پایان کمپین روزه اعتراضی با انتشار ابزاریِ مرقومه ای از حضرت سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه طاب ثراه

۱,۱۸۲

هو 

١٢١

پایان کمپین روزه اعتراضی با انتشار ابزاریِ مرقومه ای از حضرت سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه طاب ثراه 

در روزهای گذشته خبرهایی غیر رسمی هاکی از برداشته شدن دوباره، حصرخانگی دکتر نورعلی تابنده بگوش می رسید. ناگهان گروهی اقدام به برگزاری جریانی موسوم به کمپین روزه اعتراضی نموده که موجب شگفتی جمعیت درویشان گنابادی شد.

هر چند که برخی برادران همراه شدند.

ولیکن دانستن هدف اصلی برگزار کنندگان(خصوصاٌ در این دوران) بسیار حائز اهمیت است.

برای نمونه؛ بسیاری از جریانات ضدتصوف، اعم از اشخاص و سایت های صوفی ستیز، این موضوع روزه اعتراضی را بصورت گسترده پوشش می دادند که برای افراد آشنا با سیاست این گروه ها عجیب بود و خود این موضوع به تحلیلی جداگانه نیازمند است.

روز پایانی کمپین فوق برگزار کنندگان در اقدامی شگفت آور یکی از نامه های جناب رضاعلیشاه طاب ثراه که از اقطاب سلف سلسله می باشند را منتشر کردند.

چرا گفتیم شگفت آور؟ عزیزانی که تا حدودی با روحیات بزرگان سلسله گنابادی اشنایی دارند می دانند که، ایشان بر حسب موقعیت زمانی و مکانی و در نظر گرفتن بسیاری از مسائل کنش و واکنشی نشان می دهند.

و بر اساس فرمایش حضرت مولانا جلال الدین که می فرمایند: ” صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق, نیست فردا گفتنش شرط طریق” در این مقولات رفتار می نمایند. و گاهی نیز؛ چون که با کودک سر و کارت فتاد, پس زبان کودکی باید گشاد، را در پیش می گیرند.

در این مورد خاص! شخصی که مرقومه حضرت رضاعلیشاه را در اختیار منتشر کننده قرار داده است. دقت لازم را به عمل نیاورده که؛ نامه حضرتشان به هیچ وجه نمی تواند در این زمان مصداق داشته باشد! چرا که؛ موضوع و زمان نامه فوق به سال شصت و پنج برمی گردد. انتشار چنین نامه ای تکمله ای بر کمپین بی سابقه روزه اعتراضی شد. و البته؛ چنین مهمی ، که بصورت فراخوان هم برگزار شد! فقط می تواند از جانب “قطب زمان” یا برخی از صاحبان اجازه صورت پذیرد. ولاغیر.

با توجه به اینکه برگزار کنندگان کمپین فوق مدعی سیاسی نبودن می باشند، حساسیت حصر جناب دکتر نورعلی تابنده را بالا برد و موقعیت ایشان را حساس تر نمود.

شخص برگزار کننده، در حرکت بی قواره دیگری؛ اقدام به صدور فرمان، برای روزه داران کمپین اعتراضی نمود و توهمش را به نهایت رساند! و در پست اینستاگرامی دیگری؛ پیروان مجازی اش را به وعده؛ اندکی صبر… دعوت نمود و در ادامه نوشت: به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست که بخش آخر را نیز تکرار می کند! و ظاهرا نشان از این دارد که؛ به مقصود نرسیده و از دیگر طرق می خواهد ادامه دهنده این حکایت باشد!

القصه:

نامه بتاریخ بهمن ١٣۶۵ نوشته شده و حضرتشان اعلام می فرمایند که؛ ایشان و سلسله تصوف و درویشان “وابستگی” به دسته و گروه سیاسی اعم از جمعیت دفاع ازادی و غیره از نظر “مذهبی” نداشته.

و نمونه همین نظر را جناب دکتر نورعلی تابنده در بسیاری از فرمایشات شان دارند. که می فرمایند:

«درویشی در سیاست دخالت نمی کند. ولی یک درویش ممکن است رئیس جمهور شود, نخست وزیر بشود و در همه کارها باشد, ولی دل او فقط با خداست. درویش ممکن است چنین باشد, ولی درویشی نه».

