سایت خبرگزاری مهر روز گذشته بیست و یکم تیرماه به مناسبت روز عفاف و حجاب مجموعه مقالاتی را منتشر ساخت.
لازم به ذکر است چندی پیش سایت اینفوصوفی مجموعه مقالات تحقیقاتی با موضوع «حجاب و پوشش در اسلام» را به رشته تحریر در آورد.
در همین راستا ، به نظر میرسد مسئولان امور فرهنگی و حوزوی درصدد برآمدند تا بطور غیرمستقیم به مباحثه پیرامون موضوع حجاب بپردازند.
در ادامه توجه مخاطبان پایگاه اینفوصوفی را به مجموعه ای از این مقالات جلب می نماییم.
پیشاپیش از شما دعوت می کنیم مجموعه مقالات منتشر شده پیرامون «پوشش و حجاب» بقلم نویسندگان مقالات اینفوصوفی را نیز مطالعه بفرمایید و دیدگاه ها ، نظرات و انتقادات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید :
ارتباط با ما از طریق ایمیل :
[email protected]
ارتباط با ما در تلگرام:
@contactinfosufi
«اندیشه کنید» ؛ بقلم باذان پارسی
«ارتجاع آفت سلوک»؛ بقلم یک درویش زن گنابادی
«حضرت خدیجه الگوی یک زن موحد و مسلمان» ؛ بقلم خانم شرمان بهشتی
حمله به روح قرآن با فن «سر و ته یکی»! ؛ بقلم باذان پارسی
«حجاب در قرآن نیست» ؛ بقلم افشین ساجدی
«پاسخی به نویسندگان برخی از پستهای اینستاگرامی» ؛ بقلم یحیی خوشمرام
«قیاس مع الفارق، سفسطه و مغالطه!» ؛ بقلم یک درویش زن گنابادی
«پایان دوران زن ستیزی، زورگویی و مردسالاری» ؛ بقلم دکتر دادرش فتحی
«قرآن و عقل، دو مرجع اصلیِ اسلام مدنی» ؛ بقلم افشین ساجدی
پاسخ به برخی شبهات در خصوص شخصی بودن پوشش
مجموعه مقالات پایگاه جامع علوم قرآنی را در اینفوصوفی دنبال کنید
در ادامه توجه شما عزیزان را به مجموعه مباحثاتی که پیرامون موضوع حجاب و پوشش در خبرگزاری مهر منتشر شده ، جلب می نماییم :
حجتالاسلام کاشانی : بحث «حجاب اجباری»، انحرافی است/ مبنای فقهی الزام حکومت به شریعت
اخیراً کلیدواژه حجاب اجباری و بحثهای معطوف به آن در فضای مجازی از سوی عدهای، بحث حجاب را به صدر موضوعات مورد گفتگوی طیفهای مختلف مردم کشانده است. این امر نشان میدهد با گذشت حدود ۴۰ سال از انقلاب اسلامی هنوز هم در کشور نیاز به بازخوانی و بازشناسی مسائلی از جمله حجاب هستیم و باب گفتگو در این امور همچنان مفتوح است. برای بررسی بیشتر اتفاقات اخیر پیرامون موضوع حجاب به سراغ حجت الاسلام حامد کاشانی، استاد حوزه و دانشگاه رفتیم. متن زیر مشروح گفتگوی ما با این کارشناس دینی است.
*اخیراً در کشور در، مورد بحث حجاب بحثهای زیادی در گرفته است و برخی از کلیدواژه حجاب اجباری استفاده میکنند. با توجه به اینکه این موضوع در شبکههای اجتماعی انعکاس فراوانی یافته و با بزرگنمایی همراه است، به نظر شما به این موضوع از چه ابعادی میتوان نگریست؟
در مورد مسئله حجاب اجباری چند نکته محل بحث است که باید به آن پرداخته شود.
