در بخشهای پیشین: به استناد فرمایشات بزرگان مشخص شد؛
کسی که ادعای قطبیت دارد:
۱- بایستی نصّ صریح ارائه نماید.
۲-برای جلوگیری از هرگونه شائبه و سؤاستفادهای، «نصّ» بایستی حتما مکتوب باشد.
۳-بجهت عدم درک «اثر» برای همگان، لازم است حتما «نصّ» کتبی و صحیح از سابق بر لاحق وجود داشته، که هر سالکی بدون تردید بتواند به آن استناد کند برای ورود به جرگهٔ تصوف.
۴-خاصه در این زمان؛ بفرموده حضرت آقای دکترنورعلی تابنده مجذوبعلیشاه، “کسی خلافش را نگفته باشد”، ضمن اینکه ایشان امر فرموده و “جانشین بهرجهت کسی است که ایشان اگر رفتند، در آن آخرین لحظه فرموده باشند”… که این موارد را به تفصیل واکاوی خواهیم کرد.
۵-کسی که مدعی چیزی باشد، بایستی ادعای خویش را به دیگران اثبات کند. نه اینکه دیگران درصدد اثبات ادعای او برآیند و خود از پاسخ فرار نماید!
توضیح:
اعتراضهایی به ما میشود که چرا وارد این مباحث شده که به ایمان دیگران لطمه بخورد!
ابتدا اینکه ایمان مربوط به دل است نه به گِل، و اگر در دل شما ایمانی هست، چرا از گفتههای ما هراس دارید! اگر گفتههای ما نادرست است، چگونه در ایمان شما تزلزل ایجاد کرده؟! وقتی هم درست باشد که لازم است بیاندیشید. مشکل از شماست که بدون تحقیق دست ارادات به کسی دادهاید که نمیشناسید و حقانیت وی برای شما محرز نشده و اکنون متزلزل شدهاید! جمهوری شیطانی سالهاست که به بزرگان تصوف حمله کرده، تهمت زده، توهین کرده و… اما کوچکترین خللی در ایمان درویشان پیرو حضرت آقای مجذوبعلیشاه که هرگونه خسارتی را هم تحمل نمودهاند، نتوانسته وارد کند. حکایت شما همانند بادیهنشینانی است که از روی ترس بیعت کردند که میفرماید: قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ… از آنجاییکه ایمان ندارید، میترسید واقعیتها را بشنوید و آنچه برای خود ساختهاید فروبپاشد!
دیگر اینکه: بررسی و یافتن واقعیت و آشکار کردن آن، حق ماست و پاسخ شما، [چه افراد ناآگاه و چه نفوذیها] را، با فرمایشات بزرگان میدهیم.
استناد:
حضرت آقای مجذوبعلیشاه در بیاناتی بسال ۱۳۸۳ میفرمایند:
«…بنابراین بر فرض اینکه اصل مسأله که «نصّ» است قبول کنید یا بروید دنبال اینکه این «نصّ» امروز به که رسیده است، این مبحث جداگانهای است. اصل نصّ وجود دارد. باید از آنهایی که مدعی هستند که نصّ به آنها رسیده است پرسش کنید. یا با آنها ملاقات کنید و تشخیص بدهید کدامیک قولش درست است».
توضیح:
در این فرمایش دکترتابنده به صراحت میفرمایند که باید از آنهایی که مدعی هستند نصّ به آنان رسیده پرسش و با آنها ملاقات کنید و تشخیص بدهید کدامیک قولش درست است و از همین جهت و با استناد به فرمایشات ایشان، شما نمیتوانید به ما ایراد بگیرید که چرا چنین مباحثی را طرح میکنیم. اتفاقا بایستی از خود بپرسید که چرا با اوامر ایشان مخالفت میورزید و کورکورانه بیعت و پیروی کردهاید!
همچنین آقای سیدعلیرضاجذبی، به پیروی از اوامر ایشان، لازم است پاسخ جویندگان را بدهند، که تاکنون شانه خالی کرده و پاسخی ندادهاند و رفتار ایشان کاملا در تضاد با تعالیم حضرت آقای مجذوبعلیشاه است، که با کوچکترین پرسشِ چالش برانگیزی خشمگین میشوند!
در همانجا میفرمایند: «اصل در تسلیم به پیر، تشخیص اصالت “نصّ” اوست».
توضیح:
آنچنانکه ما میپرسیم و طرح مسئله میکنیم تا واقعیتها آشکار شود، شما نیز از خود بپرسید که آیا به اصالت «نصّ»، در بیعتی که داشتید، واقف شدهاید که دست ارادت داده و تسلیم شدید؟
و باز در همین موضوع میفرمایند:
«این مسأله به طریق اولی در امر طریقت نیز جاری است؛ برای اینکه در امر طریقت گذشته از مقتضیات زمان، مقتضیات روانی خود سالک نیز مورد نظر است. اثر دیگر اجتماعی این امر که در فقر و درویشی به صورت تجدید بیعت ظاهر میشود، آن است که از اختلافات و تفرقهها حتی المقدور جلوگیری گردد و معلوم شود چه اشخاصی به دنبال «نصّ» واقعی، تجدید کردهاند و چه اشخاصی دچار انحراف شدهاند تا در تاریخ بماند . الان بسیاری از انشعابات ثبت شده که میتوانید تحقیق کنید که چرا اینطور شد و کدامیک از این رشتهها اصیل بودهاند».
توضیح:
آشکارتر از این چگونه بایستی میفرمودند که ما متوجه بشویم! بروشنی میفرمایند که؛ همین امر است موجب میگردد معلوم شود چه اشخاصی به دنبال «نصّ» واقعی، تجدید کردهاند و چه کسانی دچار انحراف شدهاند و موضوع بسیار مهم دیگری که میفرمایند: «…تا در تاریخ بماند». و این مسئله نیز ما را برآن میدارند، جدای خویشکاری ایمانی، در جستجوی واقعیت باشیم تا کودتاگران، تاریخ را به میل شیاطین تحریف نکنند. بخش نخست فرمایش نیز، بسیار قابل تأمل است…
ادامه دارد…
جریده ثبت گلستان
نداشتن «نص» صریح که عدم مشروعیت را در پی میآورد؛ بخش (۱)