بخش چهارم ؛ «نماز و اسرار یوگا»

۶۲۹

همانگونه که در بخشهای پیشین ذکر شد مناسک آئینی «صلوه» ، به یک فرد مسلمان ، هویت اسلامی می بخشد و قرآن نیز «صلوه» را رکن اساسی اعتقاد دینی می شمارد.

همچنین اشاره شد که حقیقت نماز بسیار «پویا» و عظیم بوده و در شرایع اهل توحید و یکتاپرستان به عنوان پل ارتباطی میان فرد و رب او رواج داشته و شامل انواع حرکات بدنی متناسب با سلوک روحی بوده است.

در اصول اساسی و بنیادین «اسلام مدنی» (آئینی که پیامبر اسلام تشریع فرمودند) نحوه اقامه نماز با آنچه که امروزه میان اکثر مسلمانان رایج است و از «اسلام بدوی» بجا مانده است تفاوت شگرف دارد.

چرا که ایشان فرمودند : «لاصلوه الا بحضور القلب» و این فرمودۀ ایشان بعدها توسط ائمه معصومین علیهم السلام نیز مورد تأکید مکرر قرار گرفت.

بنابراین منطق ، اصولا نماز بدون «جمعیت خاطر» نماز محسوب نمی شود و تمرکز قلبی از شرایط «لازم» برای صحت نماز است.

به گفته حافظ :

ز فکر تفرقه باز آی تا شوی مجموع

به حکم آنکه : چو شد اهرمن ، سروش آمد

چنانچه ابوحامد امام محمد غزالی در «احیاء علوم دین» ، «حضور قلب» را از شرایط مسلم صحت نماز برشمرده است.

«حضور قلب» چیست و چگونه حاصل می شود؟ 

قرآن کریم در پاسخ به این سؤال می فرماید :

الَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ

کسانیکه همیشه در نماز هستند

 سورۀ معارج آیه ۲۳

و البته قطعا منظور این آیه ، نماز قالب نیست؛ چرا که نماز قالب منقطع است و در عمل هم امکانپذیر نیست و پیامبر اسلام هم اینگونه نماز نگزارده است.

بنابراین اینجا باید منظور «نماز قلب» باشد یعنی باید «قلب» انسان دائما در نماز باشد.

بدیهی است اگر قلب همیشه در نماز باشد یعنی دائما در حضور باشد آنگاه در اوقاتی هم که نماز قالب برپا می شود، بطور خودکار شرط حضور قلب در آن محقق باشد.

لازم است به این نکته توجه شود که از نظر قرآن کریم به همه اندام های بدن این رخصت داده شده است که تنها اندکی از شبانه روز را صرف گزاردن نماز نمایند ولی این رخصت به «قلب» داده نشده و قلب باید همیشه در نماز باشد یعنی قلب باید همیشه و در همه حال متوجه مبدأ هستی باشد و این توجه باید از طریق توجه به انسان کامل باشد آنگونه که در قرآن توضیح داده شد :

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا

توجهِ تامِ قلبیِ عاری از انحراف به مربی تان پیامبر عظیم الشأن اسلام داشته باشید

سوره احزاب آیه  ۵۶

که این همان نماز قلبی است و البته این قطعا یک امر و فرمان الهی غیرقابل تخطی است و بقدری این امر خطیر و با اهمیت است که سبک شمارندگان ، در آیات چهارم و پنجم سورۀ ماعون به شدیدترین وجه ممکن بیم داده شده اند.

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾ 

پس وای بر آن زمره از نمازگزاران که نماز خویش را سهو می شمارند

 آیات چهارم و پنجم سوره ماعون

و در آیه بعد برای اینکه راه مغالطه را بر سفسطه گرانی که مدلول این دو آیه را به نماز قالب منحصر می کنند بربندد می فرماید :

الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶﴾ 

همانهایی که ریا می کنند

سوره ماعون

و البته «ریا» در لغت برای کسانی بکار می رود که آنچه بر زبانشان می رانند با حال قلبشان یکی نباشد و چون عبارت نمازگزاران را بکار برده بنابراین قطعا این آیه به نمازگزارانی مربوط می شود که نماز قالب را به زبان و جوارح برگزار می کنند اما چون قلبشان در نماز دائم نیست ، حضور قلب ندارند و لاجرم نمازشان جز ریایی بیش نیست.

اما نماز قلب همانگونه که گفته شد عبارت است از توجه به مبدأ هستی از طریق توجه به مربی و انسان کامل ، چنانکه در رسالۀ شریفۀ پند صالح نیز مذکور است :

«… دل را باید به دستور متوجه غیب نمود و از غیب خود رو به غیب مطلق آورد که پراکندگی خیال و وسواس رفع و هموم یکی گردد …»

که غیب مربی باطنی و غیب مطلق مبدأ هستی می باشد.

