متن نوشتاری شرح و تفسیر آیاتی از قرآن مجید : آیات اول سوره روم در خصوص تحقق پیشگویی قرآن مجید
بیانات مأذون دانشمند و مجاز مکرم جناب آقای حاج دکتر سید مصطفی آزمایش در جلسۀ فقری شب دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۸
هو
۱۲۱
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
الم ﴿۱﴾
غُلِبَتِ الرُّومُ ﴿۲﴾
فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ﴿۳﴾
فِی بِضْعِ سِنِینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۴﴾
بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿۵﴾
وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ﴿۶﴾
یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غَافِلُونَ ﴿۷﴾
أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ ﴿۸﴾
أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ﴿۹﴾
ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ ﴿۱۰﴾
اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۱۱﴾
وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ ﴿۱۲﴾
وَلَمْ یَکُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَکَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَکَانُوا بِشُرَکَائِهِمْ کَافِرِینَ ﴿۱۳﴾
وَیَوْمَ تَقُومُ السَّاعَهُ یَوْمَئِذٍ یَتَفَرَّقُونَ ﴿۱۴﴾
فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَهٍ یُحْبَرُونَ ﴿۱۵﴾
وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَهِ فَأُولَئِکَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ ﴿۱۶﴾
فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ وَحِینَ تُصْبِحُونَ ﴿۱۷﴾
وَلَهُ الْحَمْدُ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِیًّا وَحِینَ تُظْهِرُونَ ﴿۱۸﴾
یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَیُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَکَذَلِکَ تُخْرَجُونَ ﴿۱۹﴾
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ ﴿۲۰﴾
صدق الله العلی العظیم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
سورۀ روم سی امین سورۀ قرآن مجید است که در مدینۀ منوّره نازل شده و منظور از روم در قرآن مجید همین تمدن بیزانس است که به آن روم شرقی هم می گویند .
در اینجا اشاره به جنگهایی دارد که در آن دوران که رسول اکرم صلی الله علیه و اله و سلم در مدینۀ منوّره تشریف داشتند بطور مداوم و انقطاع ناپذیر میان امپراطوری بیزانس از یکسو و امپراطوری ساسانیان از سوی دیگر ادامه بلاوفقه ادامه داشت و گاهی لژیون ها بیزانسی پیروز می شدند و گاهی نیز سپاهیان ساسانی به پیروزی دست می یافتند.[۱]
در آیه می فرماید : “غُلِبَتِ الرُّومُ ” یعنی رومیان در این جنگی که اخیراً رخ داد شکست خوردند ” … فِی أَدْنَى الْأَرْضِ …” در همین نزدیکی ها یعنی در سرزمین هایی که نزدیک به شمال شبه جزیرهالعرب بوده است چرا که در شمال این شبه جزیره ، قبیله ای از اعراب زندگی می کردند که به قسّانیان معروف بودند و این ها همپیمان بیزانس بودند و در ناحیه نزدیک به مرز عراق امروز قبیلۀ دیگری از اعراب زندگی می کردند که لخمیان یا بنی لخم نامیده می شدند و اینها امپراطوری حیره را داشته و هم پیمان ساسانیان بودند واین جنگهایی که میان امپراطوری بیزانس و امپراطوری ساسانیان در می گرفت ، بر فضای داخلی شبه جزیرهالعرب و نیز بر روابط قبائل و عشایری که آنجا زندگی می کردند ، تاثیر می گذاشت و رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم از طریق اشرافی که نسبت به شرایطی آن زمان داشتند ، از طریق وحی آگاه می شدند که چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است و چه تأثیری بر روی آینده آن سرزمین می تواند داشته باشد.
بهمین دلیل آیۀ قرآن می فرماید که اخیرا” رومیان درجنگی که داشتند شکست خوردند ” … فِی أَدْنَى الْأَرْضِ …” در همین سرزمین هایی که نزدیک به مدینه وقلب شبه جزیره عربستان است ” …. فِی أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ” اما آنها در جنگ بعدی که دوباره میان رومیان و همسایگانش در خواهد گرفت ، پیروز خواهند شد . ” …فِی بِضْعِ سِنِینَ … ” در چند سال آینده این جنگ میان ایران و روم اتفاق خواهد افتاد و نهایتاً این رومیانند که پیروز جنگ بعدی خواهند بود. ” …لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ …” یعنی این مشیت خداوند که تعیین می کند غلبه با کدام طرف و شکست با کدام طرف باشد “… وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ” در اثر شکستی که بر همسایۀ رومیان وارد می شود و بطور کلی بر اثر فرسایشی که بین این دو ابرقدرت آن زمان ایجاد می شود ، ” … وَیَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ” اسباب شادمانی و دلخوشی مؤمنان و مسلمانان و امت محمدی فراهم می شود . یعنی هردو در این نبردهای فرسایشی روبه زوال می روند و زمینه برای امت محمدی فراهم می شود .
