متن نوشتاری شرح تفسیر آیاتی از قرآن مجید:آیات ۱۲۱ تا ۱۶۰سورۀ مبارکۀ آل عمران در مورد غروه های بدر و احد

بیانات مأذون دانشمند جناب آقای حاج دکتر سید مصطفی آزمایش در مجلس فقری شب پنجشنبه ۶ تیر ماه ۱۳۹۸

۹۳۱

آیات ۱۲۱ تا ۱۶۱ سورۀ مبارکۀ آل عمران که خوانده شد مربوط به دو غزوۀ بسیار مهم  که رسول اکرم انجام دادند و نیز رخدادهای بعد از حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در مدینه می باشد.

هو

۱۲۱

أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿۱۲۱﴾

إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِیُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۲۲﴾

وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ ﴿۱۲۳﴾

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُنْزَلِینَ ﴿۱۲۴﴾

بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ ﴿۱۲۵﴾

وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَى لَکُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُکُمْ بِهِ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿۱۲۶﴾

لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خَائِبِینَ ﴿۱۲۷﴾

لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ  وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۲۹﴾

*******

وَلِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکَافِرِینَ ﴿۱۴۱﴾

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ ﴿۱۴۲﴾

وَلَقَدْ کُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَیْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ﴿۱۴۳﴾

وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ﴿۱۴۴﴾

وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَابًا مُؤَجَّلًا وَمَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَسَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ ﴿۱۴۵﴾

وَکَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکَانُوا وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ ﴿۱۴۶﴾

وَمَا کَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِی أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ ﴿۱۴۷﴾

فَآتَاهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْیَا وَحُسْنَ ثَوَابِ الْآخِرَهِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ﴿۱۴۸﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ ﴿۱۴۹﴾

سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَمَأْوَاهُمُ النَّارُ وَبِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِینَ ﴿۱۵۱﴾

وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَهَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ﴿۱۵۲﴾

إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أُخْرَاکُمْ فَأَثَابَکُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِکَیْلَا تَحْزَنُوا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا مَا أَصَابَکُمْ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ﴿۱۵۳﴾

ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَهً نُعَاسًا یَغْشَى طَائِفَهً مِنْکُمْ وَطَائِفَهٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّهِ یَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَیْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ کُلَّهُ لِلَّهِ یُخْفُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ مَا لَا یُبْدُونَ لَکَ یَقُولُونَ لَوْ کَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿۱۵۴﴾

إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ ﴿۱۵۵﴾

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّى لَوْ کَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِیَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِکَ حَسْرَهً فِی قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿۱۵۶﴾

وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرَحْمَهٌ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ ﴿۱۵۷﴾

وَلَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ ﴿۱۵۸﴾

فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ﴿۱۵۹﴾

إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۶۰﴾

وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَمَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ ﴿۱۶۱﴾

صدق الله العلی العظیم

وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ

 

آیات ۱۲۱ تا ۱۶۱ سورۀ مبارکۀ آل عمران که خوانده شد مربوط به دو غزوۀ بسیار مهم  که رسول اکرم انجام دادند و نیز رخدادهای بعد از حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در مدینه می باشد.

پس از آنکه رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مکه را ترک کرده و در مدینه مستقر شدند ، کسانی که پیش از آن  قصد داشتند در جان ایشان چنگ اندازند و ایشان نیز همچون مرغی تیز بال از تور امنیتی آنها پرواز فرموده و پس از یک دوان کوتاه غیبت در مدینه مستقر شده و با مدیریت امور،  شهر یثرب را به مدینه منوّره تبدیل کرده بودند ، مهیای حرکت و ریشه کن کردن رسول اکرم و پیروانشان در مدینه شدند و در نتیجه غزوۀ بدر اتفاق افتاد  که قبلاً در موردش صحبت شد.

توطئه هایی که بر علیه جان پیامبر  در مکه طراحی شده بود که منجر به دوران اختفای ایشان شد در آیۀ سی ام سورۀ انفال تحت عنوان مکری که آنها در نظر گرفته بودند بیان شده است  : ” وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ …” آنها کسانی بودند که می خواستند فتنه ای برپا  کنند که طی آن یا شما را ای پیامبر دستگیر کنند ، یا به شهادت برسانند  “…أَوْ یُخْرِجُوکَ …” ویا شما را نفی بلد کنند ؛ آنها این تدابیر را ریخته بودند اما خداوند طرح بسیار پیچیدۀ ای را به اجراء در آورد و تمامی برنامه های آنها از بین رفت.

