«غائله فدائیان اسلام» بخش چهارم؛ به قلم افشین ساجدی

واکاوی ابعاد حقوقی مسئولیت نظام جمهوی اسلامی درقبال حفظ جان دکتر نورعلی تابنده

۹۶۱

پس از واقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گروههای جریانهای گوناگون سیاسی به شیوه های گوناگون به مقابله با وضعیت پیش آمده پرداختند. منجمله گروهی از یاران دکتر مصدق که در سطوح سیاسی و اداری دولت او شاغل بودند به رهبری رضا زنجانی نهضت ملی مقاومت را راه اندازی  کردند.

همانگونه که توضیح داده شد از خیلی پیشتر ، یعنی از اوائل دهۀ بیست شمسی ، اقطاب سلسله نعمت اللهی گنابادی ، ابتکار رفع اختلاف میان ملتهای مسلمان براساس تعالیم تصوف و درویشی یعنی محبت به همه مخلوقات را آغاز کرده بودند و در نیتجه مجاهدت ها و تلاشهای سلطانحسین تابنده گنابادی که بعد ها با لقب طریقتی رضاعلیشاه زعامت طریقت گنابادی را بر عهده گرفت ، کرسی تدریس فقه شیعه در جامعه الازهر مصر تاسیس گردیده و نیز دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه تحت مدیریت شیخ محمود شلتوک روحانی مصلح مصری ، مذهب شیعه را در کنار چهار مذهب اهل سنت در سرتاسر جهان اسلام به رسمیت شناخت . بدین ترتیب سلسله گنابادی بعنوان بزرگترین جریان عرفانی موجود در جهان شیعه که در ضمن از قدیم الایام دارای روابطی استوار و حسنه با سلاسل  تصوف در جهان اهل سنت بودند مبتکر یک همگرایی پایدار در تمامی جهان اسلام گردید . این همگرایی برآمده یکی از بنیادی ترین اصول غیر قابل انکار تعالیم  ناب عرفان و تصوف یعنی لزوم شفقت به تمامی مخلوقات جهان بود.

خوشبختانه این  جریان همگرایی در جهان اسلام  که به ابتکار قطب سلسله نعمت اللهی گنابادی ایجاد و هدایت شد خیلی زود مورد تایید وحمایت کامل مرجع مسلم شیعیان جهان در آن زمان یعنی آیه الله بروجردی قرار گرفت آیه الله بروجردی که برای حدود پانزده سال یعنی از سال ۱۳۲۵ تا زمان فوتش  یعنی سال۱۳۴ شمسیمرجع مسلم جهان تشیع بود اگرچه با بعضی از مظاهر تمدن مانند رادیو و تلوزیون مخالف بود ولی نفسی سالم و قلبی سلیم داشت و بخصوص با دخالت روحانیون در سیاست به کلی مخالف بود معتقد بود سیاست فنی است که باید به اهلش واگذاشته شود و در عین حال روحانیت باید ضمن پرهیز از شراکت در قدرت سیاسی همواره جایگاه خود را در کنار مردم حفظ و همیشه از آنها حمایت کند.

او بشدت با خط و مشی خشونت طلبانه فدائیان اسلام مخالف بود تا حدی که بر خلاف رویه معمول و در بهار ۱۳۳۱ دیدار با نواب صفوی و یارانش را به این دلیل که آنها در پی استقرار نظام اسلامی هستند نپذیرفته بودو در پاسخ به این پرسش که اشکال این کار در چیست؟

پاسخ داده بود :

“اشکال بزرگ این امر در این جا است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد، با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.”

مخالفت آیه الله بروجردی با جریان فدائیان اسلام بقدری جدی بود که نهایتاً برخی از اشخاص مورد اعتماد خود نظیر مرحوم ربانی شیرازی، آشیخ علی لر و آقای شیخ اسمعیل ملایریرا مأمور کرد تا به غائله فدائیان اسلام خاتمه دهند.

در کنار آیه الله بروجردی بعنوان عالی ترین مرجع تقلید شیعه در جهان ،هم چنین بسیاری از مراجع و روحانیون سرشناس نظیر آیت الله طباطبایی یزدی ، آیت الله اصفهانی ، آیت الله قمی ، آیت الله کاشف الغطاء آیت الله کوه کمره ای و آیه الله طالقانی نیز در صف همگرایانی بودند که  همراه با سایر نیروهای این طیف نظیر جبهۀ ملی مقاومت که توسط رضا زنجانی تاسیس شده بود و جوانمردانیهمچون  ، دکتر صدیقی ، مهندس بازرگان ، مهندس سحابی ،احمد صدر حاج سید جوادی ودکتر نورعلی تابنده در آن عضویت داشتند جبهه متحد ضد استبداد را تشکیل داده بودند  .

همچنین طیف وسیعی از استاتید دانشگاهها نیز با جریان همگرایی همراه بودند شاید برای کسانی که تصور می کنند سخنرانی های مرحوم دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد در برانگیختن جوانان آن زمان تأثیر تعیین کننده داشته است جالب باشد اگر بدانند که دکتر شریعتی خود شاگرد عارف وصوفی بیدار دل فرانسوی لویی ماسنیون بوده است و از طریق او بوده است که دکتر شریعتی توانسته با این عمق از  جنبه های عرفانی تاریخ اسلام آشنا شود و شاگردانش را سیراب نماید.

فراموش نمی کنیم حتی آیه الله خمینی نیز با توسل به عرفان توانست مردم را به خود جذب نماید و دست آخر با شعار معروف “همه باهم” نهضتش را به نیتجه برساند.

