بخش دوم؛ هشدار به همه آزاداندیشان جهان

یحیی خوشمرام

۵۵۳

بنابر افشاگری شخص دکتر نورعلی تابنده ، مدیران کل اداره فرق و ادیان  که تا آن هنگام از مقابله با دکتر نورعلی تابنده عاجز مانده بودند سرانجام  طی ملاقاتی با ایشان اخطار کردند که اگر ایشان یکی از سه گزینه پیشنهادی آنها برای امر را قطبیت نپذیرد، از منصب قطبیت کناره گیری نکند، سلسله نعمت اللهی گنابادی ظرف پنج سال بطور کلی نابود  خواهد شد.

البته دکتر نورعلی تابنده از پذیرفتن این خواست مدیران اداره فرق و ادیان  سرباز زده و در پاسخی که بعد ها بارها در فرمایشات ایشان تکرار شد بیان داشتند که منصب قطبیت یک وظیفه الهی است که قابل تعطیلی و یا واگذاری  نیست و اینگونه مخالفت خودشان را با پیشنهاد افسران امنیتی که هم مستقیما و هم از طریق عناصر نفوذی در سلسله گنابادی – که توسط شخص دکتر نورعلی تابنده به نام موریانه های فقری خوانده شدند –  به ایشان ابلاغ  شده بود اعلام کردند.

یکی از این موریانه ها – که بعدها در سخنرانی های دکتر نورعلی تابنده بطور غیر مستقیم به او اشاره شد – فردی موسوم به حسینعلی کاشانی بیدختی که بطور کلی، فاقد هرگونه اجازه ای در سلسله نعمت اللهی گنابادی بود و  بنابر اسناد موجود یکی از افسران اداره عقیدتی سیاسی ارتش و نیز از شاگردان و وفاداران یکی از مرتجع ترین و زن ستیزترین  آخوندهای  حکومتی موسوم به علوی گرگانی بود که طی سالها حضور تحمیلی اش در سلسله نعمت اللهی گنابادی اقدام به خنثی کردن تعالیم اقطاب سلسله از طریق بازنشر خرافات حکومتی در میان دراویش کرد ، او همچنین کنترل دقیق و سختی بر گردش مالی درون سلسله داشت و تمامی یا بخش عظیمی از وجوه عشریه را به دفتر آیه علوی گرگانی مرجع تقلید زن ستیز و دشمن دراویش تحویل می داد ، شدت کنترل او بر جریان دریافت عشریه ها به حدی بود که قطب سلسله آقای دکتر نورعلی تابنده طی یک سخنرانی عمومی از دراویش خواست که از تحویل عشریه به سلسله خودداری کرده و آن را مستقیما به افراد مستمندی که خودشان می شناسند، برسانند.

یادآوری می شود حسینعلی کاشانی بیدختی همان کسی است که پس از قتل قطب سلسله نعمت اللهی گنابادی اقدام به انتشار بیانیه تسلیت برای کشته شدن قاسم سلیمانی تروریست کرده بود که با مخالفت و عکس العمل منفی قاطبه دراویش گنابادی مواجه شد. حسینعلی کاشانی همچنین کسی است که قطب سلسله نعمت اللهی گنابادی را برای صدور بیانیه در اعلام دشمنی و جنگ با دولت و ملت ایالات متحده امریکا شدیدا تحت فشار گذاشت ولی ایشان با بیان این نکته که این قبیل امور از وظایف وزارت امور خارجه است از صدور چنین بیانیه ای اکیدا خودداری کردند.

پس از آن شاهد چند سوء قصد به جان دکتر نورعلی تابنده بودیم که سخت ترین آنها در اسفند سال ۱۳۹۵ منجر به بستری شدن ایشان در بیمارستان مهر گردید.

از آن تاریخ به بعد شاهد ظهور جریانهایی بسیار مشکوک  هستیم که با انتساب اقدامات غیر موجه خود به سلسله نعمت اللهی گنابادی که درعین حال هیچ ارتباط منطقی هم با این سلسله نداشت تلاش می کردند تا سلسله نعمت اللهی گنابادی را به صحنه درگیری مستقیم با نیروهای امنیتی بکشانند تا بهانه لازم برای برخوردهای خشن امنیتی با دراویش صلح طلب فراهم شود.

دکتر نورعلی تابنده بارها به این جریان مشکوک اشاره کرده و اخطار کرده بودند که می خواهند از ما دشمن درست کنند حال آنکه ما دشمن کسی نیستیم و با همه دوست و برادریم.

