در ذیل بخشی از گفتگوی سایت مجذوبان نور با دکتر نورعلی تابنده ملقب به مجذوبعلیشاه بتاریخ ٩ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ را می خوانیم و می شنویم:
سؤال: بعد از شهادت حضرت امام حسین، علیه خلفاى بنىامیه قیامها و جنبشهایى مانند قیام توّابین و قیام زید صورت گرفت، عدهاى از اهل ظاهر معتقدند، این قیامها چون به امر و دستور امام نبوده است مردود است، نظر حضرتعالى دراینباره چیست؟
پاسخ دکتر نورعلی تابنده : و مسئلهی دوم که شما یعنى اهل طریقت مىگوییم همه چیز، همه چیزى که در تربیت طریقت است باید با اجازهی خداوند باشد، یعنى با اجازهی مأذون باشد، حالا اینها در اینجا همین امر را گرفتند، گفتند چون این قیامها اجازه نداشتند درست نیست. قیام یک چیزی است که وقتى خداوند مىگوید گرسنه که شُدید این نان را بخورید، تشنه که شُدید این آب را بخورید. اینها دیگر محتاج به امر و اجازه نیست. یک امر کلى فرموده است براى بشریت، در قبال این امر یک نیروى بگوییم اراده، نیروى تصمیم در مرد آفریده است، در انسان یعنی آفریده براى اینکه بشر تصور نکند که دیگر مثل خداوند شده و هر کار بخواهد میتواند بکند، در آنجا باید ترتیبش با اجازهی خداوند باشد.
این است که باید با اجازه باشد ولى وقتى که کسى به امامشان، رهبرشان حمله میکند این دشمنِ حق هست و در [مبارزه] با دشمنِ حق هر درویشى موظف است که به هر طریقى میتواند مداخله کند.
به آن طریقى که آنها مىدانستند بعد از بحران درونى و این مورد بود که [باعث شد] قیام کنند و این قیام را کردند، کما اینکه قیام مختار را خیلیها میگویند که بى اجازه بوده است. مختار دعوت مىکرد به امامتِ محمّد حنفیه، البته محمّد حنفیه از طرف امام حسین مجاز بود و حتى وقتى حضرت – سجّاد – به مدینه برگشتند، استقبال آمده بود و حضرت هم خیلى احترامش داشت، عمویشان بود اما اینجورى بود.
مختار مىگفت من از جانب حضرتم، آنوقتها اگر کسى مىگفت من از جانب حضرتم، اگر نشان [ابراز] مىداد مجازات میشد. این هست که حضرت محمّدِ حنفیه تأییدشان مىکرد، بعضیها میگویند مختصر گفتند، مختصر نگفتند، ولى محمد حنفیه تأییدشان می کرد همین تأیید کافیه دیگه اجازه که نباید با کاغذ باشد.
همین تأیید حضرت محمّدِ حنفیه کافی هست، آنچه که خوب بوده بستگى به درون آن انقلابکنندگان داشته است که اگر با خلوص نیت باشد، صحیح هست و اگر نه که نه.
اما اگر هم صحیح نباشه ما نباید جلوش [را بگیریم]، برای اینکه اگرم صحیح نیست مدلش، شما به نحو صحت همین کار را کنید.
در واقع آن خودش مىداند با خداى خودش ولى ما از کار او باید یاد بگیریم.
حتى بعد از اینکه زید بن على یعنى برادر حضرت امام باقر(ع) قیام کرد حضرت تأییدش کردند، گفتند بله بروید کمکش کنید، قبل از قیامش هم اصلاً رفت و آمد داشت خدمتِ امام ، برادرش بودند، این است که در این صورت یک بررسى ما میخواهیم بکنیم که او وضعش چیه؟ آن را خدا مىداند، در بهشت او را ببرد و یا جهنم، هرجا مىخواهد ببرد.
ما هم اگر که بخواهیم مقایسه بکنیم اینجور مقایسه میکنیم، ولى یک وقت وظیفهی ما رو مىگوید این نشان مىدهد که این کارى که آنها کردند، ما هم اگر وظیفهمان اگر مى توانستیم بکنیم و از ما صحیح بود، از آنها اگر هم نادرست بود، برای خودشون نادرست بوده است و براى ما صحیح.
مثل طبیبى که خیلى ماهره ولى کافر هست، شراب هم خورده، مست میاد، نبض مىگیرد و یک دوایى میدهد، ما هم همان دوا میخوریم و امر او را [اطاعت میکنیم] آیا این اثر نداره؟
خداوند یک اثرات دیگرى هم در جامعه گذاشته که آن اثرات به اختیار مؤمن است، این است که آنها کارهای آنها درست بود و خداوند مأجورشان خواهد داشت، البته این تردید را شیعیان همان زمان داشتند و مىگفتند که مثلاً [قیام] مختار به دستور امام نبوده، نمىرفتند، آنها را هم من نمىتوانم لعن کنم و بگویم بد کردند نه ولى خب خیلی … شاید آنها هم مجاب هستند، نمىدانم. ولى براى ما که که حالا [در آن زمان نیستیم] این بحث تاریخى و حقوقى است از دید عرفانى. از دید عرفانی ولو اگر بى اجازه بوده، آخر بعضىها مىگویند با اجازه بوده، بعضى مىگویند بى اجازه بوده، ما نمىدانیم، باید بررسى بکنیم و ببینیم چه جوری بوده است.