اولاً بحث حجاب اجباری یک بحث فرعی و انحرافی است. در فقه بحثی داریم که آیا دولت میتواند به شریعت الزام کند یا نه؟ مثلاً آیا دولت میتواند اگر روزه خواری علنی دید، برخورد کند؟ و یا هر جایی که شریعت حکم واجب یا حرامی دارد و کسانی حدود این محرمات را رعایت نکنند، آیا دولت میتواند برخورد کند یا نه؟
عمده فقهایی که میگویند دولت باید پاسدار شریعت باشد و حدود الهی را پاس بدارد، در نتیجه در مورد حجاب هم که یکی از مصادیق واجبات و محرمات الهی است، مسلماً میگویند که باید جلوی مخالفت با این مسئله شرعی گرفته شود. اینکه مسئلهای مانند حجاب میتواند توسعه پیدا کند و انتشار یابد، بحث دیگری است. حتی اگر اینطور هم نبود علمایی که قائل به این هستند که دولت باید به شریعت الزام کند میگویند دولت باید از حرام الهی جلوگیری کند. فتوای اکثر فقها این است و قرائت رسمی جمهوری اسلامی هم همین است لذا طبیعتاً باید نسبت به حرام الهی مقابله کرد.
نکته بعدی این است که این بحث وقتی مطرح میشود که آیا زمان پیامبر (ص) یا امیرالمومنین علی (ع) حجاب اجباری بوده یا نه؟ این باز همان سوال انحرافی قبلی است. باید گفت آیا در زمان اهل بیت الزام به شریعت بوده یا نه؟ نه فقط حجاب. تا زمانی که رضاشاه ملعون کشف حجاب را اجباری کرد حتی فاحشهها هم محجبه بودند. لذا حجاب اصلاً مسئله نبوده که کسی بخواهد بی حجاب یا بدحجاب باشد و کسی بخواهد با او برخورد کند.
نکته بعدی این است که مسئله الزام به شریعت یک مسئله فقهی است و مسئله فقهی را باید فقها پاسخ بگویند. معنا ندارد که کسی بیاید راجع به این مسئله فقهی اظهارنظر کند. کمااینکه مثلاً مهندسین نمیتوانند به مسائل پزشکی پاسخ دهند. اینکه گفته میشود آیا زمان پیامبر (ص) یا علی (ع) حجاب اجباری بود؟ باز یک مسئله انحرافی است چون یا فقیه به این سوال پاسخ میدهد و بقیه باید اطاعت کنند و یا خودشان باید متخصص شوند تا اظهار نظر کنند. واِلا مثلاً فرض کنید پزشکی نسخهای را بدهد و درمانی را شروع کند، آیا فرد مریض میتواند بگوید آیا در زمان فلان شخص این نوع درمان وجود داشت یا نه؟ این سوال بی ربط است. ما اگر میپذیریم کسی مجتهد است یا متخصص یا پزشک است به نسخه و پاسخی که میگوید عمل و توجه میکنیم و اگر او را به عنوان متخصص نمیپذیریم به کسی مراجعه میکنیم که او را دارای این تخصص بدانیم. اما کنکاش کردن غیرمتخصصان در نتیجه اجتهاد یک متخصص، خود یک خلط است.
*به نظر میرسد اعتراض به موضوع حجاب به نوعی بهانه تراشی بی مبنا تشبه داشته باشد چراکه کسانی که به این حد از حجاب اعتراض میکنند، الگوی مناسب حجاب برای آنها مشخص نیست؟
کسانی که بحث حجاب اجباری را مطرح میکنند باید بگویند امروز چقدر از حجاب را باید برداریم؟ مسئله امروز فقط به روسری ختم نمیشود. روسری را برداریم، به بقیه پوشش ایراد گرفته میشود. یعنی نقطه پایانی ندارد. اگر شما در این نوع مذاکره، به حرف شریعت توجه نکنید و یک قدم کوتاه بیایید، دیگر مبنایی برای مقاومت ندارید و باید تا برهنگی کامل پیش بروید. چون دیگر نمیتوانید واکنش نشان دهید. اگر بخواهید مقاومت کنید میگویند پس با چه مبنایی قبلاً اجازه دادید روسری را برداریم. مثلاً فرض کنید پوشش دست، تا مچ یا تا آرنج یا تا کتف اجباری مطرح شود. یعنی وقتی شما ممنوعیتی که شرع قرار داده بردارید، دیگر هیچ مبنایی ندارید که یک جایی آن را متوقف کنید.