از جمله این جریانهای مشکوک می توان به جریانی موسوم به «ری استارت» اشاره کرد که توسط یکی از مجریان تلوزیون دولتی ایران در خارج از کشور راه اندازی شد و طی آن از مردم و بویژه از دراویش خواسته می شد که اقدام به آتش زدن مساجد نمایند.

این اقدامات خشونتگرایانه  که در تضاد کامل با تعالیم دکتر نورعلی تابنده قرار داشت ، آشکارا با هدف بدنام کردن دراویش و به انحراف کشاندن «جنبش خشونت پرهیز نافرمانی مدنی»  که توسط دکتر نورعلی تابنده در تعلیماتشان تجویز شده بود، انجام شد و  سلسله نعمت اللهی گنابادی را ناخواسته   در گیر وقایعی کرد که هیچ مناسبتی با تعالیم و اهداف این سلسله نداشت و از این رهگذر بهانه لازم برای برخورد های بعدی امنیتی با سلسله را فراهم کرد.

در گام بعدی طی یک اقدام تکمیلی، حسینعلی کاشانی که دکتر نورعلی تابنده از او  به موریانه های نفوذی  فقری تعبیر کرده بود  – و از این منظر می توان او و تیمش  را به اسب تروای اداره فرق و ادیان در سلسله نعمت اللهی گنابادی تشبیه کرد –  نیز با پذیرفتن رسمی اتهام دروغین  آتش زدن مساجد از سوی دراویش ، چراغ سبز لازم را برای برخورد قضایی و نهایتا دخالت نیروهای امنیتی در امور سلسله نعمت اللهی گنابادی به آنها داد، به نحوی که برای نخستین بار حکم بازداشت دکتر نورعلی تابنده توسط  دادستانی وقت تهران  در دیماه سال ۱۳۹۸ صادر ولی با انتشار بموقع آن توسط شهید راه آزادی بیان، زنده یاد روح الله زم در کانال تلگرامی صدای مردم موسوم به آمدنیوز دراویش مطلع شده و با حضور  به موقع  خود به خیابان گلستان هفتم واقع در شمال تهران محل زندگی دکتر نورعلی تابنده، مانع از اجرای حکم بازداشت و  دستگیری ایشان شدند که البته  این  یکی از دلایل دشمنی مجری پروژه «ری استارت» با شهید راه آزای بیان روح الله زم بود چرا که اقدام به موقع روح الله زم در انتشار حکم بازداشت دکتر نورعلی تابنده موجب خنثی شدن توطئه مشترک ری استات و اداره اطلاعات  توسط این جوانمرد راه حق و حقیقت شده بود.

حکومت که این بار نیز در طرحهای شیطانی اش ناکام مانده بود دست به یک توطئه شیطانی دیگر زد و طی یک خود زنی آشکار که مدارک و مستندات آن به همه مجامع بین المللی ارائه شده است توسط یکی از ماموران خود سه مامور دیگر نیروی انتظامی را با استفاده از  یک اتوبوس که آن هم متعلق به سپاه پاسداران بود به قتل رساند و با انتساب این جنایت فجیع به دراویش گنابادی تلاش کرد تا افکار عمومی را برای حمله به دراویش آماده کرده و از همه مهمتر میان خود دراویش دودستگی و اختلاف ایجاد کند، سرانجام هزاران  درویش حاضر درمقابل منزل دکتر نورعلی تابنده طی یک حمله وحشیانه  توسط یکی از مسلح ترین لشکرهای سپاه پاسدارن دستگیر و منزل دکتر تابنده به محاصره نیروهای امنیتی درآمد و ارتباط دکتر نورعلی تابنده با جهان خارج بطور کلی قطع گردید. همزمان با این تهاجم وحشیانه حدود دهها هزار تن از دراویش در سراسر کشور در محل کار و زندگی دستگیر و به مکان های نامعلوم منتقل شدند.

لازم به ذکر است که نظام حاکم بر ایران سابقه ای طولانی در خودزنی و ترتیب دادن انفجارهای برنامه ریزی شده دارد و  برای مثال می توان به بمبگذاری  در حرم امام رضا در شهر مشهد در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۷۳  اشاره کرد که برابر آمار رسمی منجر به کشته شدن ۲۶ و مجروح شدن بیش از ۲۰۰ تن دیگر گردید و بنا بر  گزارشهای منتشره از سوی گزارشگران مستقلی مانند  آقایان اکبر گنجی و عمادالدین باقی، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی خود مسئول این بمبگذاری بوده است و دستگیرشدگان افرادی بدون ارتباط با این حادثه بودند که با شکنجه از آنها اعتراف‌گیری شده‌است.

