پیدا نمی کند.

حال باید ببینیم که این یعنی چه ؟ از این ما چه می فهمیم  ؟ از این زنجیرۀ آیاتی که در توالی همدیگر آمده اند ؟

این بهشتی که از آن صحبت می شود محلی است مسکونی نه اینکه در عالم ملکوت باشد البته بهشتِ ملکوتی هم وجود دارد چراکه بهشت دارای طبقات مختلف است  درجات متفاوت  دارد اما یک درجه از درجات بهشت ،  بهشتی است که محل مسکونی است سرزمینی است که تمام خصوصیاتی را که یک محل مسکونی دارد، این بهشت  به نحو اعلی و احسن دارد و توصیفش نیز بطور مفصل در سایر آیات قرآن مجید آمده است.

با نگاهی به آیات قرآن مجید ما می توانیم مختصات “بهشت” را کشف کنیم آن بهشتی که ” … عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ… “[۲] یعنی خیلی خیلی بزرگ است ودارای وسعت کیهانی است . اما با این اوصافی که برای آن نقل می شود یعنی ” … عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ… ” در حقیقت در حال صحبت در مورد کیهان است.  یعنی راجع به طبیعت صبحت می کند یعنی این بهشت قطعاً  روی این کرۀ زمین نیست چرا که  این کرۀ زمینی که ما برروی آن زندگی می کنیم محل کون و فساد است یعنی چه یعنی هر چیزی که ایجاد می شود بلافاصله روی در خرابی می گذارد پایدار نیست نا پایدار است و بهیمن دلیل هم  به آن سرزمین فرودست می گویند.

در این بهشتی که به آن “اقلیم هشتم” و سرزمین فرادست  گفته می شود یک فقره جرم سماوی را در فضا در نظر بگیرید  مانند کره ای که قابل زیست باشد اما بواسطۀ ساکنانش به درجه ای از توجه رسیده باشد و دیگر مرگ و بیماری و پیری از آن رخت بربسته باشد ؛  آبها در بطور دائم در جریان باشند و هیچگاه راکد نباشند که گندیده شوند. در آنجا مایعات مختلف در جریان باشد که مقوی و مغذی باشد؛ گرما و سرما بر آن تآثیر نکند و درجه حرارتش بر اساس اعتدال تنظیم شده باشد.

این ها همه خصوصیاتی است که  در قرآن ذکر شده است . اما این بهشت واقعاً یک محل مسکونی است در آن مسکن وجود دارد، مساکن طیبه وجود دارد، در آن غرفه هاست و  در آن غرفه های تختهایی است و بر روی آن تختها بالشهایی چیده شده است . اینها در زیر سایۀ درختانند  که در زیر آنها هم نهرهایی روان است و ساکنان بهشتی در آنجا هستند.  آدمهایی هم که به بهشت وارد می شوند در همین شرایط بسر می برند و این ها هم جزء ساکنان بهشتی بشمار می روند اما ساکنانش قطعاً جسم دارند ، فقط روح نیستند، فقط بدن برزخی  و بدن “هورقلیایی “[۳]  ندارند بلکه جسم دارند  ” …مِنْ طِینٍ  ” ازخاک یعنی از عناصر طبیعی .

پس اینجا بحث جسم “هورقلیایی ” نیست بلکه براساس آیۀ قرآن بحث طین است .  آنجا هرکسی  جسمی دارد. هرروحی آنجا جسدی دارد زنده است . قرآن دوباره بر این مطلب تصریح می کند . در سورۀ حجر از آیۀ ۲۶ تا آیۀ ۴۸ بر این موضوع انگشت تأکید گذاشته شده است .”

