مقالات وارده؛ «شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی»

۵۹۰

سخنی چند با سرسپردگان و ارادتمندان و دوستان و داغداران و دادخواهانِ مولاناالمعظم حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده گنابادی مجذوبعلیشاه ( ارواحنا له الفداه )

تاریخ را که میخوانیم و به وقایع تاریخی می اندیشیم، می بینیم که همه ی انسانهای برجسته و بزرگ و آنها که وجود پر خیر و برکتشان باعث رحمت خداوند هستی بوده و ناجیِ بشریت و هادی گمراهان بودند همیشه توسط نزدیکان و اقوام مورد آزار و اذیت قرار گرفته و یا توسط همان افراد ازین دنیای وانفسا رخت بربسته اند.

درویشان و فقرای نعمت اللهی گنابادی که افتخار پیروی از حضرت الهادی الی الشریعه و الطریقه المنتهی فی الفقر و الفنا مرضی اولیاء الله مولانا المعظم حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده مجذوبعلیشاه( ارواحنا له فداه) را داشته و دارند همگی شیعه اثنی عشری و منتظر ظهورِ ناجیِ در غیبت رفته شان هستند و انشاء الله مجدداً حضرتشان تشریف آورده و بر اریکه و سلطنت فقر جلوس فرموده و همگان از زیارتشان مستفیض خواهند شد چون وعده ی خداوند دروغ نیست و حضرتشان همانطور که چندبار در دولتسرا فرمودند که من بلندگوی خدا هستم و هرچه خداوند بفرمایند را به همه میگویم، و نظر به اینکه چندین بار معظم له اشاره به عمر طولانی و ۱۲۱ سال سن مبارکشان فرمودند و با توجه به اینکه هیچکس حتی تصویری از پیکر مطهر و مبارک ایشان ندیده ( صد البته بعید نیست که آقایان نمایندگانِ بی پاسخ برای عوام فریبی و ساختن یک سناریوی فریب دهنده ی دیگر عکس یا فیلمی بوسیله ی تجهیزات فنی و فتوشاپ به جامعه فقری ارائه دهند) به انتظار تشریف فرمایی شان مینشینیم و با صلابت و استوار و به مصداقِ دعایی که همیشه حضرتشان برای همه میفرمودند که: ان شاء الله ثبات قدم داشته باشید، قدمهایمان در دادخواهی برای ایشان ثابت و پابرجا باشد و تا رسیدن به هدف و دریافتِ جواب لحظه ای کوتاهی ننماییم.

درآغاز این مقال از تکرار تاریخ شرحی کوتاه آورده شد و همانطور هم که بسیاری از عزیزانِ دادخواه در پیامهای ارسالی شان متذکر این قضیه میشوند باید اذعان کنیم که حقیقتی است غیر قابل انکار که همیشه بوده و هست، بعنوان مثال یکی از عزیزان بزرگوارِ دادخواه بنام سرکار خانم رحیمیان پیامی صوتی در همین مورد ارسال فرموده بودند و در مثالی که آورده اند اشاره به قضیه کربلا و شهادت حضرت امام حسین نمودند، حقیر هم با ذکر مثالی مستند که اشاره به شباهت و نزدیکی احوالات یکی از اقطاب بزرگوار سلسله با آنچه در مدت دو سال حصر و حبس و هتک حرمت و بی ادبی به ساحت مقدس حضرت آقای دکتر نورعلی تابنده دارد، این مقال را به پایان میبرم.

فرازی از زندگینامه گُهربار قطب بیست و هشتم سلسله نعمت اللهی حضرت آقای رضا علیشاه دکنی ( طاب ثراه )

مروج الشریعه و محیی الطریقه ، العارف الولی و السلطان السنی، رضا علیشاه دکنی.
نام شریفش سید علیرضا و لقب طریقتی وی رضا علی شاه است.
وی فرزند و جانشین شیخ شمس الدین است. مولد و موطنش حیدرآباد دکن بوده و پس از رحلت جناب شیخ شمس الدین پدر بزرگوارش ، ارشاد و هدایت خلق را عهده دار و بر دست مبارک وی جمع کثیری وارد طریقت نعمت اللهی گردیدند.
طبق آنچه از ترجمه کتاب محبوب ذوالمنن، تذکره ی اولیای دکن تالیف محمد عبدالجبار فاضل هندی که به زبان اُردو تدوین شده و به نقل از کتاب مشکوه النبوه مستفاد میشود، جناب رضا علیشاه پس از پدر بزرگوار تا مدت یکسال در کمال آسایش و راحت و آرامش به هدایت عباد اشتغال داشت، آنگاه جذبه من جذبات الرحمن وی را در ربوده چنان از خود بی خود نمود که چندی از دنیا و مافیها خبر نداشت.
در این هنگام میر علی برادر آن جناب که مضمون بعض الارقاب کالعقارب را مصداق و در چنگال هوای نفس خود و حسد و خود خواهی اسیر و منقاد بود، موقع را مغتنم دانسته به کمک و همدستی والده ی آن جناب طوماری تهیه و در آن نسبت جنون به حضرت رضاعلیشاه داده و جذبه ی الهی وارد بر آن جناب را اثر دیوانگی و زوال عقل خوانده و به فقرا و احباء پیشنهاد کرد که جناب ایشان تا عود سلامت ، ممنوع الخروج از خانقاه باشند و میر علی به جای آن جناب ، پیشوا و رهبر فقرا باشد و به عنوان نیابت بر مسند ارشاد تکیه زند.
و این طومار را مزورانه به امضاء عده ای از معاریف و مشایخ رسانده و به استناد آن، حضرت رضا علیشاه را ” محبوس” نمود و خود همت بر انحراف فقرا از آن جناب و متوجه ساختن آنها به خود گماشت،تا اینکه فرزند آن جناب میرسید احمد، نامه ی شکواییه ای به پادشاه وقت نظام علیخان نوشته، درخواست رهاییِ پدر بزرگوار از محبسِ عمِّ بدکردار کرد.

و به حکم پادشاه حضرت رضاعلیشاه از حبس نجات یافته و مجددا” زینت افزای محفل فقری و جمع فقرا گردید و مدتها به ارشاد خلق مشغول بود…

برگرفته از کتاب رهبران طریقت و عرفان تالیف مرحوم حاج میرزا محمدباقر سلطانی رحمت الله علیه.

  شیشه نزدیکتر از سنگ ندارد خویشی…

ارادتمندتان

دریوزه

اینفوصوفی افتخار آن را دارد تا با هماهنگی و بنا به درخواست و با موافقت نگارنده ، مطالب، اسناد، شواهد و مقالاتی که برای ما ارسال می شود را منتشر نماید.

منتظر نظرات، پیشنهادات و انتقادات همراهان و یاران گرامی هستیم.

مقاله ای که از نظر گذشت یکی از مقالات دریافت شده از مخاطبان محترم اینفوصوفی است که برای بخش تماس با ما ارسال شده است.

 نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.