اینجا وقتی که می فرماید : ” فِی بِضْعِ سِنِینَ …” یعنی در چند سال آینده این اتفاق رخ خواهد داد ، این یکی از پیشگویی های قرآن مجید است که اتفاق می افتد چراکه در آن زمان سپاهیان ساسانی موفق می شوند که پیشروی چشمگیری در سرزمینهای بیزانس داشته باشند و شام و حلب و شهرهای مختلفی را ضمیمه امپراطوری ساسانی بنمایند و همینطور در حال پیشروی به سوی قسطنطنیه بودند تا اینکه یکی از این سرفرماندهان لژیونرهای رومی به نام هراکلیوس که در زبان عربی هرقل یا همان هرکول با نیروهای تحت فرمانش سر می رسد و در نهایت سرنوشت جنگ عوض می شود و این بار ساسانیان عقب نشینی می کنند و رومیان تا تیسفون که پایتخت ساسانیان بوده است پیش می روند و این شکست باعث می شود که برای مدتی جنگ بین این دو همسایه متوقف می شود و از دست اندازی نسبت به همدیگر و نیز همدستان یکدیگر صرف نظر می کنند و نهایتاً فضای عجیبی برای رشد امت محمدی فراهم می شود.
و بعد می فرماید : ” … بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشَاءُ …” یعنی این خداوند است که نصرتش را به هرکسی که بخواهد ارزانی می فرماید و نصرت و پیروزی از جانب خداونداست که می آید : خداوندی که عزیز و رحیم است.
آنگاه به این نکته اشاره می فرماید که ” وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ … ” یعنی این وعده ای است که خداوند به امت محمدی می دهد و در وعده ای که می دهد خلاف نمی کند و همان پیش می آید و این یک پیشگویی است که تحقق می یابد و چندسال بعد این اتفاق دقیقاً می افتد یعنی امپراطوری ساسانیان بقدری فرسوده و ضعیف و فروپاشیده از درون می شود که سعد وقاص در زمان عمربن خطاب خلیفۀ دوم ، براحتی تیسفون را می گیرد و آخرین پادشاه ساسانی یزدگرد فرار کرده به مرو می رود و این امپراطوری عظیم برچیده می شود و در این پیشگویی قرآن تصریح می کند که این اتفاق قطعا رخ خواهد داد .
سپس به نکتۀ دیگری اشاره کرده می فرماید : “… وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ ” و بیشتر مردم به این نکات توجه نمی کنند و نمی دانند و دلیل نداستن آنها این است که “یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا …” یعنی به حسب ظاهر قضاوت می کنند و به حسب ظاهر آن موقع ساسانیان ابر قدرت زمان بودند و یک امپراطوری عظیمی بشمار می رفتند امپراطوری روم شرقی هم امپراطوری عظیمی بود ؛ اما این ظاهر قضیه بود ؛ از درون این ها فروپاشیده بودند چنانکه با تلنگری متلاشی شده فروریختند.
“یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غَافِلُونَ ” و از آن پرده های بعدی که خداوند به آنها اشراف دارد ، اکثریت مردم غافلند و از ادامه حیات بعد از مرگ در عالم آخرت هم غافل هستند یعنی ظاهر همین زندگی بیرونی را مشاهده می کنند .
سپس می فرماید : ” أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا …” یعنی آیا فکر نمی کنند؟ … آیا نمی اندیشند ؟ آیا به عمق مطالب توجه نمی کنند؟
” أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ ….” آیا در درون خودشان به اندیشه نمی نشینند؟ یا در بارۀ خودشان به اندیشه نمی نشینند؟ تا لایه های وجود خودشان را اکتشاف کنند ؟
“… مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ …” و آیا در اثر تفکر عمیق نمی یابند که خداوند کائنات ، آسمانها و زمین را از روی حق آفریده و از روی بازی و لغو نیافریده است ؟
این هستی هدفمند است و هرچیزی که هست و خداوند آفریده از روی حق آفریده و بیهوده نیست که از عدم وارد عرصۀ هستی شده باشند . ” أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى …” یعنی هرچیزی زمانی دارد: در یک زمانی در هستی ظهور می کند و دریک زمان دیگر دوره اش به پایان می رسد و از میان می رود ” …أَجَلٍ مُسَمًّى… ” یعنی هرچیزی یک ساعت مشخصی دارد و وقتی به سر رسید و آن ساعت فرارسید ، جایش را برای فنومن و پدیدۀ دیگری که جای او را می گیرد خالی می کند .
و بعد اضافه می فرماید : ” …وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ” مردم غالباً از هدفمندی سیکل های آفرینش غافلند و نمی دانند که انسان در مسیر آفرینش سرانجام به آن درجه ای از معرفت و ارتقاء می رسد که با پروردگار خودش و آفرینندۀ خودش به لقاء می رسد و لقاء یعنی ملاقات یعنی به ملاقات پرودگارش نائل می شود .
