در قسمت پیش گفتیم که تفسیر و تأویل نظریۀ مُثُل افلاطون برای شاگران مکتب “حکمت خسروانی ” چندان مشکل نیست.
افلاطون در این مثال ، این جهان را به غاری تشبیه کرده که در آن مردمان در زنجیر “حس” گرفتارند و تنها درکی مبهم از سایه های بت های آداب و رسومی دارند که برایشان تراشیده و در پشت سرشان نهاده شده است.
کسی که بتواند زنجیرهای “حسی” را پاره کند می تواند در همین زندگانی از غار این جهان خارج شده به جهانی برود که درقرآن به “عالم غیب و شهادت” تعبیر شده است.
البته چنین شخصی، می تواند یا باید دوباره به همان غار بازگردد، و با بیان تجاربش آنها را به حرکت بسوى واقعیتهای بیرون غار تاریک رهنمون شود.
چنین شخصی دارای قوه تشخیصی شده است که سایر “غارنشینان در زنجیر” از آن بی بهره اند اگرچه ممکن است غار نشینان بدلیل خو کردن با غارنشینی پذیرای “حکمت ” نباشند.
از نظر افلاطون توده های عوام، همان غار نشینانی هستند که در زنجیر “حس” گرفتارند و بغیر از سایه های محدود افکار و عقایدی که دیگران برای آنها ترسیم کرده اند درک و بینشی ندارند.
آشکار است که منظور افلاطون از “حکیم” در نظریه “حکیم حاکم” همان فردی است که در “تمثیل غار” زنجیر های حواس پنجگانه را گسسته و توانسته به سایر ابعاد هستی راه یابد.
این چنین شخصی دارای قوۀ تشخیصی شده که سایرین از آن بی بهره اند.
در ایران باستان چنین فردى “دانا”(معادل با واژهء “سوفوس = Σοφός “در زبان یونانی باستان ) نام داشت که صاحب حکمت /”دانایی” (معادل با “سوفیا= Σοφία ” در یونانی) بود.
لذا در زمان افلاطون واژه “فیلسوف “به دوستداران دانایی یا حکمت اطلاق میشد و نه دوستداران خرد به مفهوم “راسیونالیستی” آن.
احتمالا این اشتباه ترجمه ، به هنگام برگرداندن آثار افلاطون از زبان یونانی باستان به لاتین در اوایل رنسانس رخ داده است.
باید دقت کرد واژه (عقل =Ratio) در زبان لاتین به مفاهیم متعددی در زبانهای اروپایی منجمله “نرخ”، “نسبت” ، “دلیل” و “عقل” ترجمه شده است و این به چم آن است که “راسیون”، خردِ محاسبه گر بوده که آموختنی است و از ابزارهای ذهنی بشمار می رود.
این همان است که در نزد فلاسفه اسلامی “عقل معاش” اصطلاح شده و همانگونه که اشاره شد اکتسابی و آموختنی است.
در حالی که “سوفیا”ی مورد نظر افلاطون “دانایی” است که بهیچ عنوان آموختنی و اکتسابی نبوده و مقامی است که روح با طی مراحل تکامل تحت تربیت مربیان باطنی میتواند به آن دست یابد و از این نظر مقوله ای قلبی /نه ذهنی/ است.
حداقل به سه دلیل می توان ادعا کرد برداشت امروزی از “سوفیا” نمی توانسته مورد نظر افلاطون بوده باشد:
نخست آنکه عقل محاسبه گر یا راسیون، اکتسابی و آموختنی بوده و در میان عوام هم یافت می شود بنابراین نمی تواند وجهۀ ممیزۀ مورد نظر افلاطون در نظریه “حکیم حاکم” باشد.
دوم آنکه در” تمثیل غار” شخص نجات یافته نمی تواند وضعیت بیرونی را برای هم زنجیران سابقش توضیح دهد چرا که منطق مشترکی میان آن یافته ها و دانسته های غار نشینان وجود ندارد.
سوم و از همه مهمتر آنکه افلاطون این نظریه را از زبان سقراط بیان می کند و این نشان می دهد فلاسفه پیش از افلاطون به این موضوع از جنبۀ دیگری می نگریسته اند و اصولا بهمین دلیل است که تاریخ فلسفه کلاسیک یونان به دو بخش پیش و پس از افلاطون تقسیم می شود.
این تقسیم بندی ناظر به دیدگاه مورخین غربی فلسفه یونان و نشاندهندۀ درک خودشان از محتوی فلسفه یونانی بوده است.
درحقیقت آنچه افلاطون از مربی خود سقراط فراگرفته همان حکمتی است که توسط نخستین فلاسفه یونان در قرن ۵ پیش از میلاد از طریق آسیای صغیر وارد فرهنگ هلنیک شده بود.
پیش از آنکه بخواهیم در این رابطه به زندگی و آثار نخستین فیلسوفان یونان بپردازیم بدنیست نگاهی داشته باشیم به تابلوی معروف “مدرسۀ آتن” یکی از معروفترین آثار نقاش رنسانس ایتالیایی، رافائل (۱۴۸۳ – ۱۵۲۰ میلادی) که در خلال سالهای ۱۵۱۰ و ۱۵۱۱ میلادی به عنوان بخشی از نقشهای دیواری اقامتگاه پاپ در واتیکان دیوارنگاری شدهاست.
دراین دیوارنگاره، چهرههای مختلفی از مشهورترین فلاسفه یونان باستان، نظیر سقراط، افلاطون و ارسطو، فیثاغورث، بطلمیوس، اقلیدس و دیگر شخصیتهای شناخته شده نظیر “زرتشت پیامبر” به تصویر کشیده شدهاند.
در میانۀ تابلو افلاطون – در حال اشاره به آسمان – همراه با ارسطو -در حال اشاره به زمین -دیده می شود.
این خود نمادی از چرخش فلسفه از آسمانی بودن به زمینی شدن پس از افلاطون است!
فراموش نمی کنیم که ارسطو واضع “علم منطق” و معلم اسکندر مقدونی بود.
سایر فلاسفه نیز هر یک در جایگاه خود ترسیم شده اند.
در گوشۀ پایینی سمت راست دیوار نگاره ، تصویر زرتشت پیامبر دیده می شود که کره ای را در دست دارد و کنارش شخص رافائل در حال نگریستن به بیرون دیوارنگاره ، نقاشی شده است.
کره ای که در دست زرتشت است جامی بلورین آکنده از نقاط نورانی است که کهکشانی از ستارگان را به ذهن بیننده تداعی می کند و احتمالا نماد “جام جم” یا جام جهان نماست که در اختیار مربیان حکمت خسروانی بوده است.
دیوار نگارۀ “مدرسه آتن” اثر معروف رافائل نقاش ایتالیایی که بردیوار کلیسای واتیکان نقاشی شده است، حاوی کدهای ارزشمندی است که می تواند برای درک سیر حکمت خسروانی در فلسفه مغرب زمین مورد استناد قرار گیرد.
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
در بخشهای آینده خواهیم دید که چگونه نخستین فلاسفه یونان ، در جستجوی حکمت خسروانی به ایران آمدند و سالهایی از عمر خویش به شاگردی مغان سپری کرده و سپس با کوله باری از حکمت و دانش به سرزمین خود بازگشتند.
ادامه دارد …
مقاله ای به قلم یحیی خوشمرام
از همین نویسنده :
شاهنامه از نگاهی دیگر؛ قسمت اول
Voir cette publication sur Instagram