براستی ما واقفیه هستیم! «جریده ثبت گلستان»

۹۶۱

چندی پیش مقاله ای به قلم حمید رضا مرادی سروستانی در صفحه اینستاگرامش منتشر شد.

پایگاه اطلاعرسانی جریده ثبت گلستان در واکنش به انتشار این مطلب مقاله ای را منتشر ساخته که در ادامه آن را می خوانید :

آری! ما «واقف» شدیم به حرکتی بزرگ و تاریخی که بوقوع پیوست از سوی حضرت مجذوبعلیشاه، و حاضر به توقف در «مکتبی» که کسبهٔ سیاست‌باز عهده‌دار آن هستند، نشدیم.

«او» ما را واقف نمود که از بند این و آن بدرآییم و بدانیم که؛ «کس» یکیست و درویشی آنچیزیست که او می‌گوید.
«او» پیروانش را واقف کرد که؛ چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند.
«او» ما را واقف کرد که؛ ساعت باورهایمان را با عقل علوی و دل ولوی کوک کنیم نه بر حسب موقعیت‌های زمانی و مکانی و افراد و تبلیغات….
«او» ما را واقف کرد که سر به لاک خویش فرو نبریم و نان به نرخ روز نخوریم و باورهایمان را فدای سیاست‌بازی نکنیم.
«او» ما را «واقف» کرد که حسین را تکه تکه‌اش کنند، با یزید بیعت نمی‌کند.

گر دوست واقف است که بر ما چه میرود
باک از جفای دشمن و جور رقیب نیست

از منظر تاریخی؛ آنچنانکه در کتاب‌های رجال آمده: واقفیه به گروهی گفته می‌شود که در امامت سلف باقی مانده‌ و به دلایلی که شرحش به درازا می‌کشد، حاضر به پذیرش خلف نشدند!!! اما خاصه از اصحاب موسی بن جعفر آغاز شده است. همان موسی بن جعفری که سلفش، «پنج فرمان جانشینی» نوشت و خلیفه عباسی یکی از آن جانشینان بود!
ولی بطور کلی؛ همه مذاهب، مکاتب و جریان‌ها واقفی هستند. از ابتدا تاکنون؛ هر کدام در یک دوران و موقعیتی مانده‌اند و جلوتر نیامده‌اند.
گروهی بجهت باورهایی که پیدا کردند، و اما؛ گروهی نیز بجهت «موقعیت‌، زد و بند‌ها و اموالی» که در دست و سوداهایی که در سر داشتند، موجب شد در آن حالت بمانند و این دو کاملا متفاوت هستند و امروز طور دیگری بروز پیدا کرده است!

اما آنچه در این دوران رخ داده، دیگرگونه است.
بایستی بدانیم که؛ بواقع، درویشانی که درک تعالیم حضرت آقای دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه ارواحنافدا، کردند؛ به هر اندازه که در توان داشتند، عبور نمودند از «مکتب»ی که زنجیری بر دست و پای سالک بیچاره زده و اجازه نمی‌دهد انسان به سلوک پرداخته و رشد کند و تنها گروهی از پیروان دکترتابنده، این مهم را درک کردند و در حرکتی تاریخی، مردانه چنگ به «سلسله الهی» زدند و آنچنانکه می‌بینیم، بواقع «واقف» شدند!

گر چه راهی است خطرناک ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی

آن طبیب الهی و شیر بیشهٔ تصوف لایتناهی؛ در این دوران تشخیص داد که زمان پاره کردن زنجیره‌های خرافات فرا رسیده تا سالک صادق، قدم در راه سلوک خالص گذارد و همچنانکه خویشتن را اصلاح می‌کند، در تحولات اجتماعی نیز قدم گذاشته و برای ساختن جامعه‌ای سلامت اقدام نماید و لازمهٔ این کار، بیرون شدن از مناسباتی تحمیل شده بود که شخص را به بی‌عملی و بردگی می‌کشید.
اما؛ مناسبات تحمیلی بر «سلسله» و خرافه‌پرستان و موقعیت‌داران، همگی در برابر این اقدام انقلابی ایستادند تا مبدا جایگاه‌هایی که برای خود ایجاد کرده‌اند را از دست بدهند.

چسبیدن به «مکتب»ی خارج از آنچه بزرگ زمان ترسیم کرده؛ زمینهٔ همهٔ بدبختی‌هایی‌ست که اکنون بدان گرفتار آمده‌ایم و موجب می‌شود که اینان، نه تنها دربارهٔ سرکوب و قتل دراویش و ستم‌های وارده بر ایرانیان سکوت پیشه کنند، بلکه حتی در برابر حبس خانگی و ترور مولایشان هم کسی دم برنیاورده و انواع بهانه تراشی را برای بی‌عملی خود بکنند. این رویه از جمله آفت‌هایی بود که دکترتابنده برآن شدند تا ریشه‌کن شود. چراکه سالک رشد یافته، دیگر نه ترسی دارد و نه در بند غیر خواهد بود…

زمینهٔ رخوت و بی‌عملی را در جامعه درویشی و همچنین جامعهٔ بزرگتر، یعنی ایران، همین شیوهٔ فکریِ پوسیدهٔ تقلیدی فراهم آورده که فرمود: خلق را تقلیدشان بر باد داد/ای دوصد لعنت براین تقلید باد. و امثال کاشانی‌ها پرچمدار این رویه هستند. افرادی که در هنگام حبس خانگی دکترتابنده، در مجلسی که صاحبش در حبس‌خانگی قرار دارد، در شهر گنبد اعلام می‌کند؛ «باید مکتب حفظ شود»…! کدام مکتب؟ مکتب را چه کسی ایجاد کرده و بدون صاحبش چه اعتبار و ارزشی دارد که باید آن حفظ شود؟!
این گفتهٔ کاشانی در آن هنگام،بخوبی نشان می‌داد که چه نقشه‌هایی در سر دارند.آنان بطور غیرمستقیم عنوان کردند که باید از «سلسله-قطب» عبور کرد و «مکتب-بتخانه» را حفظ کرد.

کای خانه پرستان، چه پرستید گل و سنگ

اکنون اینان در پی همان تفکرات پوسیده رفته‌ و به «واقف‌شدگان» برچسب واقفی می‌زنند! بدنبال همان مکتب پوسیده‌ای رفته‌اند که دکترتابنده-موسی‌وار؛ درویشان پیرو خویش را از این دریای فرعونی عبور داد تا به جهانی جدید وارد شوند.

واقفیه چه کسانی هستند؟

آنانی که برحسب موقعیت‌؛ رنگ عوض کرده و از سر سیاست‌بازی با دشمنان دیروز و کودتاگران امروز، هم‌کاسه شده‌اند و در مکتبی خرافی و آفت‌زده توقف کرده‌اند!
یا درویشانی که واقف به «سلسله الهی»، در جستجوی حقیقت‌اند؟!

ای سپاهت را ظفر لشکرکش و نصرت یزگ
نی یقین بر عرض و طول لشکرت واقف نه شک