درحقیقت مکتب تصوف نباید آلوده به زد و بندهایی شود که معمولا در سیاست به معنای امروزی بکار می رود. مسلک درویشی در سیاست دخالت نمی کند، ولی هر درویش بعنوان یک شهروند بایستی خویش کاری کند و از حقوق بشر و از حقوق شهروندی دفاع نماید. این دو را بایستی از هم تفکیک نمود. هر چیزی در جای خودش بجاست.

جهان جون چشم و خط و خال و ابروست

که هر چیز بجای خویش نیکوست

لازم به یادآوری می باشد:«جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران» در سال ۱۳۶۴ به ابتکار جمعی از چهره های شناخته شده سیاسی و مذهبی همچون، دکترنورعلی تابنده، مهندس مهدی بازرگان و علی اردلان برای دفاع از آزادی های مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی و حکومت قانون بنیان گذارده شد.

اگرچه فعالیت این جمعیت علنی بود، اما پس از انتشار نامه موسوم به ۹۰ امضایی در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی ( اردیبهشت ۶۹ ) دادستانی انقلاب محل جمعیت را مهر و موم و شماری از فعالان آن از جمله دکترنورعلی تابنده، حبیب داوران ، دکتر داروساز ، و دکتر فرهاد بهبهانی را دستگیر کرد. و منجر به حبسی طولانی برای ایشان شد.

منتشر کننده, با خیال واهی خویش و بهره برداری ابزاری، خواسته  از آبی که گل آلود کرده اند ماهی صید کند و قطب پیشین را روبروی قطب کنونی قرار دهد! از طرفی جامعه را نسبت به جناب دکتر نورعلی تابنده بدبین نماید و موضوع فوق در ذهن تداعی کننده این باشد که؛ رفتار ایشان مخالف اسلاف می باشد و از طرف دیگر ایشان را فردی سیاسی (آنگونه که منظور نظر رژیم است)، نشان دهند. که اسلاف هم مخالف رفتار ایشان بوده اند!

حال انکه شخصی که به مقام شامخ “قطبیت” رسید احدی حق دخالت در کارش را نخواهد داشت. و فرمایش او در هر امری فصل الخطاب است.

   ولیکن برای اینکه نشان دهیم منتشر کننده نادان است. در این مورد به فرمایشات نویسنده معظم نامه فوق حضرت رضاعلیشاه ارجاع می دهیم.

و اگر نادان نبود, بجای انتشار یک نامه بدون هیچگونه شرحی, اقدام به توضیات کافی و دلیل انتشار نامه فوق می کرد. و خواننده را گنگ و مبهوت رها نمی ساخت. که؛ شبهات بسیاری را فراهم سازد. البته گمانم بر این است. عمدی در کار بوده و اگر نه, اقدامی اینچنین ناپسند صورت نمی گرفت!

خوشه چینی می کنیم از فرمایشات: زبده الاصفیا زین العرفاء مولانا سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه روحی و جسمی لتربه الفدا, که؛ نامه مورد بحث از حضرتشان بوده است.

«در این موضوع هم سوء تفاهم شده ، چون منظور این نیست که نباید فقرا در سیاست دخالت کنند ؛ زیرا سیاست حقیقی که ترتیب نظام و مصالح اجتماعی است در حقیقت جزء مسائل اجتماعی اسلام است».

بخش دیگری در همان جا می فرمایند: « و نیز اینکه گفته شده فقرا در سیاست دخالت نمی کنند نه آنکه منظور همه افراد فقرا باشند ؛ زیرا در همه ادوار بسیاری از فقرای با ایمان و محبت نیز در طبقه عالیه رجال سیاسی بوده اند ؛ مانند بعض اصحاب ائمه همچون علی بن یقطین وزیر هارون الرشید که از خواص حضرت کاظم علیه السلام بوده و با اجازه بلکه دستور خود آن حضرت وزارت هارون را پذیرفت ، برای آنکه در بعض موارد بتواند رفع ظلم از مظلوم بکند ، یا جلوگیری از تعدی نسبت به شیعه یا مستضعفین بنماید . در فقرا هم همینطور کسانی در بعض ازمنه بوده اند که با نیت های خیرخواهانه وارد می شدند و خدماتی هم انجام می دادند و خوشبختانه در هر زمان به صحت عمل و دیانت و تقوی و خیرخواهی جامعه شهرت داشتند».

منبع:

رساله رفع شبهات / سلطانحسین تابنده گنابادی رضاعلیشاه .– تهران : حقیقت ، ۱۳۷۷ / بخش ۲۴ ، ص. ۱۳۲

این مطلب به جهت روشن شدن ذهن عزیزانی آورده شد که با خواندن نامه فوق شاید به اشتباه افتاده باشند. و از طرف دیگر نشان داده شود منتشر کننده نادان هدفی جز تخریب شخصیت والای جناب دکتر نورعلی تابنده نداشته است.