در این مورد نیز از همان تاریخ وقوع این فاجعه از پیش برنامه ریزی شده ،  گروه موسوم به خمسه مرکب از آقایان علیرضا جذبی شیخ سلسله ، حسینعلی کاشانی روضه خوان که البته بعدها معلوم شد از پرسنل عقیدتی سیاسی نیروهای مسلح بوده و شرح وظایفش را از علوی گرگانی یکی از مرتجع ترین مراجع زن ستیز رده بالای حکومتی دریافت می کرد و پیشتر به آن اشاره شد ، محمد تابنده برادر زاده دکتر نورعلی تابنده که به اقرار خودش رابط این گروه با نیروهای امنیتی بوده ، دکتر غلامرضا هرسینی که ظاهرا وکیل دکتر نورعلی تابنده بود اما درعمل با حکومت همکاری می کرد و از هیچ تلاشی برای صدور احکام سنگین و حتی اعدام برای دراویش گنابادی فروگزار نکرد و آقای میریونس جعفری اصل سرایدار حسینیه امیر سلیمانی  تشکیل شده بود، با دردست گرفتن کنترل و مدیریت سلسله نعمت اللهی گنابادی عملا نوعی کودتا در داخل سلسله گنابادی را علیه قطب دراویش گنابادی  ترتیب دادند.

آنها تلاش کردند   با سوء استفاده از سکوت اجباری تحمیل شده توسط حکومت به دکتر نورعلی تابنده نوعی «قطبیت شورایی» هماهنگ با منویات حکومت ‌ را بر سلسله تحمیل کرده ، در راستای بی اثر کردن تعالیم قطب دراویش نعمت اللهی گنابادی ، اقدام به صدور بیانیه های جعلی به نام ایشان کردند که در تقابل صدوهشتاد درجه با محتوای عرفانی و تعالیم انسان ساز پیشین ایشان قرار داشت.

در نخستین بیانیه ، اعضای این گروه خود را منصوب شده  توسط دکتر نورعلی تابنده معرفی کردند  که دروغ بودن این ادعا  بعدها به اثبات رسید، آنها همچنین در همان بیانیه و نیز در بیانیه های بعدی بطور کلی  منکر حصر و بازداشت خانگی دکتر تابنده شدند  که دروغ بودن این ادعا هم بعدا با تایید وجود حصر و بازداشت خانگی توسط شخص دکتر نورعلی تابنده به اثبات رسید.

نویسنده اصلی تمامی  این بیانیه ها حسینعلی کاشانی بود البته این اقدام کاشانی مسبوق به سابقه بود:  پیش از آن نیز در فروردین سال ۱۳۹۵ ، حسینعلی کاشانی اقدام به صدور بیانیه ای طولانی با محتوایی به کلی بیگانه با تعالیم دکتر نور علی تابنده ولی به نام ایشان کرده بود که با واکنش منفی ایشان مواجه شد و آقای دکتر تابنده با انتشار همزمان یک بیانیه دو صفحه ای با لحن و نثر آشنای خودشان و تکرار همان تعالیم همیشگی توطئه دستگاههای حکومتی و امنیتی  برای انتشار خرافات تحت نام قطب سلسله را خنثی کردند.

پس از اینکه سرانجام چندین مرتبه برخی از پیامهای صوتی دکترنورعلی تابنده بطور مخفیانه به بیرون از منزل ایشان منتقل شد حکومت ناچار شد تا یک یا دو بار به ایشان فرصت سخنرانی بدهد ولی هر دفعه با دستکاری در میکروفُن و ایجاد تعمدی پارازیت و اختلال فنی تلاش می کردند تا صحبت های ایشان نامفهوم باشد.

در یکی از این پیامها دکتر نورعلی تابنده از مسمویت دارویی خود با داروهایی که توسط تیم پزشکی منصوب حکومت تجویز شده بود خبر داد.

