خفته را میتوان بیدار کرد اما آنکه خود را به خواب میزند را هرگز 

۱,۰۲۱

خفته را میتوان بیدار کرد اما آنکه خود را به خواب میزند را هرگز

هرچه تلاش میکنیم تا در برابر خردگریزان خاموشی اختیار کنیم اما نمیشود که نمیشود و قطعا دلیلش این است که این خردگریزان بیکارند و شاید هم بنا بر آنچه درین چند سال خصوصا بعد از اتفاق شوم گلستان هفتم دیدیم به این حقیقت رسیدیم که این قشر شغل و کار و بارشان این است که با عوام فریبی و خود بزرگ بینی و ادعای فهم و درکِ مطالب عرفانی با تبصره ای بنام لطف بزرگان بجای مقابله و برهم زدن نقشه های شوم دشمنان طریقت به هم مسلکان خود بتازند و در نهایت به جایی برسند که بنا به قول و عقیده شخصی و داعیه ی آگاهی و دانش در عرفان بر رد و اعلام برائت از هم کیشان خویش برآیند.

جناب بزرگواری که بعنوان سخنگوی سلسله در مقام جوابگویی برآمدی و اظهار ندامت این جانب را بعنوان رد مکتب و آیین فقر برداشت کرده ای با شما سخنی دارم و بعد از این سخنان هم که میشنوی حتی به زشت ترین و مشمئزکننده ترین پاسخت هم جوابی نخواهم داد زیرا آنچه مینگاری نشان از درون و ماهیتت دارد بقول معروف:

از کوزه همان برون تراود که در اوست

کجای آنچه که این جانب در مورد ندامتم بیان کردم، که بقول شخص شما که نوشته اید عمومی نباید میگفتی، توهینی به شعور دیگران میبینید که مرض و غرض خویش را با بهانه قرار دادن دیگران، در جایگاه وکیل مدافع عموم مینشینی و بعد هم خود را قاضی عادل میبینی و حکم برائت صادر میکنی؟

تو و یا هر کس و یا همین دیگرانی که خودت برای خودت ساخته ای بالاترند یا خداوندی که جهان در ید قدرت اوست؟ وقتی خدا میداند و از دل مخلوق ضعیفی خبر دارد فکر نمیکنی شرم از خدا بالاترینها باشد و خداوند اینجا از تو و آن دیگرانی که نمیدانم از کجا آورده ای بالاترند؟ نکند جدا” خود را بعد از قضاوت در مقام خدایی میبینی و شعور و درکت را از خالقت هم فراتر دیده ای؟

این جانب از فرمایشات حضرت آقای مجذوبعلیشاه طاب ثراه نوشتم بدون اینکه حتی اجازه ی همین نقل قول را داشته باشم که حضرتشان فرمودند:

بزرگترین شجاعت اقرار به اشتباه است.

شاید هم خویش را در زمره کسانی میبینی که فرمایش خاص بر تو صدق میکند و هر فرمایشی را قبول نمیکنی؟

عصر حاضر عصر ارتباطات است و فقرا هم اکثرا” در همه نقاط دوستان و آشنایانی دارند ، حال وقتی شخصی که در مورد تو و رزومه و عملکردت در همین چندسال گذشته تحقیق کرده و صراحتا عنوان میکند که تو مزد بگیر هستی ( با فاکتور گرفتن کارهای دیگری که کرده ای و خلاف مکتب طریقت است که در جمع عمومی مطرح شود ) لزومی ندارد با توهم و خودشیفتگی عنوان کنی که همه ی کسانی که تجدید کرده اند مزدبگیر و اجیر هستند و کلامی که خود میخواهی برای ایجاد اختلاف و تفرقه بگویی از زبان کس دیگری میگویی؟!

نامه ی اینجانب نه ربطی به جناب آقای آزمایش داشت و نه آن افرادی که نام بردی، تو چطور ادعای ارادت حضرت آقای مجذوبعلیشاه و ثابتعلیشاه را داری که در مورد شخصیتی که حضرت آقای مجذوبعلیشاه فایل صوتی و نامه دادند و بعد از ایشان نیز همان بزرگواری که با ایشان بیعت کرده ای چیزی نفرموده اند اینطور بی ادبانه و جسورانه سخن میگویی؟ هیچوقت ارادتمندان واقعی سلسله نعمت اللهی اینطور نبوده اند و نخواهند بود و همین طرز سخن گفتن نیز مُهر تاییدی است بر اینکه هدف و برنامه تو و امثال تو چیست، حداقل بر بزرگواری که با ایشان تجدید بیعت کردی سبقت نمیگرفتی، بچه جان مراقب باش با آتش بازی نکنی، تاریخ مثل تو و امثال تو و آنانکه اشخاصی مثل تو را اجیر میکنند زیاد بخود دیده است تو اولی نیستی و آخری هم نخواهی بود.

در مورد شخصی حرف زدی و اعتراض کرده ای که چرا بر او خرده نمیگیری؟ نامه ی این جانب و آنچه که از فحوای کلام و نگارشم خواندی و همه عزیزان خواندند چه ربطی به این شخص داشت؟

 

البته با توجه به اینکه گفته ای با سن کمی که داری فهم و درک بالایی داری ولی در اکثر مطالبت آنچه دیده و حس میشود خلاف گفته ات ثابت شده است.

بعنوان مثال در جایی تدریس عرفان کرده اید و توصیه فرموده اید که با نفس خویش بجنگیم و اینجا تنها فقط و فقط( موکدا”) برای خدا باید آمد ، فرمایش و تعالیمتان بسیار زیبا ولیکن سوالی از شما سالک واقعی و خداخواه وارسته دارم که جوابش را به خودتان و همان نفسی که گفتید بدهید، شما که در حال جنگیدن با نفس خویش هستید و قطعا بنا به حالات و کراماتی که از خود بطور زیر پوستی بیان میکنید، نمیشود بخاطر خدا و پا گذاشتن بر روی نفس خویش سکوت اختیار کنید و بگذارید و اجازه دهید تا مخلوقاتی چون حقیر هم با نفس خویش بجنگم و از خدا درخواست چاره کنم تا حقیقت را برایم روشن نماید؟

البته اگر نیازی نمیبینید که خدا با شخص شما مشورت کند و از شما اجازه ای بگیرد؟

این سوال را حتمن به خویش بدهید چون برای اینجانب روشن است و بعد ازین نامه هیچ کلامی از نوشته هایتان را نه میخوانم نه برای سطری از آن وقت خویش را تلف میکنم و بجای خزعبلات و چرندیات تو و امثال تو به گوش دادن فرمایشات اقطاب و مطالعه آثار و کتب بزرگان میپردازم تا این چند روز عمر مانده هم به پایان رسد و روز داوری از راه رسیده و شرمنده و نادان به پیشگاه خداوند حاضر شوم امیدوارم که در آنجا مرا از پیشگاه خداوند به بیرون پرت نکنید!

در پایان هم سخنم را با فرمایش حضرت آقای مجذوبعلیشاه به پایان میرسانم: ایشان در دولتسرا فرمودند:

شخصی از فقرا به نزد من آمد و عنوان کرد که به من اجازه مجاز نمازی بدهید، من هم به وی گفتم همینکه تو فکر میکنی که لایق این سِمَت هستی یعنی نالایق و بی لیاقتی…

از همه عزیزان و ارادتمندان سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی ملتمس دعا هستم، بدرود تا قیامت

در همین رابطه : 

«پشیمانم» ؛ به قلم یکی از فقرای گنابادیه

جوابیه به برخی انتقادها به مقاله «پشیمانم»

 

 نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.