بهرحال  پیغمبر  حرکت فرمودند و از قبا سر در آورند و از آنجا به مدینه تشریف بردند. لذا آنها طرح بسیار شیطانی و پیچیده دیگری ریختند و تصمیم گرفتند تا تله ای را درست کنند لذا از مکه حرکت کردند و آمدند نزدیکی مدینه و در ناحیه ای به نام بدر و آنجا با کمین رسول اکرم و پیروان ایشان مواجه شده غافلگیر شدند . جنگ شدیدی در گرفت ولی خیلی کوتاه مدت بود چراکه سپاه ابوجهل و ابوسفیان آمادگی آن یورش غافگیرانه و کمین  مسلمانان را نداشت  و بزودی درهم شکست و پا بفرارگذاشت و ابوجهل و نضربن حارثه در آن رویارویی بهلاکت رسیدند و در مجموع هفتادو چند نفر از قریشیان در آنجا هلاک شدند که همگی از سرکردگان معاندان رسول اکرم بودند. حدود هفتاد نفر نیز اسیر شدند و مقدار بسیاری زیاد غنائم بدست هواداران رسول اکرم افتاد که آنها را به مدینه آوردند و توزیع آنها را در میان مردم شخص رسول اکرم مدیریت کردند و این باعث شد که تجمیع و تألیف قلوب شود و بسیاری به حضرت پیامبر گرایش پیداکنند .

اما از سوی دیگر ابوسفیان که جزء فراریان بود که در ناحیه بدر زنده مانده و به مکه بازگشته بود ، این شکستی را که از رسول اکرم و هوادان ایشان بر او وارد شده بود ، ننگ بزرگی برای خودش تلقی می کرد. لذا هنگامی که نعش های کشتگان را به مکه آوردند و می خواستند که آن ها را دفن کنند ، ابوسفیان غدقن کرد که کسی بر آنها بگرید و گفت که هیچ کس اجازه ندارد در سرتاسر شهر مکه برای کشته شدگان بدر عزاداری کند، چرا که معتقد بود اگر مکیان بر کشگان خود عزاداری کنند ،تألمات ایشان کم می شود و ایشان آرامش می یابند لذا به ایشان می گفت که نباید گریه کنید تا آثار این دردی که بر سینۀ شماست تبدیل به کینه ای عمیق شود تا آنگاه ما برای انتقام با دلی پر کینه بسوی مدینه حرکت کرده و به محمد و پیروانش حمله کنیم .

بدین ترتیب آنها حدود یکسال در حال مهیاء کردن خویش برای حملۀ مجدد بودند تا سرانجام سه هزار سوارکار بسیار ورزیده و دوهزار پیادۀ جنگی را گردآورده  نیز هزینه های هنگفتی را برای تجهیزاتشان بعمل آوردند و نهایتاً آمادۀ حمله به مدینه شدند .

در این میان جناب عباس بن عبدالمطلب عموی بزرگوار رسول اکرم که آنهنگام هنوز به صف مسلمانان نپیوسته بود و در نتیجه در مکه زندگی می کردند و هنوز به مدینه نرفته بودند ، از نیرنگهای ابوسفیان و طرحهای شیطانی که ریخته بود باخبر شدند لذا بلافاصله پیکی به مدینه گسیل کرد و ماجرا را بعرض رسول اکرم رساند .

چون رسول اکرم دانستند  که آنها قصد حملۀ مجدد به مدینه را دارند ، دستور تشکیل یک شورای مشورتی را دادند  که در سورۀ مبارکۀ آل عمران به آن پرداخته شده است و آیه معروف  … وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ …” در همین سوره بیان شده است .

لذا رسول اکرم سران قبائل اوس و خزرج و عشره هایی که در این دو قبیله بودند و نیز همپیمانانشان  را جمع فرمودند و  گفتند که رایزنی کنید تا چه کاری باید انجام دهیم.

