اطلاعیه جناب آقای حاج دکتر سیدمصطفی آزمایش؛ اردیبهشت ۱۳۹۸
برادر مکرم آقای محمداسماعیل صلاحی
پس از سلام، عرض میشود
در صفحه اینستاگرام منتسب به خودتان به طرح یک پرسش از این جانب پرداخته و عنوان داشته اید:
“جناب آقای دکتر آزمایش. مستدعی است نظرصریح خودرا در مورد آیات حجاب بیان فرمائید تا عموم فقرا از آن استفاده نمایند. با تشکر بیستم اردیبهشت ماه ۱٣۹۸.”
در عین حال در صفحه دیگر اینستاگرام سرکار ضمن گراور صفحاتی از یک کتاب با عنوان تجلی حقیقت در اسرار کربلا آمده است:
“نظر صریح حضرت رضاعلیشاه راجع به حجاب از کتاب تجلی حقیقت در اسرار کربلا”.
و همچنین این عبارت:
“نظریه حضرت رضاعلیشاه راجع به عدم دخالت زنان در امور اجتماعی مبتنی بر آیه شریفه سی و سه سوره احزاب از کتاب تجلی حقیقت در اسرار کربلا” !
متنی که در گراور صفحه کتاب مزبور آمده چنین است:
” … وقرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولی. اگرچه خطاب به زنان پیغمبر است لکن خطاب عام و تکلیف عمومی است. معنی آیه شریفه این است: (خطاب به عموم زنان) در منازل خود آرام بگیرید و مانند زنهای زمان جاهلیت بیرون نیائید… این یک قسم حجاب معنوی است که اسلام موافق طبیعت برای زن معین کرده و در کار و منزل بین او و مرد فرق قائل شده است. این اختصاص به اسلام ندارد… امروز در اروپا که مهد تمدن است و زن در نهایت آزادی میباشد و درکارها حتی در امور سیاسی و نمایندگی پارلمان نیز در برخی کشورها شرکت دارد مفاسد این امر بر زمامداران مکشوف است…
… فرق بین زن و مرد طبیعی و دخول زن در جامعه و سیاست مستلزم مضار و مفاسدی است. زن و مرد حکم دو قطب مثبت و منفی ( پوزیتیو و نگاتیو) الکتریسیته را دارند و مرد حکم قطب مثبت و زن حکم منفی …
… لذا به تدریج در بعضی کشورها کارهای زنان را محدود و مواد و قوانینی برای محدودیت زنان تقنین میکنند بخصوص در آلمان و ایتالیای قبل از جنگ دوم… “
پیداست که موضوع مطروحه در این بند بیش از قضیه حجاب است و اصولا سرکار به قضیه حجاب توجه حاشیه ای داشته و اساس منظور اصلی و واقعیتان کنار نشاندن خانمها از حیات اجتماعی است و همین امر را مکررا در مورد یکی از خواهران فقری به عنوان یک تذکر موکد تکرار نموده اید.
( سرکار خانم بهشتی دامت خدارتها. عرض میشود … اظهار نظر شما به صلاح فقر و درویشی نمیباشد و مسلما مورد تایید نیست. استدعای فقیر این است که منبعد در این امور دخالت نفرمائید و رویه سایر مخدرات … تاسی فرمائید… ۱۴اردیبهشت ۹۸ )
نظر جنابعالی، نظر جنابعالی است! اما از آنجا که به عنوان متکّا و دستاویز این نظر شخصی خودتان به گراور صفحات و جملات کتاب “تجلی حقیقت در اسرار کربلا” مبادرت نموده سپس پرسش خودرا طرح کرده اید، پاسخ شما را مستدلا بیان مینمایم.
البته پیش از ورود در متن استدلالم جا دارد تا یادآوری کنم که شاید بهتر بود شما پیش از طرح این موضوع نگاهی به کتاب مرحوم مهندس مهدی بازرگان “سیرتحول قرآن” مینداختید. کتاب پژوهشی و گرانسنگ علمی دوجلدی “سیرتحول قرآن” – در ادامه و تکمله پژوهشهای پرفسور رژی بلاشر فرانسوی فقید- بحث از تحول مباحث مطروحه در کرونولوژی و کنتکس تاریخی- اجتماعی و شأن نزول آیات قرآن دارد و توضیح میدهد که آیات نازل شده از جانب خداوند و منتقل شده توسط جبرئیل و بیان شده از زبان رسول اکرم صلی الله اگرچه همه اجزاء تشکیل دهنده قرآن مجیدند و از روی هوا و هوس بیان نشده اند، اما تابع قانون کلی نسخ بوده و برخی منسوخه و پاره ای ناسخه میباشند و عمل به همه آنها نمیتوان نمود.
سُنَّهَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبْدِیلا . مَا نَنسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ .
پس اصل نسخ مهمترین تکیه گاه شریعت غرا است چون طبیعت هستی و ذات جامعه بشری متحول و پویا است، راکد و ایستا نیست.
آنچه از وحی و قرآن و کلام الله نقل شد در مورد سیرتحول آیات ناسخه و منسوخهء ناظر براحکام قرآن مجید بود.
اما آنچه مربوط به انسانهای روی زمین است نیز از همین قاعده پویش و ریزش و رویش و تحول حال و مقام فرد در سیرتحول جوهری مستثنا نیست. شعاع ادراک و افق معرفت انسانهای سالک الی الرتبه الایقان نیز در تحول و انبساط و انکشاف و اتساع دائمی است از اینروی بزرگانی امثال مولانا جلال الدین رومی فرموده اند:
بیزارم از آن کهنه خدایی که تو داری
هرلحظه مرا تازه خدایی دگر آید
قرآن مجید تصریح دارد که افراد موحد هرلحظه در حال تحولند و روند تحول آنها به جانب کمال انتها ندارد:
یا ایهاالذین آمَنوا، آمِنوا.
پس وقتی به کتابی و به نویسنده ای ارجاع میدهید باید روشن نمائید که آن متن در چه فضایی، در چه تاریخی، در چه جغرافیایی، با چه ذهنیتی تمشیت یافته و تدوین شده است. آیا نویسنده مزبور و نویسندگان همطراز وی در ایام پس از وی در ادامه آن طرز تلقی چه گفته و چه نوشته و چگونه قاعده ناسخ و منسوخ را بمرحله تحقق رسانده اند.
در مورد انقلاب احوال افراد و اشخاص صاحب اندیشه و خرد و اهل معارف برنردبان سیرتحول جوهری به ارائه یک مورد قرآنی اشاره مینمایم و اندیشیدن در معانی آن را به شخص جنابعالی وامیگذارم.
قرآن مجید با تاکید بر این نکته که ” فلما جَنّ علیه اللیل رای کوکباً قال هذا ربّی” صراحتا بیان میدارد که حضرت ابوالانبیاء خلیل الله ابراهیم علیه السلام در مقطع آغازین سفر انفسی خود سر از ستاره پرستی درآورد.
حال پرسش اینجاست که آیا جایز است مانند “وقوفی” ها ما به همین حد از سلوک و تحول ابراهیم علیه السلام بسنده کرده و به بهانه ذکر این مورد درقرآن، “ابراهیم موحد” را “یک مشرک ستاره پرست” به شمار آوریم؟ این مانند توقف در “لااله” و واهلیدن “الاالله ” است.
حقیقت آن است که دیری نپائید که اساس جهان بینی ابراهیم در سیر تحول جوهری- معرفتی او دگرگون گشت، و از آن مرحله خطیر عبور کرد.
فلما أفل قال لا اُحبُّ الافلین . فلما رای القمر بازغاً قال هذا ربی هذا اکبرُ. فلما افل قال لئن لم یهدنی ربی لأکوننَّ من القوم الضالین. فلما رای الشمس بازغهً قال هذا ربی هذا اکبر. فلما افلت قال یا قوم انی بریءٌ مماتُشرکون. انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض حنیفا و ماانا من المشرکین.
آیات ۷۶ تا ۷۹ سوره انعام
قرآن با بیان این نکته که :
وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ
آیه ۷۵ سوره انعام
به نسخ آیاتی که ناظر بر تحول احوال در حین سلوک ابراهیم بود میپردازد. بحث در ورود به یک حال نیست، بحث در توقف در همان حال، یا تحول از آن حال به حال دیگر است. به قول مولانا:
از مقامات تبتل تا فنا
پله پله تا ملاقات خدا
در این که آقای سلطانحسین تابنده گنابادی در سنین جوانی در زمره طلاب حوزه علمیه اصفهان سرگرم فراگیری علوم حوزوی و تحصیل شرایع و شرح لمعه و مکاسب بوده بحثی نیست. در این که شیرازه تدوین رساله تجلی حقیقت در اسرارکربلا نیز درهمان ایام پایه ریزی شد نیز تردیدی نیست. اما ایشان در آن زمان “رضاعلیشاه” لقب نداشتند. با این حال نمیدانم چرا شما عامدانه این نکته ظریف را درنظر نمیگیرد و از کنارش عبور میکنید و مینویسید:
” برادر مکرم جناب آقای آزمایش … فقیر شخصا نظری درباره آیات مربوط به حجاب ارائه نکرده ام و صرفا نظرات حضرات اقطاب از جمله رضاعلیشاه را در صفحه ام انعکاس داده ام. ۲۱ اردیبهشت ۹۸”.