اگر یک جایی بدون مبنا بخواهید از شریعت کوتاه بیایید دیگر هر جا بخواهید مقاومت کنید این برچسب «اجباری» را به شما میزنند و شما دیگر نمیتوانید مقاومت کنید چون شما قبلاً پذیرفته اید که حد الهی زیرپاگذاشته شود لذا مرحله بعد هم پیش خواهد رفت. پس فرقی نمیکند که بگویند پوشش سر اجباری یا کل برهنگی. چون اگر شما پوشش سر را آزاد کنید باید تا برهنگی کامل پیش بروید. حتی با زنای علنی هم نمیتوان مقابله کرد چراکه هیچ مبنایی برای توقف آن ندارید.
*به نظر میرسد موضوع حجاب نیاز به یک پازل هماهنگی دارد که هر یک از قطعهها باید به درستی در جای خود قرار گیرد، از موضوع اقناع فکری گرفته تا بحث امر به معروف و نهی از منکر و بحث برخورد قضائی؛ الان ارزیابی که از این مسئله چیست و آیا این هماهنگی وجود دارد؟
ابتدا لازم است بگویم وقتی شما اجازه دهید که حرمت الهی شکسته شود عملاً موضوع نهی از منکر را نیز قربانی کرده اید؛ چرا؟ اگر بخواهید محارم الهی را قانونی کنید با یکی از ارکان فقه اسلامی که مسئله امر به معروف و نهی از منکر است باید خداحافظی کرد. چون در این صورت همه میخواهند بگویند در حدود شخصی ما وارد شده اید در حالی که هر جا حد الهی شکسته میشود همه مسلمین موظف اند عکس العمل نشان دهند و امر به معروف و نهی منکر کنند. اما وقتی شما اجازه آزادشدن حرامی را بدهید با مسئله امر به معروف هم باید خداحافظی کنید. امر به معروف و نهی از منکر یکی از رکنی ترین مسائلی است که در اسلام وجود دارد و سکولاریسم نمیتواند آن را بپذیرد. چون سکولاریسم میخواهد انسان را به سوی آزادی فردی و آزادی غرائز ببرد و نهی از منکر با آن مقابله میکند و اجازه نمیدهد.
مثلاً همه در روز اول با حکومت یزید بیعت کرده بودند. عده اندکی به همراه سیدالشهدا بیعت نکرده بودند و به عنوان نهی از منکر قیام کردند. اگر اجازه دهیم حرمت الهی شکسته شود و کسی مخالفت نکند عملاً جلوی نهی از منکر را میگیریم و جامعه به سمت سکولار شدن پیش خواهد رفت.
باید گفت نیروی انتظامی که ضابط نهی از منکر است با موانعی مواجه است. چند مشکل داریم تا اینکه نیروی انتظامی کار خود را انجام دهد. نکته اول این است که ما هیچیک از زیرساختهای فرهنگی ای که لازم داریم، را مهیا نکرده ایم. آموزش و پرورش وظایف خود را انجام نمیدهد. هم در معلمان این آموزشها کم است و هم در فضای آموزش و پرورش که بحرانهای جدی وجود دارد، عملاً فرهنگ سازی صورت نمیگیرد. آموزش و پرورش و ارگانهای فرهنگی مهم مانند سازمان تبلیغات همه تعطیل اند که مسئله آتش به اختیار توسط مقام معظم رهبری مطرح شده است.
ارگانهای فرهنگی وقتی وظایف خود را انجام نمیدهند و وقتی آموزش و تربیت اتفاق نمیافتد، نیروی انتظامی باید آخرین حلقهای باشد که از حریم الهی پاسداری کند و چون اهداف اولیه تأمین نشده او وقتی میخواهد مواجهه کند دچار یک خلأ تئوریک میشود چون می بیند هیچکس وظیفه اش را انجام نداده و او باید فحش بخورد. او می بیند که یک تنه باید مقابل یک خواستی قرار بگیرد که هیچ فرهنگ سازی پشت او وجود ندارد. لذا او این کار را به درستی انجام نمیدهد. قاضی نیز به راحتی حکم نمیدهد چون خلاءهای جدی می بیند.