غالباً عموم کسانی که در مدینه بودند و ریاستشان با عبدالله بن ابی بود ، خدمت پیامبر عرض کردند که مصلحت آن است که ما در مدینه بمانیم چراکه کوچه های مدینه تنگ است اگر مهاجمان به داخل مدینه هجوم آورند باید تک به تک از کوچه ها گذر کنند ، که در آن صورت حتی پیرمردها و پیرزن ها نیز با پرتاب سنگ از بام خانه ها به سر و صورت مهاجمان و یا ریختن آب جوش بر آنها در جنگ فعالانه شرکت کنند و از شهر بخوبی دفاع کنند و نهایتاً آنها را منهزم کنند و تا کنون سابقه نداشته است که کسی به مدینه حمله کند و وارد شهر شود و پیروز باز گردد، لذا بهتر است که ما در خانه ها بمانیم و در داخل شهر از خودمان دفاع کنیم.

اما پیغمبر فرمودند که نه ! نظر من این است که ما همگی از شهر خارج شویم و سنگرهای دفاعی خودمان را بیرون شهر در ناحیۀ “احد”  استوار نماییم و در آنجا جلوی مهاجمین را بگیریم  و آنجا با ایشان روبرو شویم .

این اختلاف نظر بالا گرفت لذا سحرگاه بعد از آن جلسه پیغمبر خودشان از منزل حرکت کردند و به ناحیۀ “احد” تشریف بردند تا معین کنند که هر کسی درکجا بایستد و چه کاری انجام دهد و چگونه زمین را در تصرف خویش در آورند و کدام گروه در بالای این تپه قرار گیرند و  کدام گروه دیگر در بالای آن یکی تپه مستقر شود و اینها باید تیر اندازانی باشند که باید مانع شوند تا دشمن از پشت سر بخواهد حمله کند و یا به حمله گازانبری متوسل شود و بخواهد آنها را غافلگیر نماید ، تمام اینها را معین فرمودند و آهسته آهسته اهل مدینه و همپیمانان رسول اکرم از مهاجر و انصار آمدند .

” وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ” سیصد نفر سواره نظام که از بنی قریظه بودند هم به یاران رسول اکرم برای حضور در غزوۀ احد ملحق شدند اما پیامبر به آنها فرمود که به شهر بازگردند و آنجا مراقب باشند که اگر چنانچه به مدینه  حمله شد آنها از شهر دفاع کنند آنها بازگشتند و دو عشیره از قبائل اوس و خزرج هم گفتند که ماهم می خواهیم بازگردیم چرا که اگر قرار است در شهر با مهاجمان مقابله شود ، این همان نظر ما از اول بود .

پیامبر فرمودند شما بمانید و باز نگردید ولی آنها دیگر دو دل شده بودند ”  إِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَانِ مِنْکُمْ أَنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِیُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ” هنگامی که آنها در راه بازگشت  به مدینه بخشی از راه را رفته رفته بودند دوباره به دلشان افتاد که پیامبر را تنها نگذارند و به نزد او بازگشتند و در سنگر هایی که پیامبر معین فرموده بود مستقر شدند.

سرانجام سپاه ابوسفیان سر رسید و رویارویی اتفاق افتاد و شکست سختی بر سپاه ابوسفیان وارد شد و چند بار خواستند تا از عقبۀ سپاه وارد شوند وحمله کنند اما آن تیراندازانی که پیامبر در بالای ارتفاعات مستقر کرده بودند ، ضد حمله های آنها را درهم شکستند و آنها هم ناچار به فرار شدند و عزم بازگشت کردند .

چون آنها از میدان بازگشتند ، گروههای تیراندازی که پیامبر در بالای بلندی در ناحیۀ احد چیده بودند ، مواضعشان را ترک کردند و بسوی غنائم شتافتند تا در جمع کردن غنائم عقب نمانند .

هنگامی که آنها ارتفاعات را ترک کرده و به پایین سرازیر شدند ، دیده بانهای ابوسفیان به او گفتند که آن ارتفاعات تخلیه شده و سنگرها هم خالی است و اکنون موقع آن است که ما یک ضد حملۀ بزرگی را به آنها انجام دهیم  و ابوسفیان هم موافقت کرد.