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۲۶﴾

وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ ﴿۲۷﴾

وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ﴿۲۸﴾

فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ ﴿۲۹﴾

فَسَجَدَ الْمَلَائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ ﴿۳۰﴾

إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى أَنْ یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ﴿۳۱﴾

قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ ﴿۳۲﴾

قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ﴿۳۳﴾

قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ﴿۳۴﴾

وَإِنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَهَ إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ﴿۳۵﴾

قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ﴿۳۶﴾

قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ ﴿۳۷﴾

إِلَى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ﴿۳۸﴾

قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۳۹﴾

إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ ﴿۴۰﴾

قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ ﴿۴۱﴾

إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغَاوِینَ ﴿۴۲﴾

وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ ﴿۴۳﴾

لَهَا سَبْعَهُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ ﴿۴۴﴾

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ﴿۴۵﴾

ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ ﴿۴۶﴾

وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ ﴿۴۷﴾

لَا یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُمْ مِنْهَا بِمُخْرَجِینَ ﴿۴۸﴾ ”

این آیات که حاوی نکات شگرف بسیار زیادی است  در بخشهای نخستین با اصرار زیاد تأکید می کنند که : ” وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ  ” انسان از گل ، ازگلی که چون خشک شود اگر به ضربه ای وارد آید در تمامیت آن طنین ایجاد می شود و آن را “صلصال” نیز می گویند آفریده شده است و این همان گلی است که کوزه گران با آن جام و سبوو کوزه و لوازم سفالی مختلف درست می کنند یعنی کوزۀ سفالی را هم  با صلصال درست می کنند . و در سورۀ الرحمن می فرماید : ”  خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ  “[۴] یعنی همانطور که کوزه گر کوزۀ سفالی را از صلصال درست می کند خداوند هم از همان ملاط جسم انسان را درست کرده و بعد از روح خودش در آن جسم اضافه کرده است یعنی  دمیده است و این تنها  اختصاص به آدم ندارد ، کل انسان اینگونه است و ” آدم” هم جزء آن محسوب می شود و کل بنی آدم مشمول آن می شوند.

بهمین دلیل بعد از اینکه در آیۀ ۲۶ می فرماید ” وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ… ” در آیۀ ۲۸ دوباره می فرماید : ” وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ” و اینجا از واژۀ بشر استفاده می کند در حالی قبلاً از واژۀ انسان استفاده کرده بود.  یعنی کل بشرو  ابناء بشر جسمشان از صلصال درست شده است .

و بعد این موضوع  ادامه پیدا می کند به این ترتیب که ” فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی…” یعنی وقتی که من جسم او را “تسویه” کردم و بقدر معین عناصر مختلف را بکار گرفتم و جسمش را ساختم و “…نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی… ” تحقق یافت و از روح خودم در او دمیدم، آنگاه  شما مأمور به سجده هستید.

سپس از ابلیس می پرسد  ” قَالَ یَا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ  ” که ابلیس پاسخ می دهد :من کسی نیستم که به یک بشری که تو از گل از صلصال درست کرده باشی سجده کنم .

این تکیۀ بسیار زیاد در سه آیۀ تقریباً پیاپی راجع به جسمانیت این موجودی  که بشر خوانده می شود ، این موجودی که انسان خوانده می شود این موجودی که آدم و بنی آدم خوانده می شود برای چیست ؟

برای اینکه ما بفهمیم که به این مجموعه از جسم و روح آدم و بشر و انسان اطلاق می شود و این آفرینش تقدم داشته است بر رفتن و ورودش به  جنّت بقصد سکونت در آنجا  .

پس ” جنّت”  دارای طبیعتی است  دارای مناسبت با کسی که دارای جسمانیت است تا او  بتواند در آن سکونت اختیار کند این تأکید و این تکیه به این دلیل است ونیز بهمین دلیل است که می فرماید : ” إِنَّ…”  همانا “… الْمُتَّقِینَ … ” کسانی که اهل تقوی هستند “…فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ  ” در باغها و در کنار چشمه ها هستند.

 

صدق الله العلی العظیم

 

[1] سورۀ اعراف آیۀ ۱۹

[۲] اشاره به آیۀ ۲۱ سورۀ فتح ” سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ” همچنین قریب به این مضمون در آیه ۳۳ سورۀ آل عمران نیز آمده است  ” وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ”

[۳] هورقلیا به معنی بخار درخشان است و اینجا منظور بدن  فاقد جسمانیت و جسدانیت  است

[۴] سورۀ الرحمن آیۀ ۱۴