ضمن اینکه؛ اهداف دیگری را نیز مد نظر قرار داداه است. از جمله؛ حمله مجدد به فعالین حق طلبی که ایشان را سیاسی می خوانند و با همین ابزار حکومتی در این شش ماه تاخته اند. و ناجوانمردانه عرصه را بر ایشان تنگ کردند. حال آنکه کمپین فوق حقیقت ماجرای این افراد غوغاسالار را بخوبی نمایان کرد.

همانگونه که؛ عرض شد مرقومه فوق دارای زمان و موضوعیت خاص می باشد و نمی تواند به همه امور در زمان های دیگر تسری یابد و خواننده خردمند با تطبیق مطالب فوق می تواند تا حدودی موضوع را درک نماید و پی به نیت اینگونه افراد ببرد.

مطلب دیگری که می تواند ذهن خواننده حقیقت جو را نسبت به موضوع روشن تر نماید. نگاه خاص حضرت صالحعلیشاه طاب ثراه و حضرت رضاعلیشاه طاب ثراه به برادر مکرمشان جناب دکتر نورعلی تابنده می باشد که در ادامه بخشی از آن  خواهد آمد و به ما نشان می دهد ایشان در همان دوران نیز دارای مقامات عالیه روحانی بوده اند و به دلیل استغنای طبع خاص، حاضر به پذیرفتن مسؤلیت فقری نمی شدند.

در مقدمه کتاب خورشید تابنده(حضرت محبوبعلیشاه قدس الله روحی) نگاشته اند: جناب آقای دکتر همواره مورد لطف و محبت حضرت آقای رضاعلیشاه بوده اند. آن قدر که شادروان حضرت رضاعلیشاه کراراً از جناب دکتر تابنده خواسته بودند خدمات فقری مثل ارشاد فقرا را در مقام شیخی بپذیرند ولی ایشان همواره تقاضا می کردند که معذورشان بدارند.

و همچنین جناب آقای سلطانپور(مأذون نماز بیدخت و مشهد در دوران چهار قطب و همچنین دایی حضرتشان) به ذکر ملاقات با حضرت رضاعلیشاه درباره اذن شیخی حضرت ایشان در آن دوران و عدم پذیرش حضرتشان و نامه نگاری هایشان با جناب دکتر تابنده اشاره می فرمایند. این نامه ها بتاریخ: ۱۳۶۴/۵/۱۴ و ۱۳۶۴/۲۲/۵ و ۱۳۶۴/۵/۳۱ نگاشته شده است. که می توانید به خاطرات جناب سلطانپور و یا کتاب “نور در ترجمان مجذوب رویه ۳۵ تا ۴۲ مراجعه فرمایید.

خاطره ای از جناب دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه روحی فدا:

« ” در سفری سی سال قبل در بیت المقدس روزی در اتاق هتل، من و ایشان ( حضرت صالحعلیشاه ) تنها بودیم، به من فرمودند: “تو باید به نسبت افتخار کنی”. در جوابشان گفتم: ” من به این نسب افتخار می کنم، منتها چون ارزش و حیثیت این نسب را خیلی بالا و اعلای از لیاقت خود می دانم، هیچ گاه و در هیچ جا به اتکای نسب، توقعی نکرده و خود را به این انتساب، بدایتاٌ معرفی نمی کنم. اگر کارم خوب بود و مایه آبرو شد بعداٌ که فهمیدند از چه تباری هستم به آباء و اجداد من رحمت می فرستند و اگر خدای نگرده بد بودم، چون خود را به نسب معرفی نکرده ام، فقط خود مرا لعن می کنند.”»

کوشش شد مطالبی در راستای روشنگری برای عزیزانی که؛ در طلب دانستن هستند آورده شود به جهت اینکه؛ بسیاری از هم میهنان حقیقت جو به منابع دسترسی نداشته و فرصت کافی نیز شاید در این اوضاع کنونی کشور فراهم نگردد برای پژوهش. ولیکن بجاست ما در هر موضوعی شخصا در صدد پژوهش برآمده و اطمینان حاصل نماییم.

و کاستی مطالب را هم گذشت نمایید, چراکه؛ بیشتر با اتکا به نیروی حافظه و بصورت بداهه می نگارم.

پاینده باشید.

مهراد جم