تأملاتی در باب دموکراسی؛ بخش شش

نویسنده: افشین ساجدی

۴۳۲

            پایان نفوذ کلیسا در انگلستان را از نظر نتایج و عوارض می توان هم تراز با  معاهده صلح وستفالی ارزیابی کرد که به نفوذ نامحدود کلیسا در بسیاری از کشورهای اروپایی خاتمه داد، با این تفاوت که اولا جدایی انگلستان از واتیکان به صورت کاملا مسالمت آمیز انجام شد و اگر از اعدام تاسف بار سرتوماس مور ( ۱۴۷۸ – ۱۵۳۵) حقوق‌دان، نویسنده، فیلسوف اجتماعی، سیاست‌مدار، انسان‌گرا ، نخست وزیر کاتولیک  و از مهمترین مشاوران  دربار انگلستان که به دلیل مخالفت با جدایی انگلیس از واتیکان در ششم ژانویه ۱۵۳۵ به دستور هنری هشتم  گردن زده شد صرف نظر کنیم، این جدایی کاملا بدون خونریزی صورت گرفت، در حالی که پیمان صلح وستفالی پس از دهها سال جنگهای مذهبی بسیار وحشتناک و پر از خسارت حاصل شد. نکته مهم آنکه  استقلال مذهبی انگلستان که بعنوان سرآغازی برای دوران آزاداندیشی محسوب می گردد در سال ۱۵۳۴ و تقریبا بیش از یکصدو ده سال زودتر پیمان صلح وستفالی بوقوع پیوست بنابراین می توان انتظار داشت که لیبرالیسم هم در انگلستان زودتر از بقیه قاره اروپا آغاز گردد.

از زمان اعلام رسمی جدایی انگلستان از کلیسای کاتولیک در سال ۱۵۳۵ تا وقوع «انقلاب آرام»  در سال ۱۶۸۹ که منجر به استقرار دائمی مشروطیت در انگلستان شد، تاریخ دموکراسی با تاریخ تحولات سیاسی بویژه در خاندان سلطنتی انگلستان در هم تنیده است. هنری هشتم در مجموع شش بار ازدواج کرد . برخی از تاریخنگاران ازدواج های متعدد هنری هشتم را دلیلی بر هوسبازی این پادشاه بر شمرده اند . بنظر نمی رسد این نظر درست باشد هانری هشتم بعنوان یک پادشاه برای خوشگذرانی و هوسبازی دسترسی کافی به زنان و دختران موارد علاقه خود داشت بعلاوه ازدواج  بصرف هوسبازی که در ضمن  مستلزم اعطای عنوان ملکه به زنان جدید نیز بود عواقب و دردسرهای خاص خود را داشت . بنظر می رسد این نوع قضاوت در مورد او بیشتر از ناحیه محافل متمایل به کلیسای کاتولیک پراکنده شده باشد. آنچه که در مورد هنری هشتم مسجل است آن است که او علاقه شدیدی به فرزند پسر داشت و چون دو همسر اول او نتوانسته بودند برای او فرزند پسر بیاورند تصمیم گرفت تا بخت خود را با زنهای بیشتری بیازماید. تلاش او ثمر بخش بود و او سرانجام از همسر سوم خود که البته ندیمه همسر دومش بود  در سال ۱۵۳۸ یعنی تنها سه سال پس از جدایی از واتیکان  صاحب پسری شد  که او را «ادوارد» نامید و به ولایتعهدی خود برگزید در حالی که  پیش از این ،  او از دو همسر قبلی اش دو دختر به نامهای «ماری» و «الیزابت» داشت.