با اینکه ایشان یک روز پیش از شروع بازداشت خانگی طی یک ویدئوی کوتاه  از سلامتی کامل خود خبر داده بود ولی ظرف چند ماه رنگ چهره ایشان بشدت کبود شد و علائم مسمویت در ایشان ظاهر گردید که به بستری شدن های متعدد ایشان در بیمارستان مهر انجامید.

پس از بهبودی نسبی ایشان در اولین سخنرانی عمومی خود، نمایندگان گروه خمسه را از مسئولیت معاف کردند ولی نمایندگان مزبور زیر بار نرفته و روز بعد با صدور بیانیه ای اعلام کردند که علی رغم میل   قطب سلسله آنها  همچنان به وظیفه کنترل و مدیریت سلسله نعمت اللهی گنابادی ادامه خواهند داد.

لازم به ذکر است در حالی که از  دکتر نورعلی تابنده امکان سخنرانی و ملاقات با دراویش سلب شده بود حسینعلی کاشانی یکی از اعضا نمایندگان خمسه که از عمّال حکومت در میان درویش هستند، با استفاده از امکانات حکومتی مانند هواپیما ، به سراسر کشور سفر می کرد و ضمن برپایی مجالس سخنرانی با بکارگیری بهترین و گرانقیمت ترین تجهیزات صوتی و تصویری که از سوی حکومت در اختیارش قرار گرفته بود اقدام به مغز شویی و جعل دروغ واشاعه خرافه در میان دراویش گنابادی می کرد تا آثار باقی مانده از تعلیمات دکتر نور علی تابنده را از ذهن آنها بزداید و این درحالی بود که دکتر نورعلی تابنده در حصر و بازداشت کامل قرار داشت و اگر هم تحت فشار افکارعمومی ملاقاتی انجام می شد میکروفُن در اختیار ایشان نبود و علاقه مندان ناچار بودند که فرمایشات ایشان را پنهانی و با گوشی های موبایل ضبط و به بیرون منتقل کنند.

مهمترین هدف  حسینعلی کاشانی از این سفرهای دوره ای،  قانع کردن دراویش به قطع یا کاهش حمایتشان  از قطبشان، دکتر نورعلی تابنده بود. همزمان  گروه خمسه که حسینعلی کاشانی هم یکی از اعضای آن بود  با پرداختن به اصلی ترین ماموریت خود یعنی خلع اختیارات قطبیت از دکتر نورعلی تابنده  تلاش کرد تا ایشان را وادار به استعفا کرده و  وظایفش را به یکی از سه گزینه پیشنهادی حکومت یعنی آقای علیرضا جذبی ، حاج محمد تابنده و یا رضا تابنده به انتخاب خود واگذار نماید و خود این فرصت را داشته باشد تا  باقی عمر را به استراحت بپردازد ولی دکتر نورعلی تابنده به شدت با این پیشنهاد مخالفت کرده اعلام کرد که وظیفه اش تعطیلی بردار نیست و بازنشستگی هم ندارد. در نتیجه گروه خمسه وارد مرحله دوم ماموریت خود  تعیین جانشین تحمیلی برای قطب گردید.

آنچه که از صحبتهای ضد و نقیض و مبهم دکتر نورعلی تابنده دراین خصوص بر می آید این است که وی برای معرفی جانشین خود تحت فشار شدید بوده و بنظر می رسد ایشان تلاش کرده تا با تناقض گویی تعمدی پیامی مبنی بر مسلوب الاراده بودنش ، به جهان خارج مخابره کند، در این خصوص بیشتر حقوقدانان و اسلامشناسان منجمله سرکار خانم دکتر شیرین عبادی حقوقدان برجسته و برنده جایزه صلح نوبل ، سرکار خانم نسرین ستوده حقوقدان معروف ساکن داخل کشور  ، جناب آقای دکتر محمد سیف زاده حقوقدان و استاد دانشگاه  ِ، جناب‌ آقای دکتر دادخواه حقوقدان  و جناب آقای دکتر محسن  کدیور اسلامشناس برجسته و استاد دانشگاه   و بسیاری دیگر متفقا اعلام کردند که اظهارات شخصی که در حصر و بازداشت قرار دارد و امکان راستی آزمایی سخنانش فراهم نیست فاقد وجاهت قانونی است و نیز  تصمیماتی که توسط گروه خمسه  به نام دکتر نورعلی تابنده به جهان خارج اعلام می شود منجلمه تعیین جانشین بدلیل عدم احراز عنصر«اراده آزاد» برای دکتر تابنده فاقد وجاهت قانونی بوده و بی ارزش است حتی جناب آقای دکتر کدیور    پافراتر نهاده و در اظهار نظری تخصصی  رسما این اقدام گروه خمسه را «مهندسی قطبیت» به نیابت از حکومت توصیف  کرد.