اما این توجه دائمی چگونه حاصل می شود و چگونه با انجام روزانه زندگی قابل جمع کردن است؟ 

در قرآن کریم می فرماید :

إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی

براستی این منم ؛ من آن خدای بزرگی که بجز من خدایی نیست پس مرا بپرست و برای یاد من نماز را برپای دار.

سوره طه آیه ۱۴

مقارنه ذکر با صلاه در این آیه نشاندهنده آن است که ذکر همان نماز قلبی است و یگانه روش پرستش خدای بزرگ؛ اقامه نماز برای ذکر اوست و از این نکته که نماز قالب بدون نماز قلب ، نماز محسوب نمی شود ، استفاده شود که ذکر هم تنها اختصاص به قلب دارد و نه لسان. چرا که ذکر زبان بدون حضور قلب مصداق آیه پنجم سوره ماعون خواهد بود که می فرماید :

الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶﴾ 

همانهایی که ریا می کنند

سوره ماعون

و البته این مهم در آیات متعدده دیگر نیز به انحاء مختلف مورد تأکید قرار گرفته است چنانکه در باز می فرماید :

وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَهً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ

و در دل خود پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و خوف بی صدای بلند یاد کن و از غافلان مباش

آیه ۲۰۵ سوره اعراف 

و نیز اشتغال به ذکر «لسان» (زبانی) بدون توجه قلبی را از اعمال منافقان برشمرده است :

إِنَّ الْمُنَافِقِینَ یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاهِ قَامُوا کُسَالَى یُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا

منافقان با خدا نیرنگ می کنند و حال آنکه خدا با آنان نیرنگ خواهد کرد و چون به نماز ایستند با کسالت برخیزند! با مردم ریا می کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایند

آیه ۱۴۲ سوره نساء

مشاهده می شود که اینجا نیز «ریا» با «نماز» مقارن شده است و ریاکار بودن کسی است که بدون ماز قلب یا همان حضور قلبی به نماز می ایسند را بیان می کند.

چنین شخصی از نظر قرآن منافق است چرا که قلبش با زبانش یکی نیست.

این شخص هنگامی که به نماز می ایستد سعی می کند با گرداندن زبان خدا را فریب دهد و در حقیقت خود را فریب می دهد چرا که توجه ندارد که خدای بزرگ بر قلب او آگاه است لاجرم چون نمازی را می گزارد که فاقد «روح» است لذا از «ذوق و شوق» که دو مقولۀ معنوی می باشند خالی و بی بهره بوده و در نتیجه جز “کسالت ” حاصل دیگری برایش ببار نمی آورد و اینگونه است که در انتهاء آیه شریفه از نماز قالب به “ذکر قلیل” تعبیر می شود.

بنابراین شخص باید توجه کند که سلوک قلبی، روح دین است و کسانی که بدون داشتن ذکر قلبی به نماز می ایستند از نظر قرآن در زمرۀ منافقین اند و نمازشان ریایی بیش نیست. بلکه سایر عبادات نظیر حج ، زکات و روزه مراحلی مقدماتی برای اقامه نماز باهدف نهایی آماده کردن “قلب” برای پذیرش “ذکر” به شمار می روند و از همین منظر است که نماز ستون دین شمرده شده و صحت سایر عبادات به صحت آن موکول شده است و در همین راستا حتی خودنماز نیز مقدمه ای برای ذکر است و این گونه است کهمی فرماید:

إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی

مرا عبادت کن ونماز را برای “ذکر” من بجای آور

  آیۀ ۱۴ سورۀ طه

که این معنی با قرار گرفتن “عبادت” “نماز” و “ذکر” در خود آیه به نحوی که هرمرتبه ای مقدمۀ مرتبه بعد تلقی شود هماهنگ است.

و همچنین می فرماید :

وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى

و آن کسی که از “ذکر” من روی برگرداند پس زندگیش را بر او سخت گردانیم و روز رستاخیز او را نابینا برانگیزانیم

 سوره طه آیۀ  ۱۲۴ 

البته اینجا منظور نابینایی از چشم “سِرّ” است و نه چشم سَر  و این آیه به روشنی رابطه میان”ذکر”و گشوده شدن چشم “سرّ” را بیان می کند و این یکی از آیاتی است که بر اهمیت گشوده شدن چشم سوم دلالت تام دارد.

ذکر چیست ؟

ذکر عبارت است از دستوری که شاگرد از مربی دریافت می کند تا با تمرکز بر آن به “جمعیت خاطر” دست یابد. این دستور می تواند شامل یک کلمه ، عبارت ، جمله ، تصویر یا هر نوع لوگوی خاص دیگری باشد. در این خصوص شاگرد باید توجه نماید که خود آن کلمه یا واژه یا عبارت فاقد اثر بوده و در اصل، اجراء صحیح دستوری که مربی به او می دهد موجد اثر می باشد.

