نامه دوم درویش حقیقت طلب به یکی از مدعیان جانشینی

۷۳۲

آقای محمد اسماعیل صلاحی یوقظک الله و اعوانک

اگر چه امروز بنا داشتم در پاسخ به  برخی از سفسطه های شما در خصوص قیاس باالکل مع الفارق عنصر مشکوک معلوم الحالی موسوم به احمد فردید با مربی جلیل القدر جناب آقای دکتر سید مصطفی آزمایش ادام الله ظله علی رئوس الفقرا و المومنین   که خود شما زمانی ایشان را افلاطون زمان دانسته بودید توضیحاتی را ارائه دهم ،  معهذا نظر به اینکه شما در پاسخ به گزارشهای مستدل و مستند اینجانب که روز گذشته در توضیح و تشریح زحمات و مجاهدتهای دکتر سید مصطفی آزمایش و اقداماتی که ایشان برای تامین امنیت قطب جلیل القدر سلسله نعمت اللهی گنابادی و بالامآل ادامه حیات اجتماعی سلسله نعمت اللهی انجام دادند،  منتشر گردید مطالبی را  با اسم مستعار در صفحه اینستاگرام خودتان منتشر کردید، لازم دانستم ابتدا در جهت تشحیذ اذهان و تنویر افکار و به منظور جلوگیری از تحریف تاریخ و ممانعت از رواج دروغ و تثبیت جعل و اشاعه خرافه پاسخ شما را در بوته نقد انداخته تا در آتش باطل سوز حقیقت نما،  سره از ناسره آشکار گردد.

در وهله نخست باید خاطرنشان شود این که شما از چهار نکته مطرح شده در گزارش اینجانب تنها به بخشی کوچک از یکی از نکات مطرح شده  پرداخته اید نشان دهنده پذیرش خواه ناخواه نکات دیگر از سوی شماست

دوم آنکه باز هم شما به بیان مطالبی پرداخته اید که خودتان در آن حضور عملی و شهودی عینی  نداشته اید  و صرفا مدعاهای تکراری مدعیان دروغین نقل کرده اید  لاجرم شما از «معلومات» که  لازمه یقین است تنها  به «مسموعات» که نهایتا به «گمان» ختم می شوند بسنده کرده اید و با توجه به اینکه بر اساس مدلول  آیه ۲۸ سوره مبارکه نجم که می فرماید :‌ «وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا»  ادعاهای شما هیچ راهی به «حقیقت» نبرده و لذا حال شما و دوستانتان مشمول آیه ۱۵ سوره نور است که می فرماید:‌ «إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ»

سوم آنکه ادعا کرده اید که پادشاه فقید هرگز به شرف فقر و درویشی مشرف نشده اند چون در شب زیارت در بیدخت اقامت نکردند ! ایا خودتان هم از استدلال خودتان خنده تان نمی گیرد!؟

پاسخ به این سوال که پس چرا مرحوم محمد«رضا» شاه پهلوی شاه ممکلت ، در راه بازگشت از طبس به تهران، با تغییر مسیر  به بیدخت عزیمت کرد و به زیارت قطب دراویش گنابادی مشرف شد و فی المثل چرا با اینکه سوار بر هلی کوپتر بود به زیارت مرقد مطهر امام «رضا» علیه السلام و یا ملاقات با روحانیون مقیم مشهد نرفت با اینکه در آن زمان سفر به مشهد و ملاقات با روحانیون می توانست برای آرام کردن کشور و تثبیت سلطنتش موثر باشد ؟ باشما!

 ولی در اینکه ایشان به انگیزه استدعای تشرف و عرض ادب خدمت بزرگ دراویش گنابادی رسید هیچ شک وشبهه ای نیست.

