به دنبال رهنمودهای اخیر جناب آقای کاشانی مبنی بر به دست گرفتن قلم و کاغذ برای بررسی “این که چه شد که سلسله تمیز ما به این نقطه کشیده شد” دو سناریو به نظرم رسید که در چند خط زیر مطرح میکنم:
سناریوی اول
یک هواپیمای مسافری در فرودگاه کشوری که چندان با آن روابط حسنه ندارد فرود می آید و بعد از سوختگیری مجددا برروی باند رفته و پرواز میکند و در هوا اوج میگیرد. اما طولی نمیکشد که دچار سانحه تلخی شده و سقوط میکند و مسافران غالبا مصدوم و مجروح میگردند.
به طور طبیعی اذهان متوجه آن کشور غیر دوست میشود، که هواپیما چندلحظه قبل درآن سوختگیری کرده بود و احتمال وجود توطئه شومی قوت میگیرد و فرض دستکاری شدن هواپیماتوسط تکنیسین های پرواز آن کشور مطرح میگردد. از طرف دیگر، کارشناسان پلیس به جستجوی جعبه سیاه هواپیما میپردازند تا علل و دلایل این واقعه را بررسی کنند.
اما بلافاصله رسانه ها و منابع خبری آن کشور متخاصم عنوان میکنند که فردی به نام “آقای مجذوبان” با تنی چند از دوستانش در میان مسافران بوده و باخود بمبی حمل میکرده و انفجار همان بمب علت اصلی وقوع آن سانحه هوایی میباشد.
بعد از آن نیز عده ای از سانحه دیدگان را به عنوان همدستان این عملیات تخریبی دستگیرکرده و به سیاهچال ها انداخته و زیرشکنجه میبرند و برعلیه آنها احکام سنگین قضایی شامل اعدام و حبسهای طولانی صادر مینمایند.
همه انتظار دارند که خانواده “آقای مجذوبان” با ارائه اخبار و اطلاعات دقیق به رد این اتهام بپردازد و توضیحات ضروری برای رفع ابهام از اذهان مردم بدهد. اما همه در کمال تعجب مشاهده میکنند که دوستان و نزدیکان “آقای مجذوبان” مُهر سکوت وخاموشی بر لب نهاده اند و از ارائه هرگونه خبری سر باز میزنند، و در توجیه روش خود عنوان میکنند که چون عده ای از مسافرین زخمی و درخاک کشور متخاصم به اتهام تروریسم بازداشت و تحت بازجوئی در زندانها به سر میبرند، ما نمیتوانیم حرفی بزنیم.
سناریوی دوم
در سرزمینی مهاجرپذیر یک ساختمان بزرگ چندطبقه به پناه دادن مهاجرین اختصاص یافته است. گروهی از پناهجویان و پناهندگان در این ساختمان در نهایت صلح و صفا و دوستی و رعایت ضوابط معین شده زندگانی میکنند. اما افراطیهای آن کشور از حضور این مهاجرین در خاکشان ناراحتند و مایلند آنهارا بتارانند و سربه نیست کنند. چندبار هم دست به عملیاتی غیرموفقیت آمیز در این راستا زده اند که با ناکامی مواجه شده اند.
بالاخره یک شب این ساختمان دچار آتش سوزی میشود و فرومیریزد. همه به دنبال کشف سرنخی برای درک علل و عوامل این حادثه دردناکند. اما قبل از کوچکترین تحقیق و بررسی، ناگهان رسانه هایی مشکوک عنوان میکنند که در شب حادثه، یکی از ساکنان این ساختمان به نام “آقای مجذوبان” یک مهمانی مفصل ترتیب داده بوده و بدون توجه به ضوابط ایمنی ساختمان، برای پذیرایی از مهمانان در وسط سالن بساط کباب و باربِکیو راه انداخته بوده و اسباب حریق و آتش سوزی ساختمان را فراهم کرده بوده است.
بعد از آن نیز عده ای از سانحه دیدگان را به اتهام همدستی باآقای مجذوبان در این عملیات تخریبی دستگیرکرده و به سیاهچال ها انداخته و زیرشکنجه میبرند و برعلیه آنها احکام سنگین قضایی شامل اعدام و حبسهای طولانی صادر مینمایند.
همه انتظار دارند که خانواده “آقای مجذوبان” با ارائه اخبار و اطلاعات دقیق به رد این اتهام بپردازد و توضیحات ضروری برای رفع ابهام از اذهان مردم بدهد. اما همه در کمال تعجب مشاهده میکنند که دوستان و نزدیکان آقای مجذوبان مُهر سکوت وخاموشی بر لب نهاده و از ارائه هرگونه خبری سرباز میزنند، دم برنمی آورند که آیا اصلا مهمانی درکار بوده یا نه، کبابی تهیه میشده یانه،… یا این بار نیز همان افراطیون بوده اند که نقشه شوم را پیاده کرده و سرانجام موفق به ایجاد آتش سوزی و حریق در ساختمان شده اند.
نتیجه گیری
جمله پایانی هردو سناریو این است که با ادامه ابهام ناشی از سکوت، مجریان این حوادث دهشتناک دستشان باز میشود تا فصلهای دیگر این نقشه شیطانی خودرا به منصه ظهور رسانده و مراحل بعدی طرحهای شوم خود را اجرایی نمایند.
به قلم «ندای وجدان»
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.