بیژن عبدالکریمی : فردید، یکی از احیاگران سنت تاریخی و دینی ماست
«بیژن عبدالکریمی» در این مراسم در سخنانی با عنوان «تأمل انتقادی در میراث عظیم فردید» اظهار کرد: در جامعه چالشها و منازعات بسیاری در مورد شخصیت فردید وجود دارد که نشان از انحطاط در جامعه ما دارد. اینکه جامعهای نتواند به خوانش معانی فرهنگی خود بپردازد و به سرکوب و ویرانی متن روی آورد، نشانه انحطاط آن است. حتی جامعه فلسفی ما قدرت مهرورزی و دیالوگ را ندارد و نمیتواند به برداشتی از متن، از دید صاحب تألیف برسد. من خودم را یکی از میراثداران فردید میدانم و فکر نمیکنم که همه ما میراثداران فردید نتوانستیم دانشجویانی به قامت معلمان خود باشیم و در متن و تکرار آن باقی ماندیم.
عبدالکریمی با بیان اینکه فردید، یگانهی جامعه معاصر ما است، تأکید کرد: تفکر ما ایرانیان ربطی بسیط با اندیشههای فردید دارد. حقیقتاً نیاز داریم تا اشخاصی همچون فردید را بیشتر بشناسیم و بفهمیم چرا وضعیت کنونی ما با اندیشه فردید فاصله دارد. فردید از معدود چهرههای تاریخ معاصر است که شیخ چند کتاب بود. به اعتقاد من امروز ما در بهترین وجه، یک کتاب هستیم و روشنفکران ما در بهترین وجه با کتاب روزگار نو آشنا هستند و با زبان سنت آشنایی ندارند، اما تفکر آینده با همه تفکرها آشنایی دارد؛ هم زبان ماقبل مدرن و هم زبان فلسفه مدرن. هیچکس همچون فردید با این زبانها آشنا نبوده است.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه تصریح کرد: در طی دو قرن اخیر، صاحبنظران و روشنفکران همواره در یک پارادایم ایدئولوژیک یا سیاسی یا هرمنوتیک، بحثها را مطرح کردهاند ولی فردید بحث گفتمانی آنتولوژیک را مطرح کرد که این به دلیل تحت تأثیر بودن او از هایدگر است. هر بحثی که مبنای آنتولوژیکی ندارد، چیزی جز وراجی نیست. فردید به ما آموخت که ما غرب را به منزله یک درک وجود دریابیم و خودمان را به عنوان یک آنتولوژی ببینیم. تک عباراتی که در آثار فردید به دست ما رسیده و بصیرتهایی که درباره نیچه و کانت میگوید، در نوع خود بینظیر است به طوری که در هیچ یک از اساتید، این بصیرتها را نمیتوان یافت.
عبدالکریمی افزود: با فردید، زبان و ادبیات فارسی ما به لحاظ فلسفی، غنا و گسترش زیادی پیدا کرد. با فردید، تفکر هایدگر وارد افق تاریخی و بومی ما میشود. او، هایدگر را وارد تفکر جمعی و وجدان بومی ما کرد و ما را به خودآگاهی در این خصوص رساند. این هایدگر، هایدگر علمی نیست. اینکه میگویند فردید، هایدگرِ مسلمان شده است، نتیجه عدم شناخت از فردید است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه فردید نخستین متفکری است که روند جهانی شدن را فهم کرد، ادامه داد: قبل از او، هیچ متفکری این روند را اینچنین درک نکرده بود. میراث بزرگ دیگر فردید این است که تفکر تاریخی را وارد جامعه کرد. در بین تفکرات تاریخی که مارکسیسم و سکولاریسم ایجاد کرده بود، فردید توانست تفکر تاریخی را با وجدان ایرانی پیوند بزند. او بیتردید یکی از احیاگران سنت تاریخی و دینی ما است که سنت تاریخی ما را در معنای آنتولوژیک فهمید. ما در فردید با فلسفه تطبیقی به معنای راستین آن مواجه هستیم.
وی در ادامه به انتقاداتی در خصوص اندیشه فردید پرداخت و گفت: فردید علاوه بر اینکه تفکر آنتولوژیک دارد، به ذات تئولوژیک نیست و تمام تلاش فردید این است که تفکر آنتولوژیک را جایگزین کند، اما در زبان و ادبیات فردید، زبان گرانبار از تفکر خود را میبینیم. فردید، خود از نقادان تفکر تئولوژیک است، اما در آثار فردید، عبارات زیادی میبینیم که اصالت او را نشان میدهد، بنابراین از فردید نمیتوانیم به تمامی از تفکرات تئولوژیک عبور کنیم. در جهان کنونی نمیتوان با این ادبیات صحبت کرد و این تفکر در معنایی که در نزد هایدگر میبینیم، تفکر درستی نیست و این مواجهه ما را برای کسب آگاهیهای دیگر، آماده نمیکند.
