متن نوشتاری شرح و تفسیر آیاتی از قرآن کریم – آیات ۱۲ تا ۳۰ سورۀ مبارکۀ یس – امام مبین

فرمایشات مربی جلیل القدر و مأذون دانشمند جناب آقای دکتر حاج سید مصطفی آزمایش در جلسۀ فقری روز یکشنبه سی ام تیرماه ۱۳۹۸

۱,۵۴۶

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ ﴿۱۲﴾

وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَهِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ ﴿۱۳﴾

إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَکَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِثٍ فَقَالُوا إِنَّا إِلَیْکُمْ مُرْسَلُونَ ﴿۱۴﴾

قَالُوا مَا أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا وَمَا أَنْزَلَ الرَّحْمَنُ مِنْ شَیْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَکْذِبُونَ ﴿۱۵﴾

قَالُوا رَبُّنَا یَعْلَمُ إِنَّا إِلَیْکُمْ لَمُرْسَلُونَ ﴿۱۶﴾

وَمَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ ﴿۱۷﴾

قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱۸﴾

قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَئِنْ ذُکِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ ﴿۱۹﴾

وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِینَهِ رَجُلٌ یَسْعَى قَالَ یَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ ﴿۲۰﴾

اتَّبِعُوا مَنْ لَا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿۲۱﴾

وَمَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ﴿۲۲﴾

أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَهً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَلَا یُنْقِذُونِ ﴿۲۳﴾

إِنِّی إِذًا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿۲۴﴾

إِنِّی آمَنْتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ ﴿۲۵﴾

قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ ﴿۲۶﴾

بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ ﴿۲۷﴾

وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنْزِلِینَ ﴿۲۸﴾

إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَهً وَاحِدَهً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ ﴿۲۹﴾

یَا حَسْرَهً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿۳۰﴾

صدق الله العی العلی العظیم

 

آیاتی بود از بود از سورۀ مبارکۀ یاسین که از آیۀ دوازده خدمتتان خواندم.

می فرماید ” إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ ” معنی این آیۀ شریفه این است که همانا و بدرستی که ما مردگان را به حیات باز می گردانیم “… نُحْیِی… ” یعنی زنده می کنیم ” …الْمَوْتَى… ” یعنی مردگان ” إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى….” بدین معنی نیست که چیزی را که شیئیت ندارد به آن شیئیت داده و بعد حیات بدهیم که در واقع همه اینگونه بدین جهان پای می گذارند بلکه اینجا صحبت از دوبار زنده شدن است یکبار که انسان نیست و خداوند او را هست می کند و می آفریند و زندگی می دهد که بعد او می میرد و سپس خداوند آن را مرده را دوباره زنده می کند “…. وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ … ” و “…وَنَکْتُبُ… ” یعنی می نویسیم “… مَا قَدَّمُوا… ” هر چه را که از پیش و از قدیم انجام داده و به آن “حافظه جمعی” فرستاده بودند “… وَآثَارَهُمْ …. ” و همۀ اثرهای اعمالی که از خودشان برجای گذاشته بودند و “…وَکُلَّ شَیْءٍ … ” و همۀ چیزهای دیگری را که برجای گذارده بودند که مربوط به هر فردی می شود ، “… أَحْصَیْنَاهُ….” ما آنها را احصاء کردیم یعنی درج کردیم ثبت و ضبط کردیم در کجا؟ “…فِی إِمَامٍ مُبِینٍ ” در یک جریدۀ آشکار ، روشن، گویا و شفاف. البته اسرار زیادی در اینجا وجود دارد اما در این آیۀ شریفه می فرماید : “… مَا قَدَّمُوا…” هر چقدر هم که قدیمی و کهنه باشد ضبط می شود چنانکه می گویند آثاری کشف شده است که دلالت می کند بر وجود هموساپین ها و ساپین ها که البته خیلی قدیمی هستند با اینحال هرکس هر جا هر کاری که کرده ضبط شده است .

اما در مورد اینکه در کجا ضبط شده است می فرماید “…فِی إِمَامٍ مُبِینٍ ” حال ” إِمَامٍ مُبِینٍ ” یعنی چه ؟ البته ما امروز درک جدیدی از ” إِمَامٍ مُبِینٍ ” داریم یعنی همه چیز هرکاری که هر کس انجام می دهد و هر اثری که از آن تولید می شود ، ثبت شده و برجای می ماند . این را ما در حال حاضر کم و بیش می فهمیم و نسلهای آینده قعطاً این غیر مادی بودن این حافظۀ جمعی را بهتر و بیشتر خواهند فهمید و همچنین نحوه کتابت آن در “إِمَامٍ مُبِینٍ ” را نسلهای بعد قطعاً بهتر از ما خواهند فهمید .