«ادوارد»  پس از مرگ پدرش در سال ۱۵۴۷ درحالی که تنها ده سال  سن  داشت با عنوان «ادوارد ششم» به سلطنت رسید و تا  زمان مرگ زودرس در سن شانزده سالگی بمدت شش سال پادشاه انگلستان و ایرلند بود. نظر به سن کم ادوارد ، پارلمان اداره امور کشور را بدست گرفت و بدین ترتیب نوع محدودی از دموکراسی در طول این شش سال بر سیاست داخلی انگلستان حاکم شد، ادوارد خود نیز بر اساس خواست پدر شخصا متعهد به حفظ استقلال سیاسی و مذهبی انگلستان از واتیکان بود که یک دهه پیش از آن حاصل شده بود. از این رو برای اینکه دست دو ناخواهری اش ماری و الیزابت را  که دارای تربیت  کاتولیکی بودند  از سلطنت کوتاه کند دختر عمه اش به نام جین گری را بر خلاف قانون جانشینی که مقرر می کرد ولیعهد باید حتما از خاندان سطنتی باشد  به ولایتعهدی خود  تعیین کرد. نهایتا ادوارد در سال ۱۵۵۳ در اثر عوارض  یک بیماری مرموز در گذشت . آنگونه که گفته شده است او بطور مستمر خون و مواد ناشناخته را بالا می آورد و اطباء در مداوای او ناتوان و ناموفق بودند. با توجه به اینکه مرگ ادوارد نقطه پایانی بر پروتستانیزم و یک دهه عصر اصلاحات مذهبی در انگلستان به شمار می رفت ، نقش عوامل کلیسای کاتولیک که هنوز در دستگاه اداری و سیاسی انگلستان داری نفوذ گسترده ای بود در  مسمومیت این نوجوان شانزده ساله محتمل بنظر می رسد اگرچه گزارش رسمی در این خصوص منتشر نشده است.  ادوارد ششم در طول سلطنت کوتاهش تمامی تلاش خود را برای بسط و توسعه آزادی مذهبی در انگلستان بکار بست. گفتنی است که وی   شخصیت «شاهزاده» در رمان معروف «شاهزاده و گدا» اثر معروف  مارک تواین می باشد. پس از مرگ ادوارد ششم ، ولیعهد او «جین گری» که علاقه ای به سلطنت نداشت با فشار خانواده تازه به نوا رسیده ملکه جدید انگلستان شد.

برخی معتقدند که ادوارد هیچگاه برای «جین» حکم جانشینی صادر نکرده بود و رسیدن او به مقام سلطنت حاصل نقشه های پدر شوهرش بود که سریعا افشا شد. از این رو ماری ناخواهری ادوارد نه روز پس از مرگ برادر به لندن حمله کرد و با دستگیری و زندانی کردن جین گری شانزده ساله  و سپس اعدام او به همراه شوهرنوجوانش ، با عنوان «ماری اول»  بر تخت سلطنت جلوس کرد. نظر به اینکه «جین گری» تنها نه روز ملکه انگلستان بود، در تاریخ انگلستان به «ملکه نه روزه» معروف شده است.

با جلوس «ماری اول» بر تخت سلطنت انگلستان، دوران اصلاحات مذهبی و عصر پروتستانیسم در انگلستان متوقف شد. مادر ماری کاترین آراگون (۱۴۸۵-۱۵۳۶) همسر هنری هشتم همانگونه که از نامش پیداست شاهدختی اسپانیایی و از کاتولیکهای مومن بود که توسط هنری هشتم به اتهامی واهی گردن زده شد. از این رو می توان احساس دخترش ماری نسبت به پروتستانها و اصلاحات مذهبی در انگلستان را به خوبی حدس زد، مضافا بر اینکه او از حمایت قاطع و گسترده کلیسای واتیکان و خاندانهای سلطنتی اسپانیا و ایتالیا نیز برخوردار بود. بنابراین  او  برخلاف پدرش مذهب کاتولیک را به انگلستان باز گرداند، روابط با واتیکان را از سر گرفت و تمامی زمینهایی را که پدرش هنری، از کلیسا مصادره کرده بود باز گرداند. او همچنین  بنای ناسازگاری و دشمنی با پروتستان ها را گذاشت  و تمامی تلاش خود را بکار برد تا تقاص خون مادر بیگناه خود را از پروتستانهای انگلیسی بگیرد از این رو در تاریخ انگلستان به «ماری خونریز» معروف گردید.  او نهایتا با  فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا که کاتولیکی دو آتشه بود و بخشهای زیادی از اروپا را در جنگ با پروتستانها به تصرف خود در آورده بود ازدواج کرد. وی سرانجام در سال ۱۵۵۸ در سن ۴۲ سالگی  بر اثر بیماری سرطان رحم درگذشت. «ماری اول» ملکه ای مستبد بود و در طول سلطنت پنچ ساله اش صدها تن از پروتستانهای انگلستان  را گردن زد. دوران  او دوران تندروی و خونریزی مذهبی بود.