سرانجام اندک مدتی پس از اعلام جانشینی مشروط آقای جذبی آقای دکتر نورعلی تابنده که بدلیل مسمومیت از زادگاه خود بیدخت، طی سفر چهارده ساعته با اتومبیل درگرمای چهل درجه به تهران منتقل شده بود در بیمارستان بستری شده و تیم پزشکی بدون هیچ دلیل موجه گلوی ایشان را سوراخ کرد بدین ترتیب  ایشان  دیگر هرگز قادر  به تکلم نشدند.

این نکته از این لحاظ حائز اهمیت است که دکتر نورعلی تابنده بهنگام معرفی آقای جذبی برای برعهده گرفتن موقت بخشی از وظایف ایشان ، تصریح کرده بودند جانشین من آن کسی است که من در لحظه آخر – قبل مرگم – گفته باشم، با توجه به این سخنان صریح ،  سوراخ کردن گلوی ایشان و سلب قدرت تکلم از دکتر نور علی تابنده جز به همکاری پزشکان خیانتکار در تکمیل پروژه «مهندسی قطبیت» نمی توان  تعبییر دیگری داشته باشد.

دکتر نورعلی تابنده  سرانجام پس از تحمل  یک دوره دوساله از رنج و شکنجه جسمی وروحی در سن ۹۲ سالگی با جدا شدن دستگاه تنفس مصنوعی از ایشان در سحر سوم دیماه سال ۱۳۹۸ به شهادت رسید.

بسیاری از ناظران ، براین باورند که حتی تعیین تاریخ قتل  او  نیز مهندسی شده بوده است  چرا که قرار بود در روز پنجم دیماه سال ۱۳۹۸ تظاهرات عظیمی بمناسبت بزرگداشت چهلم چند هزار کشته قتل عام آبان ماه همان سال که در اعتراضات مسالمیت آمیز به گرانی بنزین به قتل رسیده بودند برگزار گردد  که با اعلام شهادت دکتر نورعلی تابنده در روز سوم دیماه همان سال، این تظاهرات عظیم که می توانست به رشته تظاهرات زنجیره ای درست مانند تظاهرات دوران اول انقلاب منجر گردد لغو شد.

حصر و سپس قتل حکومتی دکتر نورعلی تابنده موجی از یاس و نامیدی را هم در میان دراویش و هم درمیان سایر اقشار جامعه ایجاد کرد. گروهی خود را کنار کشیده و عزلت گزیدند و گروهی دیگر نیز بی توجه به آموزه های بیست و سه ساله دکتر نورعلی تابنده و اقطاب پیش از او ، اندیشه را تعطیل کرده و مانند اکثر وفاداران حکومت راه تقلید را درپیش گرفتند وبدون تامل و پرسش از چندو چون وقایعی که پیش آمده بود با قطب حکومتی جدید – یعنی سیدعلیرضا جذبی یکی از نمایندگان خمسه حکومتی و از افراد تحمیلی به پیشنهاد نهادهای حکومتی به دکتر نورعلی تابنده پیش از حصر ایشان –  بیعت کردند.

در این میان گروهی نیز تحت هدایت دکتر سید مصطفی آزمایش که از سالها پیش نماینده منصوص دکتر نورعلی تابنده در خارج از کشور بود راه مقابله و مقاومت را در پیش گرفتند و حاضر نشدند تسلط حکومت بر سلسله نعمت اللهی گنابادی را بپذیرند.

دکتر نورعلی تابنده طی سالهای پیش از آن وظیفه ابلاغ «عرفان واقعی» را بدون هیچ گونه محدودیت زمانی و مکانی بصورت مکتوب به دکتر آزمایش واگذار کرده بود و در این راستا بیشترین اختیارات ممکن را نیز از جانب خود به ایشان تنفیذ نموده بود.