این که ذکر ، چه واژه ای یا چه کلمه ای یا به چه زبانی است مهم نیست چنانکه ابوحامد امام محمد غزالی در کتاب مستطاب کیمیای سعادت پس از توضیح مراحل مختلف “ذکر” گوید :

  … ذکر تازی بود یا پارسی و این هر دو از حدیث نفس خالی نباشد بلکه عین حدیث بود و اصل آن است که دل از حدیث تازی و پارسی هرچه هست خالی شود و همه “وی” گردد و هیچ چیز دیگر در وی گنج نماند و این نتیجۀ محبت مفرط بود که آنرا “عشق” گویند و عاشق کَرَم را همگی معشوق دارد و باشد که از مشغولی که بوی باشد نام وی فراموش کند ؛ و چون چنین مستغرق شود و خود را و هرچه را که هست – جز حق تعالی – فراموش کند ، به اول راه تصوف رسد و این حالت را صوفیان “فنا” گویند و “نیستی” گویند. یعنی که هرچه هست از “ذکر” وی نیست گشت و آن هم نیست گشت که خودرا نیز فراموش کرد.

منظور این است که صوت ، حرف ، واژه و زبان که ترکیب اصوات و حروف است همگی “عَرَض” هستند و شاگرد نباید در “عَرَض” متوقف شود. بلکه باید همانگونه که در رسالۀ شریفۀ پند صالح فرموده اند :

” دل را باید به دستور، متوجّه غیب نمود و از غیب خود رو به غیب مطلق آورد که پراکندگی خیال و وساوس رفع و هموم یکی گردد”

که غیب همان مربی و غیب مطلق نیز همان مبدا هستی است که در ذیل آیه ۵۶ سوره احزاب بدان اشاره رفت.

بیشتر بخوانیم : 

نماز و اسرار «یوگا»؛ بقلم یحیی خوشمرام

نماز و اسرار «یوگا»؛ بخش دوم 

نماز و اسرار یوگا؛ قسمت سوم

لازم به ذکر است که بر اساس عقائدحکماء انسان دارای دو روح است یکی قدیم, که هیچگونه تغییر و دگرگونی در آن راه ندارد و با آن از غیب آگاهی مییابد و معجزاتی ظاهر می کند این همان روح الهی است و آن دیگر, روح بشری یا همان نفس است که دگرگون می شود و حادث بوده و منشاء پراکندگی
خیال و وساوس می باشد.

لذا هراندازه روح بشری یا نفس ضعیف گردد و روح الهی تقویت شود بهمان نسبت از پراکندگی خیال کاسته و بر جمعت خاطر افزوده می شود و به همان میزان سالک از کثرت فاصله گرفته به وحدت نزدیک می شود.

هدف یوگا

همانگونه که پیشتر اشاره شد هدف یوگا خاموش کردن “جنب وجوشهاى ذهن ولگرد” یعنی “تشتت خیال” بوده تا بتواند آن “خود ” حقیقی انسان را به انسان بنمایاند یعنی همان که در حکمت اسلامی از آن به “معرفه النفس” تعبییر شده است.

برای این منظور “گورو” ها یا مربیان یوگا تکنیکهایی را آموزش میدهند که با اجراء مستمر آنها توسط شاگرد ، به مرور زمان قوای روحی از قوای بدنی پیشی می گیرد و شخص قادر به انجام اموری می شود که معمولا از عهدۀ دیگران خارج است و ما در بخش های بعدی مفصلاً به آنها خواهیم پرداخت.

اجمالاً اشاره می شود یکی از این فنون که به شکلی گسترده مورد استقبال و استفاده متصوفه بعد از اسلام قرار گرفته است «اذکار انفسی» با دم و بازدم می باشد.

جناب بایزید بسطامی از اکابر صوفیه قرون دوم و سوم هجری و نیز از یاران نزدیک امام ششم شیعیان حضرت صادق علیه السلام به این شیوه سلوکی آگاه بوده و آنرا بکار میبسته است.

 

View this post on Instagram

 

نماز و اسرار یوگا ؛ «قسمت چهارم» سه قسمت پیشین در همین صفحه برای مطالعه علاقه‌مندان در دسترس می‌باشد. #دکتر_سیدمصطفی_آزمایش #سما_آکادمی #اندیشکده_سما #آجنا_چاکرا #لوتوس_آسانا #چاکرا #چشم_سوم #اوپانیشاد #جوانمردی #خودشناسی #خداشناسی #برونفکنی #چرخ_سیمرغ #نماز #نماسته #قرآن_مجید #نماز_قلبی #نماز_قالبی #یوگا #نماس_ته #صلوه #یحیی_خوشمرام #سلوک_تن_و_روان ‏#spiritualcoach #yoga #yogapractice #yogateacher #school_of_the_substantial_evolution_path #sama_academia #andishkadesama

A post shared by Seyed Mostafa Azmayesh (@seyed.mostafa.azmayesh) on

مقاله ای بقلم یحیی خوشمرام

برگرفته از مجموعه آموزه های : دکتر سیدمصطفی آزمایش

پخش : اندیشکده سما

انتشار : چرخ سیمرغ