جفای دوران بقلم مرجان

۸۳۵

مولانا :

من نکنم نظر به کَس ، جز رُخِ دلرُبای تو

مولای من .سرور من .جانان من .شاه من .بت من .کعبه ی من …
هربار که دلم میسوزد از این جفای دوران که بر شما و مریدانت روا داشتند آهی جانسوز وجودم را بر میگیرد
و هربار که از درد و سوز دل لب به نفرین باز میکنم
جز رحمت و بخشایش و لطفت چیزی نمیبینم …که کریمی و رحیم مولای جان
ولی امیدوارم ، امیدوارم به آه دل عاشقانت قسم که فتنه گران رسوا شوند رسوا و رو سیاه عالم شوند که چه با مولای ما و جان دل ما کردند…

گرچه که زمزمه ای در دل می گوید :

کریم است شاه من
رحیم است جان من

 

حسین منزوی : 

 بی تو به سامان نرسم،
ای سر و سامان همه تو…
ای به تو زنده همه من،
ای به تنم جان همه تو…

بقلم مرجان