به جای اینکه ارگانهای فرهنگی، فرهنگ سازی کنند و روی سبک زندگی کار کنند میبینیم که به طور جدی با سبک زندگی غربی به جنگ سبک زندگی اسلامی آمده اند. افرادی ترویج و تبلیغ میشوند که دچار انحراف اند و هنجارشکن اند. صدا و سیما، سینما و جشنواره فجر و… همه در خدمت اینها قرار گرفته اند و تبلیغ میشوند.
کار به جایی رسیده که این افراد به راحتی اظهار نظر میکنند و علیه شهید مدافع حرم و دیگر مسائل حرف میزنند و کسی جلوی آنها را نمیگیرد و هر روز هم تبلیغ میشوند. صدا و سیما برای اینکه برنامههایش دیده شود، سلبریتی ها را دعوت میکند و اینها در صدا و سیما هم اگر ظاهر آراستهای داشته باشند در بیرون معمولاً قابل پخش نیستند. سگ بازی میان سلبریتی ها خیلی زیاد است و به آن افتخار میکنند. فضاهای ناهنجار و ارتباطهای آنچنانی دارند. اگر شما به صفحههای اینها سر بزنید می بیند که تقیدات مذهبی میان آنها بسیار کم است. «وَ لَا تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ اُخْرَی» هر کسی را در قبر خود میگذارند، آن یک بحث دیگر است ولی نباید اینها در تلویزیون تبلیغ شوند. صداوسیما، وزارت ارشاد و وزارت آموزش و پرورش با عدم فرهنگ سازی و سپس از آن طرف با تبلیغ این افراد عملاً ناهنجاریها را دائماً ترویج میکنند. بعد مسئله حجاب را به نیروی انتظامی میسپارند که این شدنی نیست.
در کنار این مسائل، اتفاق بدتری که رخ میدهد این است که در انتخابات متأسفانه مسئولینی که میخواهند دولت را به دست بگیرند برای اینکه رأی بیاورند باید به گروههای مختلف باجهایی بدهند. از جمله اینکه شما میبینید نزدیک انتخابات که میشود، کاندیداها در میتینگهای مختلف با خانمهای بدحجاب شرکت میکنند و شعار آزادی میدهند تا عدهای را جذب کنند. طبیعتاً این مسئله هم ترویج هنجارشکنی در مسئله حجاب است. هم شعار آزادی داده میشود و هم در این موضوعات وعده آزادی داده میشود. وقتی یک دولتی اینطور رأی میآورد عملاً نمیتواند با این جریان مقابله کند. هم فرهنگ سازی نکرده است و هم نمیتواند مقابل این جریان قرار بگیرد. لذا مأمور نیروی انتظامی وقتی با این مسئله مواجه میشود هم از سوی نیروی بالادستی اش تحت فشار است و هم مردم به او فحش میدهند. عملاً نمیتواند کارش را درست انجام دهد چون روش هم این نیست.
ما اگر بخواهیم کاری انجام دهیم باید همه جوانب تکمیل باشد. بسته فرهنگی مان، کار بر روی خانواده، سبک زندگی، تقبیح حرام و … باید توأم انجام شود. کسی که عضو خبرگان ماست و ادعا میشود مجتهد است برای اینکه رأی بیاورد با خانم بدحجاب عکس میاندازد، چطور انتظار دارید مأمور نیروی انتظامی بتواند با مسئله حجاب مقابله کند؟ چون ما با خرید رأی و وادادگی بدحجابان و الگوهای آنها -که سلبریتی ها هستند- را تقویت میکنیم. شما در متینگهای انتخاباتی میبینید که این سلبریتی ها هر یک حضور مییابند و اظهارنظر میکنند و چون باعث رأی آوردن یک نفر میشوند طبیعتاً باید حفظ شوند و دولت وام دار آنها میشود و نمیتواند با آنها مقابله کند. یک کاندیدا برای اینکه رأی بیاورد، خلاف شرع را تبلیغ میکند.