البته نباید تصور شود که نیروهای طیف همگرایی به منظور به راه انداختن جنگهای صلیبی بر طبل اتحاد می کوبیدند برعکس هدف آنها از میان برداشتن زمینه های جدایی و اختلاف میان مسلمانان  از طریق محو خرافه و اباطیلی بود که طیف تفرقه گرا بعمد میان مردم رواج می دادند . لذا مصلحینی نظیر آیه الله مطهری، آیه الله طالقانی ، و دکتر علی شریعتی تمام تلاش خود را بکار می بردند تا از خرافه گستری های عناصر وابسته به طیف واگرا ممانعت کنند و البته هر سه نفر هم به مرگهای مشکوک از دنیا رفتند و کارشان نیمه تمام ماند در این خصوص علاقمندان به کتاب “تحریفات عاشورا” نوشته آیه الله مرتضی مطهری ارجاع داده می شوند تا درکی از تقابل این دو جریان با یکدیگر در آن زمان داشته باشند.

بنابراین بروشنی مشاهده می شود که جریان همگرایی شامل طیف وسیعی از روحانیون برجسته و مرجع مسلم آن زمان یعنی آیه الله بروجردی ، ملی گرایان ، شاگردان و یاران دکتر مصدق و بخشی عظیمی از اقشار دانشگاهی نیز می شود .

در مقابل جریان واگرا اما به دنبال برنامه های دیگر بودند  آنها حقیقتاً سودای براه انداختن جنگهای صلیبی را درسر می پروراندند.

بنابراظهار صادق خلخالی، سید روح‌الله خمینی موضع سیاسی بروجردی را نمی‌پسندید و اعدام فدائیاناسلام ، نقطه جدایی آنها شد. از سوی دیگر بروجردی نیز این حمایت روح‌الله خمینی از فدائیان اسلام را نمی‌پسندید و می‌گفت:”من نمی‌دانم چرا بعضی از عقلای قم از اینها حمایت می‌کردند.”

احتمالاً در آن زمان آیت الله شاهرودی ساکن نجف  تنها مرجع تقلیدی بوده است که از محل  وجوهات شرعی گروهی خشونت طلب مانند فدائیان اسلام را تسلیح و تجهیز می کرد حتی شواهد غیر قابل انکاری در دست است که نواب صفوی سرکرده فدائیان اسلام ترورهایی را که انجام داده نه بر اساس احساس تکلیف و اجتهاد شخصی بلکه بر اساس ماموریتی از پیش تعیین شده بوده است در این رابطه حجت الاسلام معین الغربائی می گوید:

«مرحوم شهید نواب صفوی مکرراً به ما گفته بود که من مقلد آقای شاهرودی هستم و نیز می گوید: برای برخورد با کسروی و پاک نمودن این لکه ننگ از کشور اسلامی با مرحوم نواب هماهنگی و اقدام داشتم که من در این باره شک کردم و مرحوم نواب به من گفت: من به دستور آیت الله شاهرودی برای همین کار به ایران آمده ام».

لذا براحتی مشاهده می شود که ایه الله شاهرودی که شخص فاسدی مانند مدنی گنابادی را با هدف از بین بردن ازمیان برداشتن آقای سطانحسین تابنده قطب سلسله گنابادی و امحاء کامل این سلسله با پول و امکانات کافی راهی ایران می کند فرزند خلف همان کسی است که در دهه بیست شمسی مجتبی میرلوحی با اسم مستعار نواب صفوی را برای قتل شادروان احمد کسروی و سایر روشنفکران راهی ایران کرده بود و با تامین هزینه گزاف از محل وجوهات شرعی جریان خطرناکی از ترور و آدمکشی را در ایران براه می اندازد که نهایتاً پس از انقلاب به جریان قتلهای زنجیره ای متصل می گردد با این تفاوت که اگر این جریانها در طی دوران پیش از انقلاب به وجوهات شرعی پرداخت شده توسط مقلدان آیه الله شاهرودی و همگنانش متکی بودند پس از انقلاب از ردیفهای کلان بودجه عمومی و بویژه ردیف ماده هشتم که متخص بودجه سری بوده و نمایندگان مجلس و دیوان محاسبات کشور در شرایط عادی قادر به کنترل آن نمی باشند نیز دست یافتند.

ادامه دارد…

ادامه دارد… 

از همین نویسنده بیشتر بخوانیم : 

«کبریت احمر» بخش یکم؛ به قلم آقای افشین ساجدی

«همگرایی» بخش دوم؛ به قلم آقای افشین ساجدی

«سکوت مجرمانه» بخش سوم؛ به قلم افشین ساجدی

افشین ساجدی تحلیلگر و عضو حقوقدان کمیته حقیقت یاب کمپین دادخواهی دکتر تابنده

 

Voir cette publication sur Instagram

 

واکاوی ابعاد حقوقی مسئولیت نظام جمهوری اسلامی ایران در برابر حفظ جان دکتر نورعلی تابنده بخش چهارم #دکتر_نورعلی_تابنده #دکتر_نورعلی_تابنده_مجذوبعلیشاه #مجذوبعلیشاه #قطب_طریقت_گنابادی #سلسله_نعمت_اللهی_سلطانعلیشاهی_گنابادی #حصر_خانگى #ترور_خاموش #گلستان_هفتم #مجذوبعلیشاه #درویشان_گنابادی #درویش_گنابادی #دراویش_گنابادی #طریقت_گنابادی #مربی_جلیل_القدر #معلم_ثالث #حاج_دکتر_سیدمصطفی_آزمایش #سید_مصطفی_آزمایش

Une publication partagée par afshin sajedi (@afshin.sajedi) le