اما در اینجا واژه ای که برای ثبت تمام آثاری که از هر فردی بجا می ماند ،بکار برده شده است ، واژۀ ” …إِمَامٍ…” است . ما اینها را در “امام آشکار” به ثبت می رسانیم . قرآن در آیه دیگر می فرماید که هر قومی و هر گروهی در روز محشر هنگامی که احیاء می شوند و بر می خیزند ، افراد دیگری هم هستند که همانند آنها جهان بینی مشابهی داشتند و همۀ آنها بصورت “زمر” حشر و نشر می شوند یعنی گروه گروه و هرگروهی پشت سر “امام” خودش قرار می گیرد پس یکی از معانی “امام” پیشانی است و یکی دیگر از معانی آن پیشواست و معنی دیگر آن پیشرو است و البته معانی مختلف دیگری هم دارد اما همۀ آنها به “پیش” یا جلو بر می گردد. و بهمین دلیل است که در آیۀ شریفۀ قرآن می فرماید ” یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ” یعنی آنجا دیگر نیازی نیست که کسی صحبتی بکند که چه کاری کرده و چه کاری نکرده است . چون همۀ اعمال و افکار و رفتار و گفتار انسان و همۀ آثار هر فرد ، در پیشانی اش ظهور می کند یعنی پیشانی هر فرد مانند هر اسکرین یا یک صفحه گویا می شود چونان یک تبلت که همه چیز آنجا ظهور می کند بهمین دلیل ” یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ…”کسانی که مرتکب جرائمی شدند ، تمامی این جرائم برروی پیشانی آنها آشکار شده و دیده می شود ” … فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی … ” بعد دستگیر می شوند “…بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ” از ناحیه ناصیه گرفته می شوند یعنی از ناحیه بالای پیشانی و رستنگاه موی سر ، قبض می شوند یعنی آنها را می گیرند و “… وَالْأَقْدَامِ ” ونیز از ناحیه پایها یعنی سر و ته آنها را می گیرند تحت یعنی ته بدن یعنی پاهاست که پایین ترین قسمت بدن محسوب می شود و ناصیه نیز بالاترین قسمت بدن است یعنی صورت و مو؛ پس آنها را از سر و پا می گیرند و بدین طریق به آن بخشی که باید ، منتقل می شوند چنانکه می فرماید ” یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِیمَاهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّوَاصِی وَالْأَقْدَامِ ” .

اما در اینجا از واژۀ “استفاده” امام استفاده شده و امام به این دلیل امام خوانده می شود که “پیشرو” است و در پیشانی جمعیت قرار گرفته است ، جعمیتی که با آن امام هم جهت و همفکر هستند . آنگاه به اعتبار امام به آن زمره و زمری که با آن امام جهان بینی مشترک دارند “امت” گفته می شود . پس امت در حقیقت شامل اجزایی است که هرکدامشان در “امام” خودشان معنی شده، تبلور و تجسم می یابند یعنی آن “امام” بازگوکننده ، متبلور کنندۀ ارزشهایی است که در یکایک افرادی که به او اقتداء می کنند ، وجود دارد واین معنی “امام” است. پس این آیۀ شریفه یعنی آیۀ دوازدهم سورۀ مبارکۀ “یس” مشخص می شود که قرآن مجید واژۀ “امام” را به چه اعتباری بکار گرفته است و البته بااینکه نه یک بار بلکه چندین بار مورد استفاده قرار گرفته ولی مقصودش این است.

و ” إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى …. ” ما خودمان ” إِنَّا …” ما همانا “…نَحْنُ…” خودمان “… نُحْیِی الْمَوْتَى …. ” مردگان را زنده می کنیم “…وَنَکْتُبُ ….” و یادداشت می کنیم کتابت می کنیم “….مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ….” همۀ آثارشان را از قدیم و هرآنچه را که از آنها بجا مانده و این طرف و آن طرف پراکنده شده بود همه را جمع و کتابت می کنیم ” …. وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ… ” احصاء می کنیم همه را “…فِی إِمَامٍ مُبِینٍ ” در یک کارنامۀ آشکار و ورشن نه بر روزی کاعذ نه برروی پاپیروس و نه بر روی الواح سنگی بلکه بر روی پیشانی خودشان .

بعد می فرماید : ” وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْیَهِ إِذْ جَاءَهَا الْمُرْسَلُونَ” در قرآن مجید این اصطلاح ضرب المثل زیاد بکاررفته است . ” وَاضْربْ لَهُمْ مَثَلًا …” برای ایشان ضرب المثلی را بیاور مثالی را برایشان بیان کن ” وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا … ” اصطلاح ضرب المثل از این عبارت قرآنی استتناج شده است . چرا که نضربن حارثه ، ابوسفیان ، ابولهب ، ابوجهل ، یعنی کسانی که در زمان پیغمبر درمکه حضور داشتند و پیامبر این فرمایشات را بیان می فرمودند آنها سوال می کردند که اگر ما بمیریم دوباره زنده می شویم ؟ “وَکَانُوا یَقُولُونَ أَئِذَا مِتْنَا وَکُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ “[۱] و نیز پدر و پیشینیان ما که پیش از ما بوده اند نیز ایا همزمان با ما زنده می شوند ؟ تو با این سخنانت قصد ترساندن و فریب ما را داری. اینها شدنی نیست.