عبدالکریمی در پایان خاطرنشان کرد: تفکر فردید، نوعی دوقطبیاندیشی است. او معتقد به اندیشه آنتولوژیک است و به هیچ وجه تئولوژیک نیست، اما لحن مدافعانهجویانه او، حکایتگر نوعی تفکر دوقطبی در اندیشه این متفکر ایرانی است. این خطرِ نوعی شکلگیری تفکر دوقطبی را نشان میدهد که در اندیشه تئولوژیک وجود دارد. در اندیشه فردید مثل همه ما ایرانیان، نوعی ناپیگیری در تفکر وجود دارد.
بیژن عبدالکریمی در این مراسم گفت: صرف نظر از اندک مقالات تألیفی و تعدادی مقالات ترجمه شده که از دوران جوانی و قبل از تحول در اندیشه های فردید در دسترس است او تقریباً هیچ اثر مکتوب و اصیلی از دوران بلوغ و کمال فکری اش برای ما باقی نگذاشته است. به همین دلیل است که در جامعه ما به عنوان فیلسوف شفاهی شهرت یافته است. با این شرایط با چه سندیت قابل قبولی می توان از آراء و اندیشه های این فیلسوف شفاهی سخن گفت؟ گویی این مشکل هم از سنخ مشکل سقراطی است که هیچ نوشته ای از او در اختیار نداریم، اما با این حال نمی توانیم وجود تاریخی و اثرگذاری او را نادیده بگیریم. اثرگذاری او تا حدی است که در کنار مسیح، دومین محور تاریخ تفکر غربی تلقی می شود. اما ناگزیریم از لا به لای آثار دیگران خطوط سیمای شخصیت وی را جستجو کنیم.
وی افزود: در مورد فردید نیز که به هر تقدیر از تأثیرگذاران تاریخ تفکر معاصر ما بوده است، صرف نظر از پاره ای نوارهای ضبط شده، باید از خلال آثار دیگران آراء و اندیشه های او را پیگیری کنیم. برای شناخت فردیدی که به لحاظ فکری به مرحله بلوغ و کمالش رسیده است و نه فردید جوان، چند نوع منابع مستقیم و غیر مستقیم وجود دارند که روی هم شبکه ای از دال ها را برای پی بردن به مدلول تفکر وی شکل می دهند و برای پژوهشگری که نمی کوشد، صرفاً بر اساس مفروضات پیشین خویش و به بهانه و توجیه عدم وجود منابع اصیل و دست اول، کاهلانه وجود یکی از بزرگ ترین سرمایه های فکری و فلسفی ایران معاصر را نادیده گیرد، این شبکه دال ها می توانند وی را در یافتن شاکله ای از اندیشه های فردید یاری دهند.
این استاد دانشگاه افزود: برخی عباس معارف را یکی از برجسته ترین شاگردان و پیروان فردید دانسته اند. کتاب نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی، اثر زنده یاد عباس معارف جایگاه ویژه ای دارد. او در این اثر کوشیده است تا آراء و اندیشه های استاد را به نحوی نظم و سامان بخشیده و آن ها را از زبان خودش و نه فردید تقریر نماید. در میان ۳ اثر راجع به فردید، این کتاب متین تر و منسجم تر به ارائه آراء فردید پرداخته است. از این رو میتوان گفت جامعه ما دین بسیاری به سید عباس معارف در خصوص شناخت یکی از بزرگترین سرمایه های فکری و شاید یگانه فیلسوف خویش یعنی سید احمد فردید دارد.
عبدالکریمی سپس گفت: نحوه تقریر مطالب در این اثر به گونه ای است که هیچ مرز روشنی میان استاد و شاگرد وجود ندارد. خواننده همواره در این ظن و بدگمانی باقی می ماند که در این اثر وی با اندیشهها خود فردید یا فهم و تفسیر عباس معارف از اندیشه های فردید مواجه است. به عقیده من نظر به این که معارف حداقل در نگاهی دوباره به مبادی حکمت انسی به ارائه هیچ بصیرت اساسی تازه ای جز بازتولید فردید نپرداخته است، از این رو تا حد زیادی می توان به متن معارف اعتماد کرده و آن را پژواکی از صدای خود فردید دانست.
این پژوهشگر و استاد فلسفه در پایان گفت: بنده تاکنون در مورد ورود عناصر تئولوژیک و اسطوره ای در مباحث اتیمولوژیک و زبان شناسی تاریخی فردید با توجه به منابع موجود غیر از توضیحات معارف هیچ منبع و قرینه دیگری را نیافته ام. از این رو این امر این تردید و پرسش را در حوزه فردید شناسی به نحو نیرومندی بر می انگیزاند. خلط عناصر تئولوژیک و اسطوره ای با بصیرت های بنیادین انتولوژیک هایدگر در باب نسبت زبان، تاریخ و وجود تا چه حد حاصل تفکر خود فردید و تا چه حد پژواک تفسیر و صورت بندی خاص عباس معارف از اندیشه استادش بوده است.
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.