این مطلب عاری از حقیقت است زیرا جنابعالی نظریه آقای سلطانحسین تابنده در سنین بین هفده تا بیست سالگی و درحال تحصیلات طلبگی در حوزه علمیه اصفهان را انعکاس داده اید نه نظریات عرفانی قطب جلیل القدر سلسله نعمت اللهیه گنابادی را که بیست سال بعد از انتشار کتاب مزبور به دریافت لقب “رضاعلیشاه” و جانشینی پدر عالیمقامشان مفتخر شدند!
رسول اکرم صلی الله تا سن چهل سالگی محمد امین بودند و بس! کسی هم چندان از آراء و نظریات ایشان اطلاع دقیقی ندارد و به آن رجوع نمیکند! ایشان از سن چهل سالگی به بعد پرچم رسالت خودرا برافراشتند و از آن دوران به بعد کلمات و فرمایش های ایشان به عنوان وحی الهی راهنمای رهپویان و راهجویان عالم توحید و معرفت گردید.
آنچه در قوس حیات صاحب رساله “تجلی حقیقت در اسرارکربلا” تدوین شده به شرح زیر است:
آقای سلطانحسین تابنده گنابادی متولد بیست و پنجم آبان ماه ۱۲۹٣ شمسی در سن هفده سالگی برای تحصیل علوم دینی درحوزه علمیه اصفهان رهسپار آن شهر شده و از سنه ۱٣۱۰ تا سال ۱٣۱۵ در همان شهر سکونت اختیار نمود، و با عشق بسیار زیادی که به ائمه معصومین و سیدالشهدا حضرت حسین بن علی داشت به فکر تدوین کتابی زیر عنوان “تجلی حقیقت در اسرار کربلا” افتاد. این کتاب که آکنده از شور عاشقی است پس از چندین بار بازخوانی و تجدیدنظر سرانجام در ۱٣۱۷ به حلیه چاپ آراسته گردید. پس از ترک اصفهان ایشان در تهران استقرار جسته و در سال ۱٣۱۸ از دانشسرای عالی موفق به اخذ گواهینامه لیسانس گردید. یازده سال بعد در تاریخ ۱٣۲۹ شمسی ابتدا به اخذ اجازه امامت جماعت و تلقین اذکار و اوراد لسانی و سپس ارشاد عباد و دستگیری با لقب “رضاعلی” مفتخر گردید. در سال ۱٣٣۹ ملقب به لقب رضاعلیشاه گردیده و در سال ۱٣۴۵ بجای پدر عالیمقدار مسند نشین اریکه ارشاد و قطبیت در سلسله علیه گنابادی گردید. در تاریخ هژدهم شهریور ۱٣۷۱ در سن ۷۸ سالگی چشم از جهان بسته و به عالم خلد برین عروج فرمود. ایشان از سال ۱٣۱۷ تا سال ۱٣۷۱ آثار قلمی بسیار زیادی تالیف و از خود بجای گذاشتند، آثاری که در ایام مختلفی از حیات علمی و معنوی و عرفانی ایشان تدوین گشتند. تعدادی در آن زمان که ایشان رضاعلیشاه بودند و تعدای در آن زمان که ایشان رضاعلیشاه نبودند.
چنان که ابراهیم علیه السلام در ابتدای سلوک و توجه به ستاره و ماه و خورشید ملقب به لقب “امام الناس” نبود و تشریف و خلعت “واذ ابتلی ابراهیمَ ربُّه بکلماتٍ فأتَمهَّن قالَ إنّی جاعِلُک للِناس إماماً” در مورد ایشان شرفصدور نیافته بود.
پس از رحلت حضرت رضاعلیشاه ثانی مسند خلافت ایشان به فرزند ایشان حضرت محبوبعلیشاه و پس از آن به حضرت مجذوبعلیشاه گنابادی رسید. امروز حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه – برادر حضرت آقای رضاعلیشاه، حقوقدان و قانون شناس و مجتهد جامع الشرایط – قطب سلسله گنابادی و دائرمدار عالم تصوف و عرفان اسلامی اند.
در مباحث مربوط به حقوق بشر و قانون اساسی و حقوق مدنی و حقوق بانکی و حقوق تجارت و حقوق جزا و جرمشناسی و امثال ذلک آراء تدوین شده و انتشار یافته متعدد دارند که برای پیروان ایشان و علاقمندان به مباحث فقهی و حقوقی اوثق مراجع محسوب میشود.
امروزه، نظریات حضرت آقای دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه به عنوان یگانه مرجع موثق ومطمئن یا ناسخ آثار ماسَلَف یا مُصدِّق و مکمل آنها است. پس در این امور مناط احتیاط آن است که به محضر حضرتشان یعنی “عالم عارف حی” مراجعه نمائید و به درک مقصود خود نائل شوید.
والسلام.
حاج دکتر سیدمصطفی آزمایش / اردیبهشت ماه ۱٣۹۸