*همانطور که اشاراتی داشتید ما اکنون با موانعی در مورد تبلیغ حجاب و همچنین برخورد با ناهنجاریهای معطوف به حجاب مواجه ایم، ضمن اینکه به موارد دیگری در این زمینه اشاره میکنید، چه پیشنهاداتی برای رفع آنها دارید؟
بخش بعدی که آسیب زننده است این است. فرض کنید یک قاضی بخواهد در مورد کسی که هنجار حجاب را شکسته است حکم صادر کند. نکته اینجاست که مردم از قوه قضائیه توقع دارند که فساد اصلی از بین برود. بیمار سرطانی را کسی بخاطر سرماخوردگی بستری نمیکند. توقع افکار عمومی از قوه قضائیه این است که در امور کلان از آن ارکان و افراد برجسته ای که تبعیض و فساد را مرتکب شده اند با آنها برخورد شوند. اگر برخوردی میشود به اندازه انتظار مردم نیست. انتظار میرود که با دانه درشتها که متهم به هزاران میلیارد فساد اقتصادی هستند برخورد سریع و جدی داشته باشند. اگر این اتفاق نیفتد و بعد مردم ببینند که یک نفر را بخاطر روسری دستگیر کرده اند عملاً ضد تبلیغ است. این خود عامل اجرایی نشدن مسئله هنجار حجاب است.
مسئله الگوسازی نیز خیلی مهم است. ما چقدر در رسانههایمان و در تبلیغاتمان یک همسر یا مادر شهید را مورد توجه قرار میدهیم و چقدر یک سلبریتی سگ باز را؟ عملاً ما یامرون بالمنکر و ینهون عن المعروف را که در مورد منافقین آمده است، در فضای رسانهای مان میبینیم.
درست است که در بحث فرهنگی و رسانهای و قضائی و تبلیغات سیاسی مشکل داریم ولی اینها باعث نمیشود که این تجویز را صادر کنیم که با ناهنجاری مانند بدحجابی برخورد نکنیم. اگر قبول داریم که دولت باید الزام به شریعت بکند جلوی حرمت شکنی ها را بگیریم و آن چهار مورد را نیز اصلاح کنیم. لذا به این معنی نیست که چون آن چهار مورد اشکال دارد پس ما یک خاکریز عقب تر برویم و حرمتها را پاس نداریم.
البته در بحث حجاب باید بین مردم عادی با جریانهایی که مبارزاتی برخورد میکنند، تفکیک قائل شد. بین فردی که قانون حجاب را رعایت نمیکند با کسی که به دنبال مبارزه اجتماعی سازماندهی شده است باید تفاوت قائل بود.
حجت الاسلام محبی: «امر به معروف و نهی از منکر» باید به فرهنگ غالب مردم تبدیل شود
حجتالاسلام جلیل محبی با حضور در جلسه شورای هماهنگی جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی به تشریح فعالیتهای ستاد امر به معروف و نهی از منکر در دوره جدید پرداخت.
حجتالاسلام جلیل محبی دانش آموخته دانشگاه امام صادق (ع)، مشاور رئیس صداوسیما و عضو هیأت علمی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با اشاره به اینکه این ستاد ازسال ٧٢به همت چهرههای روحانی و فرهنگی اعم از آقایان قرائتی، جنتی، رئیسی، رشاد، معلی و زرگر تشکیل شد، افزود: این جمع با حضور نزد مقام معظم رهبری خبر از قصد تشکیل این ستاد را با هدف احیای امر به معروف و نهی از منکر خبر دادند. در این جلسه رهبری نکات بسیار مهمی مطرح کردند که به نظرم طی حدود ٢۵ سال سپری شده از تشکیل این ستاد، مورد غفلت واقع شده است.