دکتر تابنده همچنین یکسال پیش از کشته شدن ، در تاریخ دوم آبان ماه سال  ۱۳۹۷ در حالی که ده ماه از حصر خانگی ایشان می گذشت ، طی نامه سرگشاده ای خطاب به دکتر سیدمصطفی آزمایش ،   در اقدامی بی سابقه و  جهت جلوگیری از انکار و تحریف عوامل حکومتی خودشان آن را قرائت و با صدای خودشان  ضبط کرده بودند ، ضمن تنفیذ و تجدید اختیارات داده شده به ایشان اظهار امیدواری کردند که روزی همه دراویش فرصت آن را داشته باشند تا از تربیت و راهنمایی های ایشان بطور یکنواخت بهر مند شوند . همچنین در آن نامه استثنایی به برادر زاده خود یعنی  رضا تابنده که در عین حال کاندید حکومت برای قطبیت هم بشمار می رفت امر کردند تا خود را تسلیم تعلیم و تربیت دکتر سید مصطفی آزمایش نماید که البته ایشان وقعی به این خواست دکتر نورعلی تابنده ننهاد و اینگونه نشان داد که از ابتدا هم ارزشی برای خواست و نظر دکتر تابنده قائل نبوده است.

پس از انتشار این نامه سرگشاده  شاگردان دکتر آزمایش بر شدت فعالیتهای خود برای شکسته شدن حصر دکتر تابنده افزودند و طی تماس های متعدد با صاحبنظران و شخصیت های موجه در داخل و خارج از کشور بویژه حقوقدانهای سرشناسی مانند سرکار خانم دکتر شیرین عبادی ، سرکار خانم نسرین ستوده ، اقای دکتر سیف زاده ، آقای دکتر کدیور و بسیاری دیگر توجه آنها را به غیر قانونی بودن حصر دکتر تابنده که تا‌ آن زمان با ترفندهای گروه خمسه بطور کلی انکار می شد جلب کرده و آنها نیز به نوبه خود با اظهار نظرهای تخصصی و کارشناسانه و تصریح بر غیرقانونی بودن حصر و تاکید بر این نکته بسیار مهم که کلیه بیانیه ها و اعلامیه های صادره شده به نام شخص محصور بدلیل عدم امکان راستی آزمایی مخدوش و فاقد اعتبار و وجاهت حقوقی است موجی از مخالفت با ادامه حصر بی دلیل و غیر قانونی دکتر نورعلی تابنده را در داخل و خارج از کشور براه انداختند.

اما رهبران نظام جمهوری اسلامی سالها پیش از این  با برنامه ریزی دقیق و حساب شده،‌ روند تخلیه عرفان و تصوف  را از محتوای آن از طریق ترویج برنامه ریزی شده  خرافه در درون سلسله نعمت اللهی در پیش گرفته بودند.   این روند که  البته از دیده تیزبین شخص دکتر نورعلی تابنده پنهان نمانده بود و توسط ایشان  به نفوذ موریانه های فقری تعبیر شده بوده، نهایتا منجر به انفعال،  تقدیرگرایی و بی عملی دراویش گنابادی در انجام وظیفه ای که تعهد کرده بودند یعنی حراست و حفاظت از کیان تصوف و ارزشهای انسانگرایانه گردید و بجز عده ای معدود، اکثریت وضعیت پیش آمده را پذیرفتند و اقدام مهمی برای مقابله با آن نکردند.

در مقابله با این روند ، دکترسیدمصطفی آزمایش و شاگردانش ناامید از جامعه منفعل درویشی ،‌  تلاش کردند تا با جلب توجه شخصیتها و محافل بین المللی  و نیز مجامع حقوق بشری به دست اندازی حکومت و گروه خمسه بر سلسله نعمت اللهی گنابادی خاتمه دهند، اگر چه موفقیتهایی هم در این راه حاصل شد، منجلمه اظهار نظر وزیر وقت امورخارجه ، سناتور ها و نمایندگان  کنگره ایالات متحده امریکا و همچنین صدور بیانیه های مختلف توسط وزرات خارجه آمریکا و نیز اتحادیه اروپا ، با اینحال نظام جمهوری اسلامی بی توجه به خواست نظام بین المللی طی یک برنامه از پیش طراحی شده ، دکتر نورعلی تابنده را در آستانه ی روزی که قرار بود، مراسم یادبود چهلم کشتار آبان ماه یکی از بزرگترین کشتارهای تاریخ ایران برگزار شود به قتل رساند تا هم تسلط خودش را بر سلسله نعمت اللهی گنابادی تکمیل کرده باشد و هم طرح اجرای تظاهرات و اعتراضات زنجیره ای را عقیم کند.