آنها بازگشتند و دست به یک ضد حمله خیلی بزرگ به مسلمانان زدند و دیگر آن مدافعین هم در سنگرهایشان نبودند که جلوی آنها را بگیرند و غلغله ای براه افتاد و مسلمانان مرگ را به چشم خودشان دیدند ولاجرم فرار کردند .

عده ای کمی هم ماندند که همراه رسول اکرم بودند و آنگونه که مورخین نقل کرده اند کلاً دوازده نفر مانده بودند و بهرحال در این معرکه اتفاقات عجیبی افتاد :

یکی اینکه حضرت سیدالشهداء حمزه بن عبدالمطلب در این غزوه از ناحیه پشت مورد اصابت نیزه ای قرار می گیرند که توسط “وحشی” غلام ابوسفیان به سمت ایشان پرتاب شده بود که به شهادت ایشان منجر می شود .

و دیگر آنکه حضرت علی که در خدمت رسول اکرم بودند شمشیرشان شکسته شد که حضرت رسول اکرم شمشیر دیگری را به ایشان دادند و گفتند که با این شمشیر ادامه بده در عین حال این ندا هم طنین افکند که ” لافتی الا علی لاسیف الاذوالفقار” و آنهایی که آنجا حاضر بودند این ندا را شنیدند و این ندا در آنجا طنین انداز شد.

بهرحال آنهایی که با پیغبمر مانده بودند غالباً از پا افتادند و بر پیکر حضرت علی علیه السلام هم شصت زخم وارد شد که حداقل هفده تای آن زخم های کشنده بود ولی ایشان همچنان در رکاب حضرت رسول بودند که ناگهان یک نفرسنگی پرتاب کرد که به صورت حضرت رسول اصابت کرد که در نتیجه اصابت آن سنگ دندانشان شکست و صورتشان را خون فراگرفت و ایشان بر زمین افتادند و آنها فریاد برآوردند که :”محمد کشته شد” و به محض فریاد در آنجا پیچید ابوسفیان گفت که ما دیگر به هدفمان رسیده ایم و دیگر ادامه جنگ دیگر دلیلی  ندارد و این مجعزه ای بود که آنها در نتیجۀ این تصوری که برای آنها حاصل شده بود  دست از جنگ کشیدند و باز گشتند.

پس از آن مسلمانانی که فرار کرده بودند آهسته آهسته بازگشتند و مشاهده کردند که رسول الله آسیبی جزیی دیده اند و اتفاق خاصی نیفتاده است و حضرت علی هم در کنار ایشان هستند وفقط حضرت سیدالشهدا جناب حمزه بن عبدالمطلب به شرف شهادت نائل شده اند .

آیات ۱۲۱ تا ۱۶۰ سورۀ آل عمران شرح این اتفاقات است و در این آیات می فرماید شما تصور می کنید که اگر بگویید ما ایمان آورده ایم دیگر همۀ مسائل شده است و همۀ درها بر رویتان باز می شود و همۀ راهها برایتان هموار می شود در حالی که اینگونه نیست و بطور میلیمتری باید پیروزیتان را تثبیت کنید و برای آن بهای بسیار زیاد و هزینۀ بسیار سنگینی را باید متحمل شوید وخداوند اینگونه ایمان شما را در بوته آزمایش و امتحان قرار می دهد. ” أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ”.

و این حمایت غیرزمینیان و حضورشان در میدان تعیین کننده هست ولی نه اینکه  شما تصور کنید چون خداوند حامی رسول خودش است بهمین دلیل شما می توانید تنبلی پیشه کنید و فقط در پی غنائم باشید و فقط به امور دنیا بپردازید اینگونه نیست ” وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَهَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ “.

از سوی دیگر در همین سورۀ آل عمران در همین  غزوۀ احد آیه ای که ازل می شود در مورد پیغمبر اکرم گفتگو می کند و از ایشان نام هم می برد : ” وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ ”  محمد یک رسول است و پیش از او هم هزاران هزار رسول دیگر آمده اند و رفته اند ایشان آمده است تا شما را دعوت به ایمان کند اگر در این جنگ می مرد یا اگر کشته می شد شما همگی به عرف جاهلی پیش از اسلامتان باز می گشتید که این علامت ایمان  نیست و خیلی سرزنش می کند.

 

صدق الله العلی العظیم.