وی خاطرنشان کرد: فحوای کلام رهبری این بود که حاکمیت و دستگاههای حکومتی حق امر به معروف و نهی از منکر ندارند، بلکه وظیفه حاکمیت این است که به نحوی عمل کند تا «امر به معروف و نهی از منکر» به فرهنگ غالب مردم تبدیل شود و نزد همگان جایگاهی مثل نماز پیدا کند که هر فرد آن را بر خود فریضه میداند. ایشان همچنین تاکید کردند که چنین ستادی نباید در صدد سازماندهی امر به معروف و نهی از منکر بربیاید و در واقع نباید گروههایی را با این هدف ذیل مجموعه خود تشکیل شود.
محبی با بیان اینکه رهبر انقلاب در آن جلسه تصریح کردند که بارها به دستگاههای مختلف این موضوع را گوشزد کردهاند که نباید آنها امر به معروف و نهی از منکر کنند، اما از اینکه این سخن به گوش افراد نمیرود، گلایهمند بودند، اظهار کرد: حاکمیت اصولاً تمایل دارد خود در مقام امر و نهی قرار گیرد، در حالی که باید مخاطب امر و نهی مردم باشد.
وی با اشاره به اینکه ستاد مذکور در طول بیست و چند سال فعالیت، اقداماتی در زمینه سازماندهی نیروهایی همچون بسیج برای امر به معروف و نهی از منکر خیابانی انجام داد، افزود: البته در سال ٩۴ که قانون حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر در مجلس در حال تصویب بود، پیشزمینه ذهنی ما هم همین بود و فکر میکردیم هدف از ایجاد ستاد امر به معروف و نهی از منکر این است که این فریضه را در خیابانها و در برابر بدحجابی بسط دهد و شاید از اینکه ستاد، کار مؤثری در این حوزه انجام نمیداد هم گلهمند بودیم.
وی با بیان اینکه در مدت پذیرش مسؤولیت ستاد، مطالعه و مشورت گستردهای صورت گرفت تا به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه دغدغه و نظر مقام معظم رهبری را عملیاتی کنیم و در عین حال امر به معروف و نهی از منکر در میان مردم زنده شود، افزود: اولاً به این نتیجه رسیدیم که ساختار ستاد را تغییر دهیم. به این ترتیب دو معاونت با هدف احیای «مطالبهگری اجتماعی» و «تولیدات رسانهای» اضافه شد. به این ترتیب در صدد هستیم به مردم آموزش دهیم چگونه از حکومت مطالبه کرده و در صدد از بین بردن منکراتی که به شکل فساد وجود دارند، اهتمام کنیم و در این راستا تولیدات رسانهای برای انتشار در فضای مجازی و صدا و سیما نیز خواهیم داشت؛ کمااینکه از نگاه رهبری اولویت امر به معروف و نهی از منکر، حاکمیت بوده و بدترین منکر ارتشاء است.
محبی از انجام یک نظرسنجی نیز در ماههای اخیر خبر داد و در تشریح نتایج آن گفت: ٨٩ درصد شرکتکنندگان در این نظرسنجی در پاسخ به اینکه اگر کار بدی مشاهده کردند، باید تذکر دهند، پاسخ مثبت دادهاند؛ این در حالی است که وقتی از آنها سوال میشود قبول دارند اگر کار بدی دیدند، امر به معروف و نهی از منکر کنند، پاسخهای موافق در مقابل واژه نهی از منکر به ٧٣ درصد کاهش پیدا میکند. بنابراین به نظر میرسد این واژه در میان برخی از اقشار جامعه بار منفی پیدا کرده است.