پس از مرگ ماری خواهر ناتنی اش از همسر دوم هانری هشتم یعنی   الیزابت (۱۵۵۳-۱۶۰۳) – که بعدها و در قرن بیستم در پی به سلطنت رسیدن ملکه دیگری به همین نام هنوز هم در قید حیات است به نام «الیزابت یکم» خوانده شد- در سن بیست و پنچ سالگی به سلطنت رسید. الیزابت بر خلاف ناخواهری کینه توز و متعصبش ماری ، روش مدارای مذهبی و میانه روی سیاسی را در پیش گرفت، از این رو سلطنتش که در سال ۱۵۵۸ آغاز شده بود، تا سال ۱۶۰۳ یعنی حدود چهل و پنج سال بطول انجامید و در طول این دوران که بعدها به نام «عصر الیزابت» معروف شد انگلستان به یکی از قدرتهای مهم اروپا تبدیل گردید. در دوران الیزابت بدلیل روش مدارا و میانه روی که در پیش گرفته بود آهسته آهسته بنیادهای دموکراسی در جامعه انگلستان شروع به شکل گرفتن کردند. از مهمترین این بنیادها می توان به نهاد مشورتی اشاره کرد که ملکه برای اداره امور مملکت تشکیل داده بود و تقریبا درتمامی امور با آنها مشورت می کرد.

مادر الیزابت «آن بولین» خدمتکار مادر خواهر ناتنی اش «مری» بود که هانری هشتم به خاطر او یعنی «آن بولین»، همسر اولش یعنی مادر مری را ابتدا طلاق داده و سپس گردن زد، از این رو الیزابت که حاصل ازدواج  هانری هشتم با ندیمه همسر اولش بود از سوی کلیسا که ازدواج هانری با همسر دومش یعنی مادر «الیزابت»  را مشروع نمی دانست ، «حرامزاده» و فرزند نامشروع اعلام شد و از تمامی کاتولیکهای انگلیسی درخواست شد تا از اطاعت او که اکنون دیگر ملکه آنها شده بود سرباز زنند.

اگرچه صدور این فتوا از سوی کلیسای کاتولیک علیه الیزابت موجب بروز دردسرهایی برای  وی  شد ولی موجب نشد که او از روش میانه روی و  آینده نگری عدول کند. برعکس با گرد آوردن گروه بزرگی از مشاوران و عمل به توصیه های آنها مراحلی از شیوه های دموکراسی را در کشورداری به اجراء درآورد.

بویژه در زمینه سیاست خارجی الیزابت به توصیه مشاورانش بسیار محتاطانه  و در عین حال هوشیارانه عمل می کرد، بزرگترین دشمن او فیلیپ دوم شوهر خواهر ناتنی اش ماری و پادشاه اسپانیا متحد قدرتمند  کلیسای کاتولیک بود که انگلستان را که همسرش «ماری» ملکه آن بود ، جز متصرفات اسپانیا بشمار می آورد، تا آن زمان اسپانیا علاوه بربخشهای بزرگی از آمریکای شمالی و جنوبی و نیز بخشهایی در آسیای شرقی همچنین بخشهای بزرگی از اروپا تا هلند و بلژیک را در تصرف خود داشت. الیزابت برای حفظ تعادل در سیاست خارجی از سیاست موازنه مثبت در روابط با فرانسه و اسپانیا استفاده می کرد و سعی در توسعه همزمان روابط با فرانسه و اسپانیا داشت که این تا حدود زیادی مانع از چشمداشت  اسپانیا بر انگلستان می شد.  در عین حال فرانسه نیز درگیر جنگهای مذهبی میان کاتولیکها با پروتستانها بود. الیزابت در روابط با فرانسه جانب پروتستانها را می گرفت که این امر موجب خشم  فیلیپ پادشاه کاتولیک را فراهم کرده بود لذا توطئه ای را طراحی کرد تا دخترعموی الیزابت ماری استوارت معروف به ماری یکم که ملکه اسکاتلند و فرانسه همزمان بود را به جای او بر تخت پادشاهی انگلستان بنشاند،  این توطئه برملا و نهایتا به صدور دستور اعدام ماری استوارت از سوی الیزابت انجامید و در پی آن فیلیپ  که  تا پیش از آن نیز انگلستان را  سرجهزیه همسر پیشین خود ماری یکم ( با ماری استوارت اشتباه نشود) و نتیجتا از متصرفات اسپانیا به شمار می آورد ،  قتل ماری استوارت را بهانه کرد و ناوگان دریایی عظیم خود معروف به « آرمادا»  را به سوی سواحل انگلستان گسیل داشت. اما نیروی دریایی انگلستان در این در نبرد دریایی با کمک «طوفان» توانست نیروی دریایی اسپانیا را شکست داده و بر تفوق دریایی اسپانیا برای همیشه خاتمه دهد. این شکست در عین حال تاثیری تعیین کننده در روند رشد و تعمیق دموکراسی در اروپا و بعد در جهان داشت.   

 

Voir cette publication sur Instagram

 

Une publication partagée par afshin sajedi (@afshin.sajedi)