بسمالله الرحمن الرحیم
خداوند آن رحمت و یا آن عزایی که به دستِ… میگوید نگهدارد، اینها گاهی تعجب میکنند در میان دستهایی است که نیرومند نیست، کما اینکه در مورد به نظرم در مورد محمّد حنفیه بود که آمده بودند، میخواستند با اینها مذاکره کنند و مباحثه کنند حتی، کسی را خواستند، امام فرمود عموی خودشان که همین آقای… آمدند. اول شروع به حرف کردند، آیات قرآن و… بعد صحبت زورآزمایی شد، لباس را درآوردند، لباس زور را، با قهرمان آنها کشتی گرفتند و موفق شدند. و همچنین یک وقتی هم این از آن شعلهای که خداوند این شعله را در اختیار میگذارد. گاهی در اختیار شخصی است، گاهی در اختیار اشخاص است، اشخاصی که بدنشان این لیاقت را نداشته، ولی خودشان دارند. مثل فرض کنید، امر خداوند مثل خودِ یا اراده خداوند است، همانجوری که در قرآن هم گفته، همه هم میدانیم خداوند وقتی اراده بکند، به یک امری اراده بکند، همانقدری که بفرماید” کن فیکون” بگوید بباش، آن شخص هم گوش میدهد و انجام میشود. ولی خب در مورد خیلی از بزرگانی که حالت ضعف و ناتوانی بدنی داشتند، مثل خود… بنابراین همینقدر که ما شناختیم که محل جمعآوری و حیثیت امر الهی را فهمیدیدم، آن امر الهی برای ما معتبر است، حالا چه پهلوان باشد آن شخص و چه آدم ضعیفی باشد ولی در انسانیت و عاطفۀ انسانی از… بدن باشد یا نباشد اثر خودش را داشته است. منتها گاهی خاک خداوند بر این اثر میخواهد، یعنی به یک شخصی موهبت امر الهی را داده، آن شخص را معتبر میدانستند. به هرجهت امر الهی، منظور این است که در امر الهی، مجاری امر الهی در هرجا که باشد، در هر محلی واقع باشد، آنجا را متبرک میکند و خوب میکند. البته از هر یک از این اشخاص یک آثاری، یک خدماتی گفته شده است، مثلاً وقتی که آن شخصی که نائب خداوند است در میان مردم، وقتی خداوند اثر را میخواهد، به همان شخص اثر میدهد. یک وقت میبینیم که این آثار را میبینیم و در مورد همه میبینیم چنین است، بعد در وسط کار متوجه میشویم که ما همین اثر را برای فرض کنید که عباس بن علی(ع) میخواستیم و نبوده است. عباس این… هر قدرتی و هر خصوصیتی به هرکدام میدهیم مختصِ خود همان است. و این است که شما نگاهِ به جثّه و بدنِ نماینده الهی نکنید، این نیرومند است، خداوند به هرجا که بخواهد و هرکسی که بخواهد… و آن موقعیت را میدهد. هم نیروها در اختیار خداوند است و هم اجسام در اختیار خداوند است. البته توصیه شده است که برای اینکه سعی کنید در آداب و احکام و موقعیتهای نمایندۀ الهی دقت میکنید با اعتماد دقت کنید و خودتان را وابستۀ به او تلقّی کنید. نه اینکه… کما اینکه… طبقهای که آمده بودند با علی(ع) مقابله کنند خود را هم ردیفِ علی حساب میکردند، جنگ کردند، جنگ میکردند، گاهی مغلوب میشدند، گاهی غالب میشدند، ولی آن قدرت الهی که خداوند در علی(ع) ایجاد کرده بود، داده بود، آن قدرت اندازۀ اینها نبود، شناخته شده نبود. این را سعی کنید به دلهایتان، دلها پاک باشد، صاف باشد، همه این نیروهای الهی را در هرجا هست و هرجور هست احساس کنید. برای اینکه این نیروی الهی و امر الهی یک چیز مجسّمی نیست که از لحاظ تجسّمش ما بخواهیم، از لحاظ فقط دل است، شناخته شدن دل است. الان من در این حالت ضعف کلی که هستم، ولی معذالک امر الهی چنان است [که] همینجا هستم، از هیچچیز باک ندارم، از هیچکس ترس ندارم، به همۀ اجزاء خودم علاقهمند هستم، الان که هر روز صبح میآیم با حالت کسالت هم که هست، ظاهراً با آن کسالت میتوانم بیایم به مجالس. خداوند از آنطرف هم نیرویی به بندگان خودش و به آنهایی که به ایشان موهبتی عطا کرده میبخشد. و این است که مجالس فقری هم جنبۀ ظاهری دارد، خداوند یک نیرویی میبخشد به یکی و هم جنبۀ معنوی دارد. در خیلی از حیوانات حتی دیده میشود، زنبور عسل که خیلی هم مورد توجه خداوند است، در جایی نوشته شده است که آن زنبور بزرگتر میایستد و کوچکترها میآیند و کسب فیض میکنند و میروند.
انشاءالله خداوند به همۀ ما آن معنویت و کسب، که کسب فیض است داده باشد. این هم معنویت متفاوت است، ما یک معنویت داریم در درجۀ اعلاء است، یعنی ارتباط مستقیم با خداوند دارد، ما هم به هرجهت باید در مقابل ارتباط مستقیم اگر هرکسی هست احترام بگذاریم و انشاءالله خداوند به همۀ ما حالت و معنویت خاصی که شناخت امام باشد بدهد. مثلاً فرض میکنیم در اول صدر اسلام بزرگان و صحابهای بودند که خیلی هم مورد توجه پیغمبر بودند و تا آخر عمر هم همین بودند. مثل، مثلاً محمد بن ابیبکر و امثال اینها، این حال معنویشان داشت، ولی آن تصوّر و آن قدرت معنوی که خداوند میل داشت که در ائمه باشد در آنها نبود، بنابراین از یک طرف معنویتی داشتند و از طرف دیگر آن معنویت را بلد نبودند چجوری بکار ببرند. مثل دوران علی (ع) و جانشینان پیغمبر، اما خداوند هم اینها را ارج میدهد، گو اینکه ما ارزشی قائل نیستیم برای آنها، ولی خداوند آنها را… این است که ما هم هروقت نام هریکی از این بزرگان را میبریم… و با تجلیل میبریم، یعنی هیچکس از ائمه هم بطور معمول به اینها ناسزا نگفت، نبودند و ما هم حق نداریم به اینها ناسزا فکر کنیم. به اندازهای که قدرت ما بود جلب معنویت میکنیم، به اندازه قدرت ما است که اگر نباشد جذب نمیشود.
حالا انشاءالله خداوند انشاءالله… قدرت بدهد تمام این اوامری که خداوند کرده و جلوههایی که از تجلّی خودش نشان داده درک کنیم، بفهمیم و از آنها اثر برداریم. انشاءالله خداوند به همۀ ما از این جهت رحم کند و همۀ ما را قادر به درک و فهم قرار بدهد.