سپس می فرماید : ” أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ …” یعنی آیا در روی زمین سیر نمی کنند؟ جستجو نمی کنند ؟ یعنی مثلاً مانند مورخین که از آثار پیشینیان پی به وجود تمدنهای گذشته می برند و مشخصاتشان و الواحشان را کشف می کنند تاریخشان را بدست می آورند قرآن تصریح می فرماید : ” أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا …” تا ببینند و مشاهده کنند “…کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ…” که سرنوشت کسانی که پیش از آنها روی زمین زندگی می کردند و از تمدنهایشان جز تلّی از خاکها و خرابه ها، باقی نمانده است ، به نتیجه ای دست یابند و دریابند که دنیا ناپایدار و غیر وفادار است و توجه کنند که ” … کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً …” یعنی آنها خیلی نیرومند تر از کسانی بودند که آلان نیرومند بنظر می رسند و خاک شدند و خاکشان هم همراه باد رفت و اثری از آنها برجای نماند.
بهمین دلیل قرآن به دعوت به تحقیق میدانی در تاریخ می کند “…وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا …” کسانی بودند که آثار بزرگی از آنها بر روی زمین بجا مانده بود ” … عَمَرُوهَا…” یعنی عمارت های بزرگی درست کرده و تمدنهای عظیمی را ایجاد نموده بودند که همۀ آنها زیر خروارها خاک از میان رفت.
و این زمانی که اتفاق افتاد که ” …وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ…” که فرستادگان خداوند با معجزاتشان رفتند و آنها را به توحید و خداشناسی و یکتاپرستی دعوت کردند و آنها آنچنان غرور دامنشان راگرفته بود که بی اعتنائی نشان دادند و نتیجه آن شد که اکنون آثاری از آنها جزء اندکی خرابه برجای نمانده است .
این است که می فرماید ” …فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ …” یعنی خداوند به آنها ستمگری نکرد بلکه “…وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ” آنها خودشان در قبال خودشان مرتکب ستمکاری شدند و ریشه و بنیان خودشان را با ظلم ستمی که نمودند ، تخریب کردند
صدق الله العلی العظیم.
پی نوشت :
[۱] اشاره به جنگهای ایران و روم شرقی (بیزانس ) است که میان سالهای ۶۰۲ تا ۶۲۸ میلادی میان دو امپراطوری رخ داد . ابتداء خسرو پرویز در سال ۶۰۲ و با پیش آمدن خلأ قدرت در بیزانس ، با دو لشکر به این امپراطوری حمله ور شد. یک لشکر از طریق آناطولی به سمت کنستانتینپول یا قسطنطنیه(استانبول فعلی) پایتخت امپراطوری بیزانس و لشکر دیگر از طریق شام و شمال شبه جزیره عربستان به سمت مصر که از متصرفات روم شرقی بود ، هجوم برده و هر دو به پیروزی هایی دست یافتند .
سپاه اعزامی به مصر از طریق شام موفق شد پس از تصرف شام از طریق فلسطین وارد مصر شده و اسکندریه را که آن موقع مرکز قدرت سیاسی مصر بوده و به رومیان تعلق داشت تصرف کند و این واقعه در تاریخ ۶۲۴ میلادی یعنی دو سال پس از هجرت پیامبر به مدینه رخ داد که موجبات حزن مؤمنان را که به تازگی در مدینه مستقر شده و به صحنه های جنگ نزدیک بودند، فراهم آورد .
لشکر اعزامی به آناطولی نیز به موفقیت های چشمگیری دست یافت و تا نزدیکی های کنستانتینپول یا قسطنطنیه (استانبول فعلی) پیشروی کردند ولی بدلائل ضعف در نیروی دریایی نتوانستند وارد کنستانتینپول شوند . سرانجام در سال ۶۲۲ میلادی مقارن با هجرت رسول اکرم از مکه به مدینه ، هراکلیوس به امپراطوری روم شرقی رسید و با ضد حمله های متعدد و مدام توانست لشکریان خسروپرویز را شکست داده نهایتاً به نزدیکی های تیسفون پایتخت ساسانیان برسد. در سال ۶۲۷میلادی هراکلیوس شکست سختی به سپاه ایران در نبرد نینوا وارد آورد و وارد دستگرد در نزدیکی تیسفون، پایتخت ساسانیان شد و سپس پیامی مبنی بر درخواست مذاکرات صلح به تیسفون ارسال کرد. در تیسفون صاحب منصبان و نظامیان خسروپرویز را از پادشاهی خلع و زندانی کردند و پسر وی شیرویه را با نام قباد دوم به سلطنت برگزیدند. قباد شرایط صلح رومیان را پذیرفت و جنگ در ۶۲۸ میلادی پایان یافت و بدین ترتیب پیشگویی قرآن کریم در خصوص غلبۀ مجدد روم بر ایرانیان طی سه سال محقق شد .
در نهایت، این سلسله جنگها که بیست و شش سال بطول انجامید به تضعیف شدید هر دو امپراتوری انجامیده زمینهٔ فتوحات مسلمانان در کمتر از یک دهه بعد را فراهم ساخت.