اکثریت دراویش گنابادی در داخل و خارج از کشور در حالی  در نتیجه تلقینات عناصر نفوذی ، دچار رخوت و بی عملی شدند که پیش از آن در بزنگاههای گوناگون مانند تجمع در مقابل فرودگاه مهرآباد برای جلوگیری از بازداشت قطبشان ، تجمعِ روز درویش در مقابل میدان بهارستان در سوم اسفندماه و تجمع سه هزارنفری برای جلوگیری از تخریب خانقاه شهرکرد ، و نیز تجمع های متعدد خارج از کشور در برابر اتحادیه اروپا ،‌پارلمان اروپا و دیوان داوری بین المللی لاهه ،‌خرافه گستران را در به ثمر رساندن توطئه هایشان ناکام گذاشته بودند ، این بار اما در بزنگاه اصلی یعنی بزنگاه حمایت از زندگی و حیات قطبشان راه انفعال وبی عملی را در پیش گرفتند و به متجاوزان اجازه دادند تا بلایی را که می خواستند بر سر قطبشان بیاورند و این امر میسر نمیشد مگر در اثر تلاشهای ده ساله حسینعلی کاشانی و سایر موریانه های فقری نفوذ کرده در سلسله گنابادی و بویژه حلقه اطرافیان، نزدیکان و خانواده دکتر نورعلی تابنده که نقش مؤثری در ترویج خرافه و تعطیلی فکر و اندیشه که به فساد مرام درویشی انجامید، داشتند.

پس از قتل ناجوانمردانه دکتر نورعلی تابنده ، روند «عرفان زدایی»‌از سلسله گنابادی شتاب فزاینده ای بخودگرفته است و قطب منصوب حکومت – سیدعلیرضا جذبی – در بزنگاههای مختلف  علنا مردم را به حمایت از حکومت ستمگر فرا می خواند.

برای مثال در جریان نمایش انتخاباتی خرداد ماه سال ۱۴۰۰ شمسی ،‌ با توجه به عواملی همچون ناامیدی جامعه از پیگیری مطالبات‌شان در چارچوب ساختار نظام جمهوری اسلامی، فساد گستردهٔ مالی و اداری، سرکوبهای خشن و  خونین دوره ای  اعتراضات بویژه سرکوب اعتراض‌های سراسری دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ از سوی  حکومت، نبود آزادی‌های سیاسی همچون آزادی بیان ،نقض مستمر و نظام مند حقوق بشر، عدم مقبولیت و مشروعیت ادعاهای حکومت، اصلاح‌ناپذیری ساختار سیاسی و انتخابات نمایشی و غیرآزاد،  محدودیت‌های شدید سیاسی، اجتماعی و مذهبی ، بی‌اعتمادی مردم به هر دو جناح حاکمیت،  سوءمدیریت منجر به بحران شدید اقتصادی و  تحریم‌های بین المللی  ،‌ شرکت در این انتخابات بشکل سراسری  از سوی طیف  گسترده‌ای از افراد ، احزاب و گروهها موافق و مخالف  در داخل و خارج از کشور شامل  فعالان سیاسی و مدنی در داخل ایران و حتی گروه بزرگی از   اصلاح‌طلبان که معمولا تا پیش از آن مردم را به شرکت در انتخابات تشویق می کردند،‌   بطور کامل تحریم شد، با این حال سیدعلیرضا جذبی قطب حکومتی به دراویش امر کرد تا به وظیفه خود عمل کرده و در انتخابات شرکت کنند و اضافه کرد که خودش نیز در انتخابات شرکت می کند.

علی رغم همه  این خوش خدمتی ها، قرائن نشان می دهند که قطب ۹۷ ساله بدلیل کبر سن و نیز سطح نازل مشروعیت، برای حکومت در بهترین حالت، گزینه ای موقت و به اصطلاح «‌انتقالی»‌ محسوب می شود و حکومت سرمایه گذاری اصلی خود را بر گزینه دیگری انجام داده است.

با اینکه قطب فعلی نود و هفت ساله  به نیابت از حکومت مشغول رتق و فتق امور دراویش داخل کشور است، گزینه اصلی حکومت برای ادراه امور درویشی که فعلا در خارج از کشور بسر می برد مشغول آماده سازی زیرساختهای لازم برای بدست گرفتن کنترل سلسله نعمت اللهی گنابادی در آینده ای نزدیک است.

 

بخش اول؛ هشدار به همه آزاداندیشان جهان

 

ادامه دارد …