البته اقدام مرحوم پادشاه فقید در عرض ادب به بزرگ دراویش نکته عجیب و غیر عادی نبوده و نیست  و احتیاج به اثبات هم ندارد این سنت دیرینه همه پادشاهان و سلاطین این سرزمین بوده است چرا که :‌

   خسروان قبله حاجات جهانند ولی        سببش بندگی حضرت درویشان است

روی مقصود که شاهان به دعا می‌طلبند     مظهرش آینه طلعت درویشان است

سنتی که حتی آغا محمد خان قاجار و روح الله خمینی هم ان را پاس داشتند و به آن ارج نهادند! و چنانکه مربی جلیل القدر ادام لله ظله علی رئوس الفقراء و المومنین متذکر شدند اقای روح الله خمینی در محضر قطب زمان دچار انقلاب حال شد و فرمان داد تا او زنده است  حریم ولایت از دستبرد نا اهلان غولان محفوظ و مصون باشد.

در حقیقت آنچه که پس از آیه الله خمینی از دشمنی حاکم جائر با ولی الهی نمایان شد بدعتی نامیمون و سیره ای گجسته بود که نظیرش کمتر در این سرزمین دیده و به هلاکت این سرزمین و اهل ان انجامیده است شده و آنگونه که استاد مرحوم دکتر باستانی پاریزی بیان داشته اند در طول تاریخ فقط دو مورد سابقه داشته است یک مورد رنجیدن سلطان العلماء بهاءالدین ولد از سلطان محمد خوارزمشاه بود که نهایتا به نزول بلای مغول  بر این سرزمین انجامید و مورد دیگر نیز شهادت حضرت آقای مشتاقلیشاه کرمانی به که به هلاکت اهل کرمان و زوال دویست ساله آن شهر منجر شد.

لذا روا نیست که شما بخاطر خوش آمد عمله و عساکره سلطان جائر و گروهی دنیا پرست سعی در تحریف واقعیت و دفن حقیقت داشته باشید. چرا که حتی اگر استدلال شما مبنی بر اینکه حضرت آقای رضاعلیشاه اعلی الله مقامه الشریف خودشان تمایلی به ملاقات با پادشاه فقید نداشته اند و تحت فشار و الزام ساواک ناچار از ملاقات با شاه ممکلت گردیده اند – که البته بسیار بعید می نماید چرا که پادشاه فقید و هیات همراه بهرحال مهمان بودند  و کسانی اندک سلوکی در این سلسله جلیله داشته اند بخوبی از شیوه مهمان نوازی بزرگان این سلسله بویژه اقطاب جلیل القدر اعلی الله مقامهم الشریف و تقیدشان به «اکرام الضیف» با بذل عنایت به حدیث شریف «اکرموا ضیوفکم فالضیف ینزل بیوتکم برزقه ویرحل بذنوب اهل البیت»  آگاهند – و باز حتی اگر ادعای خودداری از ملاقات با اقای خمینی به دلیل تعهد به ساواک درست باشد – که البته هیچ قرینه ای در این خصوص موجود نیست – و باز حتی اگر ادعای حمایت اقطاب سلسله اعلی الله مقامهم الشریف از حرکت آقای خمینی هم درست باشد،  باز هم هزگز اندکی از ارزش مجاهدتهای مربی جلیل القدر در انجام این ملاقات تاریخی میان قطب سلسله نعمت اللهی گنابادی و رهبر وقت نظام حاکم  نمی کاهد چرا که به شهادت اوراق سیاه و لجن آلود دشمنان که هنوز هم موجود و در دسترس  است اشقیاء و معاندین حضرتشان را «آخوند درباری» جلوه داده بودند و قصد داشتند تا ایشان را به بیدادگاههای انقلاب بسپارند که اگر چنین شده بود بساط درویشی برای همیشه از این دیار جمع شده بود ودیگر سفره ای نمی ماند که شما و امثال شما امروز بتوانید بر سر آن بنشینید و اینگونه بر صاحبان اصلی اش جلوه بفروشید.

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ

درویش حقیقت طلب