درخواست متحصنین در زندان تهران بزرگ برای خاتمه اعتصاب غذای درویشان زندانی

۹۵۶

قلمِ استخوانِ شکسته‌ی برادرانمان را در مُرکبِ خونِ ریخته‌ی خواهرانمان می‌کنیم، مگر قلم و مرکبی چنین از پس نگارش جوری که بر ما رفته است برآید.

شماری هم‌وطن و هم‌زبانِ فریب‌خورده را به خدعه و نیرنگ، علیه جماعت درویش که دشمنی جز نفس خویش نمی‌شناسد و پایه و خاستگاه هر ظلمی را در گفتار و کردار و پندار خویش می‌جوید و دستور به صلح با دیگران و اصلاح خویشتن دارد گسیل کردند و هر فریاد دادخواهی را به زبان قداره و تفنگ و باتوم پاسخ دادند و خیابان گلستان هفتم را چندان از خون ما انباشتند که جوی‌های تشنه‌ی آبِ کشور تف‌دیده‌ی ما، از خون درویشان سیراب و جاری شود و به خون‌ برادرمان محمد راجی بپیوندد که خشکیده بر تن لباس‌شخصی‌ها و مأموران، در استحمام و غسل پیش از نماز، در آب حل شد و به راهاب ریخت تا در بستر زمین، در پیوند با خون برادران و خواهران درویشش، این خاک خسته را باردار درخت سروی کند که ماهِ در حصر و حبس درویشان، حضرت دکتر نورعلی تابنده، بر بلندای آن سرو تا ابد بتابد زیرا بر آن سرو، برادرمان محمد ثلاث را به دار آویختند.

برادران ما و خواهران پاره‌ی جان و دل ما که اینک در  اعتصاب  غذا هستید، آنان که خون شما را ریختند، برادرمان  محمد راجی را کشتند، برادرمان  محمد ثلاث را بر دار کردند و مولای ما را در حصر و حبسی ناجوانمردانه احاطه کردند، از نعمت شنوایی و بصیرت و محبت بی‌بهره‌اند و جز طریق ناجوانمردی و حق‌کشی و ظلم و بیداد نمی‌شناسند. با ما بگویید چنین ناشنوایان و نابینایانی چگونه خواهند توانست صدای دادخواهی و اعتراض شما به ظلم عیان و آشکاری را که بر درویشان روا داشته‌اند شنید، مادامی که جز خفقان و اختناق و سرکوب روشی نمی‌شناسند؟
آنان از درد شما شهوت می‌گیرند و از سرکوب شما لذت می‌برند. پس به اعتصاب‌تان پایان بدهید و دل قوی دارید، زیرا سرکوبگران را می‌باید از طریقی که شایسته‌ی ایشان است به سزا و جزا‌ رساند.
دل قوی دارید که سحرِ دیدار ما با حضرت دوست بسیار نزدیک است.

درویشان متحصن در زندان تهران بزرگ