آنگاه آنها دو استخوان را از گورستان می آورند و درحضور پیامبر بر یکدیگر می زدند تا خاک و گرد شده در هوا پراکنده شوند و بعد می پرسیدند که اینها را چگونه می شود دوباره زنده کرد ؟ چرا سخن نامربوط می گویی ” قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِیقَاتِ یَوْمٍ “[۲] بگو از هر اول تا آخر تاریخ هرکس که بدین جهان پای گذارده است همگی در یک جا جمع می شوید و دو باره زنده می شوید .

هنگامی که نضربن حارثه در نزد پیامبر دو استخوان را بر هم زد و پرسید آیا اینها دوباره زنده می شوند قرآن می فرماید : ” وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِیَ خَلْقَهُ … “[۳] یک مثالی برای ما زد و مثالش این بود که آن دو استخوان را برهم زد و پرسید : “…مَنْ یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ “[۴] چه کسی این عظام یعنی استخوانها را زنده می کند ؟ “…رَمِیمٌ ” درحالی که به گَرد تبدیل و پراکنده شده اند اما ” … وَنَسِیَ خَلْقَهُ … ” یعنی آفرینش خودش را از یاد برده بود و اجزاء ، اتمها و ملکولهای پراکنده بود که جمع شده اند .

برای همین اینجا می فرماید شما هم برای او مثالی بزن “وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا …. ” در برابر مثالی که منکرین زدند و حشر و نشر را به لحاظ طبیعی زیر سوال بردند گفتند از نظر طبیعی و علمی محال است تو هم در برابر این مثال را برای آن ها بزن داستان اصحاب قریه را بگو .

در پایان می فرماید ” وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا کُنَّا مُنْزِلِینَ ” منظور قریۀ صالح علیه السلام بوده است که اخیراً در حفاری های باستان شناسی از زیر خاک در آمده است و تمامی آثار و قرائن نشاندهندۀ آن است که قرآن مجید در مورد این قریه سخن می گوید که در جنوب شبه جزیره العرب بسمت نجران واقع شده و هنگامی که در مورد اصحاب قریه سخن می گوید نامش قریۀ صالح بوده است که بکلی در زیر شنها مدفون می شود و از بین می رود و آثاری از آن باقی نمی ماند تا اینکه اخیراً دوباره پیدا می شود . در اینجا آیۀ قرآن می فرماید آن کسانی که پیغمبر زمان خودشان را انکار می کردند به بلای شومی مبتلا شدند اما تصریح می فرماید که برخلاف سدوم و عموره یعنی قوم لوط که از آسمان بلایی برسرشان نازل کردیم یا برخلاف اصحاب فیل که باز تصریح می فرماید که ما آنها را از آسمان زیر ضرب گرفتیم و نابودشان کردیم در اینجا آیۀ قرآن تصریح می فرماید که ما از آسمان بلایی بر سرشان نازل نکردیم و سپاهی از آسمان بر سر این قوم نفرستادیم ” وَمَا أَنْزَلْنَا ….” ما نفرستادیم از فراز به فرود “…عَلَى قَوْمِهِ …” بر این قوم “…مِنْ بَعْدِهِ …” بعد از آنکه آن شخص مصلح از دنیا رفت “…. مِنَ السَّمَاءِ…” هیچ سپاهی را از آسمان نفرستادیم “… وَمَا کُنَّا مُنْزِلِینَ ” و فرستندگان سپاه آسمانی به سراغ آن قوم نبودیم .

” إِنْ کَانَتْ إِلَّا صَیْحَهً وَاحِدَهً ….” بلکه عذابی که بر سر آنها نازل شد بصورت یک طنین اعجاب انگیز بود که “… فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ …” وقتی آن صدا و آن طنین پیچید همۀ آنها قبض روح شدند و ازبین رفتند “خامد” یعنی کسی که دچار خمود می شود و خمود مانند کسی که ناگهان کلسینه شود و جایش خشک شود و مانند مجمسمه شود . “خامد” کسی است که دیگر خون در رگهایش حرکت نمی کند که درنتیجه همچون یک مجمسمه مانند و یا یک تکه سنگ شود و بدین ترتیب اینها از بین رفتند.

بعد می فرماید: ” یَا حَسْرَهً عَلَى الْعِبَادِ مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ” و این سرنوشت همۀ اقوامی بوده است که چون فرستادۀ خداوند با آنها از توحید صحبت می کرده و آنها را براه راست ارشاد می کرده است آنها طریق استهزاء را در پیش می گرفته اند و او رسول خدا را مورد تمسخر قرار می دادند : ” یَا حَسْرَهً عَلَى الْعِبَادِ….” افسوس بر این انسانها “… مَا یَأْتِیهِمْ …” که ما برای هدایت ، ارشاد و دعوت آنها به توحید نفرستادیم “…. مِنْ رَسُولٍ ….” پیغمبری را “…. إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ” مگر اینکه او را دست انداختند و تمسخر کردند و به استهزاء کشاندند و در نتیجه به چنین سرنوشتی دچار شدند.

صدق الله العی العلی العظیم

 

[1] سوره واقعه صافات آیات ۱۷ و ۱۸ نیز سورۀ واقعه آیات ۴۷و ۴۸

[۲] سوره واقعه ایات ۴۹ و ۵۰

[۳] سوره یس آیه ۷۸

[۴] همان