متن نوشتاری شرح و تفسیر آیاتی از قرآن مجید : سورۀ مبارکۀ صافات آیه های ۱۳۲ تا ۱۶۰
بیانات دانشمند فرهیخته جناب آقای حاج دکتر سید مصطفی آزمایش در جلسۀ فقری شب دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۸
هو
۱۲۱
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ
سورۀ صافات است و قبلا هم این سوره آمده بود که بخش نخستش را خواندیم.این سوره در بردارندۀ قصص انبیاء است و از آیۀ ۱۳۲ به بعد که می فرماید : ” وَإِنَّ لُوطًا لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ إِلَّا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ ” داستان حضرت لوط علیه السلام است که قبلاً بعرضتان رسانده شده است.
در ادامه به داستان حضرت یونس علیه السلام می پردازد “وَإِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ فَسَاهَمَ فَکَانَ مِنَ الْمُدْحَضِینَ “که ایشان هم در زمرۀ فرستادگان خداوند بوده و البته از مرسلین بوده است چرا که قرآن از ایشان بعنوان رسول نام نمی برد بلکه بعنوان مرسل نام می برد و مرسل و رسول با یکدیگر تفاوت دارند ” َالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ ” ملیم یعنی ملامت کننده و حوت نیز به معنی ماهی است و بهمین دلیل از حضرت یونس علیه السلام بعنوان ذوالنون هم یاد شده چون یکی از معانی “نون” ماهی و نهنگ است .
حضرت یونس علیه السلام توسط یک ماهی عظیم الجثه ای بلعیده شد در حالی که او در حال ملامت کردن بود یعنی در حال ملامت کردن نفس خودش بود که چرا صبر نکرده بود . یعنی وقتی که اینجا می فرماید “…وَهُوَ مُلِیمٌ ” این “و” را واو حالیه گویند یعنی در حالی که مشغول ملامت کردن خودش بود توسط آن ماهی عظیم الجثه بلعیده شد . ” فَلَوْلَا أَنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ” و اگر نبود که حضرت یونس علیه السلام از مسبّحین بود و از کسانی بود که کارشان تسبیح خداوند یگانه است ، تا روز قیامت و تا روزی که مردگان دوباره زنده می شوند ، او در همان موقعیت باقی می ماند یعنی بلعیده شدن توسط حوت و منقبض شدن و کشیده شدن در بطن تاریکی ؛ ولی چون او از مسبّحین بود ، به روشنایی وارد شد . و “…لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ…” یعنی روزگار را در آن حالت می گذراند یعنی در شکم ماهی البته اینجا منظور از ماهی آن حالتی است که یونس علیه السلام در آن گرفتار شده بود “…إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ” یعنی تا روز قیامت و تا روزی که مردگان دوباره زنده می شوند او در همان حالت می ماند.
ولی بسبب آنکه تسبیح گفت ” وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ ” [۱] در آن حالت می ماند آن حالتی است که در این دو آیه بیان شده است . یعنی حالت انقباض از نظر روحی ، حالت تألم و ملامت بسیار زیاد که به ایشان دست داده بود و دائماً تسبیح خداوند را می گفت و عذر خواهی می کرد از بابت اینکه در روی مواضعی که باید استقرار می داشت ، نداشت و هنگامی که ” وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا…” از روی عصانیت و غضب رفت ” … فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ … ” و تصور کرد که ، یعنی آن لحظه ” …ظَنَّ …” این گمان برایش حاصل شد که ” … أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ …. ” از چنگ ما بیرون می رود و می تواند پا را از تقدیر ما فراتر نهد ” … فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ … ” پس ناگهان در آن تاریکی ، تاریکی ملامت نفس خودش شروع کرد به ندای خفی ” ..نداءً خفیّا…”[۲] که خداوندا برخودم ظلم کردم ، ستم کردم و تو سبحانی و مشغول تسبیح شد و اینجاست که می فرماید ” …فَاسْتَجَبْنَا لَهُ … ” یعنی ما تسبیح ، استغفار و دعای او را اجابت کردیم ” … وَنَجَّیْنَاهُ … ” و او را نجات دادیم از چه چیزی ؟ ” … مِنَ الْغَمِّ … ” از غم و غصه ای که به آن دچار شده بود ، از آن حالت قبضی که به آن دچار شده بود و دائماً خودش را ملامت می کرد نجاتش دادیم و اینگونه ما اشخاص محسن را نجات می دهیم .
پس هنگامی که می فرماید : “…لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ ” مقصود آن حالت قبضی است که به ایشان دست داده بود و دنیا برایش تیره و تار شده بود و به این ترتیب خداوند عنایت فرمود.
” فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاءِ وَهُوَ سَقِیمٌ وَأَنْبَتْنَا عَلَیْهِ شَجَرَهً مِنْ یَقْطِینٍ وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَهِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ ” و نهایتاً حضرت یونس علیه السلام از آن وضعیت بیرون آمدند و مأمور به هدایت صد هزار نفر بلکه بیشتر شدند. ” … وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِائَهِ أَلْفٍ … ” یعنی صد هزار نفر ” …أَوْ یَزِیدُونَ ” بلکه خیلی بیشتر ، این عدد داده شده است.
” فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ ” و آنها نیز همگی همراه با حضرت یونس علیه السلام ایمان آوردند تا زمانی که ” … إِلَى حِینٍ ” نشاندهندۀ یک دورۀ زمانی ، یک برهۀ تاریخی و یک دوران است یعنی تا اینکه دوران ایشان هم به انقضاء رسید و آنها اهل هدایت بودند.
بعد می فرماید : ” فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ ” یعنی حال از این بت پرستان و مشرکین سوال کن ، می فرماید : ” فَاسْتَفْتِهِمْ…” یعنی از ایشان فتوی بگیر ببین فتوای ایشان چیست ؟ راجع به چه چیزی باید سوال کنی و فتوا بگیری ؟ راجع به اینکه آیا به این سخن نادرست باور دارند که خودشان می خواهند صاحبان فرزندان پسر باشند ولی برای خداوند ، فرشتگان را دختران خداوند بشمار می آورند ” … أَلِرَبِّکَ الْبَنَاتُ … ” آیا برای پرودگارتو دختران ، فرزندانش بشمار می روند ” …وَلَهُمُ الْبَنُونَ ” و آنها ترجیح می دهند که همسرانشان برای ایشان فرزندان پسر بدنیا بیاورند ؟
” أ َمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِکَهَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ ” و آیا اعتقادشان بر این است و فتوایشان این است که ما فرشتگان را اناث آفریدیم ، مؤنث آفریدیم و آنها دختران خداوند هستند ؟ آیا اینگونه باور دارند؟ ” … وَهُمْ شَاهِدُونَ ” ؟ آیا هنگامی که ما فرشتگان را می آفریدیم ، آنها شاهد آن آفرینش بودند؟ و آیا خودشان دیدند که فرشتگان دختر هستند و دختر بدنیا می آیند؟
” أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْکِهِمْ لَیَقُولُونَ ” افک یعنی دروغ ؛ افک می توانیم بگوییم که امروزه در زبان متداول معمول ، معادل واژۀ “فیک ” است ؛ یعنی دروغ یعنی امر غیر واقعی را از اندیشه و باور خودش اختراع کند و بعد بخواهد که شایع کند چنانکه می فرماید آنها این دروغ را خودشان اختراع کرده در اثر تکرار شایعش کردند و برایشان طی نسلهای متوالی دیگر جا افتاده است که ملائک دختران خداوند هستند .
و این ها می گویند : ” … لَیَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ” و اصولاً خداوند فرزند ندارد که دختر باشد یا پسر و اصل سخنی که می گویند که خداوند والد اولاد هست که می خواهد دختر باشد یا پسر سخنی است که ” …لَیَقُولُونَ ” یعنی با قول خودشان آن را اختراع کرده اند ” … وَإِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ ” و در حال دروغ گفتن هستند و این سخن دروغی است که آنها اختراع کرده اند .
و بازهم می فرماید : ” أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ ” و برای خداوند اینگونه در نظر گرفته اند که او دختران را بجای پسران به فرزندی آفریده است ” مَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ … ” چگونه اینگونه داوری می کنید و ایچنین دروغی را چگونه اختراع می کنید و به خداوند نسبت می دهید ؟ ” …أَفَلَا تَذَکَّرُونَ…” آیا متذکر خطای خودتان و باورهای نادرستتان و افکی که اختراع می کنید نیستید ؟
” …أَمْ لَکُمْ سُلْطَانٌ مُبِینٌ … ” یا به این سخنی که می گویید ؟ سلطان به معنی غلبه و قوّت است به معنی تسلط و چیرگی است . تا چه اندازه چیرگی عقلانی و خردورزانه نسبت به این موضوعی که طرح می کنید دارید؟ که در حقیقت از خیالات و اوهام خودتان نشأت گرفته است .
” … فَأْتُوا بِکِتَابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ” اگر مستندی دارید اگر سندی ، دلیلی و برهانی دارید ، اگر جایی این مطلب نوشته است ، بیاورید و ارائه دهید ؛ یعنی مستند و با تکیه بر سند سخن بگویید و سند ارائه دهید .
” وَجَعَلُوا بَیْنَهُ وَبَیْنَ الْجِنَّهِ نَسَبًا …” یعنی آنها میان پیغمبر و جنون نسبتی را قائل می شوند ، یعنی پیغمبر را متهم به جنون می کنند “…الْجِنَّهِ …” به معنی جنون است و می گویند که پیغمبر خارج از عقل سخن می گوید عاقل نیست و دیوانه است جنون بر او غلبه کرده است ” سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ ” خداوند پاک است از این اوصافی که برایش قائل می شوند و از این اوصافی که برای رسول اکرم که فرستاده خداوند است قائل می شوند ” إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ ” یعنی فرشتگان بندگان خدا هستند که هیچگونه شائبه و زائده ای در وجودشان نیست یعنی پاکِ پاکِ پاکند و آنها روز وشبشان به عبادت خداوند می گذرد .
اینها از سورۀ صافات است و چنانکه قبلاَ گفتیم در سورۀ صافات ، صفوف مختلف فرشتگان را بیان می کند که خداوند چگونه برای یدبر الامر من السماء الی الارض برای تدبیر کائنات و کیهان فرشتگان را بعنوان مدبران آسمانی آفریده است و گردش کائنات و نظم عالم را به آنها سپرده است و تفکیک جنسیتی میانشان وجود ندارد
صدق الله العلی العظیم.
[1] سورۀ انبیاء آیه های ۸۷و ۸۸
[۲] سورۀ مریم آیه ۳