وی افزود: در این نظرسنجی ۶٣ درصد شرکتکنندگان تاکید کردند که اگر کار بدی را در جامعه مشاهده کنند، تذکر میدهند. با این وجود میبینیم که همچنان امر به معروف و نهی از منکر در جامعه زنده نیست و علت آن در جای دیگری از این نظرسنجی مشخص و عیان شده است. مساله این است که مردم با معیارهای خود اعمال دیگران را ارزشگذاری میکنند و منکر و معروف را تشخیص میدهند؛ کمااینکه در نظرسنجی مشخص شد کمتر از ١۰ درصد شرکتکنندگان قائل به این هستند که معیار خوب و بد، مبانی دینی، فقه و شریعت است. در مقابل ٧۵ درصد شرکتکنندگان در این نظرسنجی یا معیار خود را مبنای تذکر قرار میدهند و یا وجدان عمومی و عرف اجتماع را در نظر میگیرند و بر آن اساس، کار خوب و بد را تمیز داده و تذکر میدهند.
وی معتقد است این آمارها حاکی از این است که امروز در جامعه امر به معروف و نهی از منکر در واقع زنده است، اما مهم این است که منکر و معروف بر چه مبنایی تشخیص داده میشود؛ کمااینکه در حال حاضر در فضای مجازی و به ویژه توئیتر، تمام طیفهای مختلف فکری از ضدانقلاب تا حزب اللهی در حال امر و نهی هستند، اما هر یک این عمل را بر مبنای ارزشهای خود انجام میدهند. در واقع هر یک از گروههای فکری کار خود را امر به معروف و نهی از منکر میدانند و کار دیگران را امر به منکر و نهی از معروف تلقی میکنند.
دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر با تاکید بر اینکه لازم است در مورد معیارهای این فریضه و نیز شیوههای مؤثرآن، کار ویژه صورت گیرد، اظهار کرد: همچنین لازم است این ستاد در حوزه پذیرش امر به معروف و نهی از منکر نیز کار کند، چراکه به دلیل تفاوت ارزشها و نگرشها در جامعه، این پذیرش حداقلی است.
محبی در پاسخ به پرسشهای تنی از جانبازان گفت با بیان اینکه یک مساله جدی که ستاد با آن روبرو است، سو برداشت درباره وظایف این ستاد است، خاطرنشان کرد: سالها پیش تیزرهایی در صدا و سیما پخش میشد که «بنویسیم فلان و بخوانیم فلان». امروز هم اغلب مسؤولان حتی در بالاترین ردهها مینویسند «ستاد امر به معروف و نهی از منکر» و میخوانند «ستاد عفاف و حجاب» و در واقع تنها مسؤولیتی که برای ما قائل هستند، اقدام برای ترویج حجاب و مقابله با بدحجابی است. این در حالی است که ستاد ابداً مسؤولیت اجرایی ندارد و برابر ماده ١۶ قانون امر به معروف و نهی از منکر، تنها اقدامات ترویجی و فرهنگسازی را عهدهدار است. البته پیکیری مصوبات نهادهای دیگر همچون شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه را نیز برعهده دارد. در واقع کار ستاد این است که وظایف هر دستگاه را از همان دستگاه مطالبه کند.
وی با تاکید بر اینکه وظیفه اصلی ستاد، تعمیم الگوهای صحیح امر به معروف و ریشهیابی علل ترک امر به معروف و نهی از منکر در جامعه است، افزود: در ماههای اخیر انرژی زیادی گذاشتیم که وظایف اصلی این ستاد را تبیین کنیم. ستاد امر به معروف و نهی از منکر در واقع ستاد «احیای مسؤولیت اجتماعی» است، به این معنا که مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به حاکمیت بی تفاوت نباشند و احساس مسؤولیت کنند. این همان واجبی است که با آن همه فرایض دیگر زنده میشود.
محبی با اشاره به اینکه رهبری در سال ۹۴ رشوه را از مهمترین منکرات معرفی کردند، گفت: البته ستاد منکرات را اولویتبندی نکرده است و مفاسد اقتصادی را همعرض مساله عفاف و حجاب میبیند. اما وظیفه ستاد از بین بردن منکرات نیست. ستاد فقط نسبت به یک معروف مسؤولیت دارد و آن ترویج اصل «امر به معروف و نهی از منکر» است. البته این موضوع معروفی است که بقیه معروفات در ذیل آن میگنجد.
دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر با بیان اینکه کشور دو نوع دستگاه اجرایی و غیراجرایی برای ارزشها دارد، اظهار کرد: شکل مسؤولیت دستگاههایی همچون ناجا، قوه قضائیه و نهادهای امنیتی با مسوولیتهای ستاد امر به معروف کاملاً متفاوت است. ستاد وظیفه برخورد ندارد، بلکه وظایف ترویجی دارد.
به گفته وی، کل نیروهای ستاد کشوری در تهران ۶۰ نفر هستند که مشتمل بر نگهبانان، کارمندان و نیروهای خدماتی نیز میشوند. در مقابل در ٢۶ استان نیز فرماندهان سپاه استان مسؤولیت دبیری این ستاد را بر عهده دارند و عدد نیروهایبکارگرفته شده در این دفاتر نیز نهایتاً به ١۰۰ نفر میرسد. بنابراین ماهیت این تشکیلات یک تشکیلات اجرایی نیست.ویدر جمع اعضای شورای مرکزی جمعیت جانبازان تاکید کرد: این حدیث از امام صادق (ع) که «اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید، اشرار بر شما حاکم میشوند» را به مانیفست و شعار فعالیتهای ستاد در این دوره تبدیل کرده و آن را مکرر در جامعه مطرح میکنیم.
محبی با تأیید این نکته که فاعلان منکرات همیشه دست به دست یکدیگر داده و تبدیل به جریان میشوند، گفت: یکی از سیاستمداران معروف، نیز در زمینه مفاسد اقتصادی به این موضوع اشاره کرده که مفسدان یکدیگر را در سیستم پیدا کرده و تبدیل به شبکه میشوند. بنابراین باید با احیای امر به معروف در جامعه از شکلگیری این جریانها نیز پیشگیری شود.
وی در عین حال مساله «نفوذ» در حوزههای فرهنگی را جدی تلقی کرد و گفت: همین امر موجب شده بدنه نیروهای فعال در مجموعههای فرهنگی مهم کشور عملاً کارآمد نباشند. دستگاههای فرهنگی کشور تحت تأثیر همین نفوذ علیلشدهاند.
حسین سوزنچی : «حجاب اجباری» یا «حجاب قانونی»؟/ معنای هویتی و نمادین حجاب
بحث حجاب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی همواره مورد توجه اندیشمندان و علمای کشور بوده است و گفتگوهای بسیاری در مورد الزام به شریعت توسط حکومت و مبنای عقلی و دینی آن صورت گرفته است. در سالهای اخیر کلیدواژه دیگری به بحثهای معطوف به حجاب وارد شده است و آن کلیدواژه «حجاب اجباری» است که کارشناسان آن را یک مغالطه میدانند. شبهه دیگری که معطوف به مسئله حجاب وارد میشود این است که با بهره گیری از موضوع حق و اختیار، میگویند خدا به انسانها آزادی داده و حجاب نباید اجباری باشد. برای بررسی بیشتر حول موضوع حجاب و شبهات مطرح شده با حجت الاسلام سوزنچی عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم به گفتگو نشستیم. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با این کارشناس دینی است.
*در بحث حجاب عدهای سعی دارند بگویند، بی حجابی با بی عفتی متفاوت است و با استفاده از کلیدواژه «حجاب اجباری» شبهاتی نسبت به مقوله حجاب در ایران مطرح میکنند، از چه جنبهای میتوان به این مسئله نگریست و چه پاسخی میتوان داد؟ آیا حجاب مهمتر است یا عفت؟
چند تلقی در بحث حجاب با هم خلط شده و منجر به سو تفاهمهایی در فهم مسئله حجاب شده است. دو سه تلقی در جامعه ما در مورد حجاب هست که با هم خلط شده و مرتباً از یکی سراغ دیگری میروند و مغالطاتی دراین خصوص صورت میگیرد.
یکی تلقی تعبدی مسئله است که در این تلقی، حجاب پوشاندن تمام اندام غیر از وجه و کفین را شامل میشود. تلقی دیگر، تلقی محتوایی است که منظور از آن پوشش عفیفانه است. ممکن است پوشش کسی همان وجه و کفین باشد ولی عفیفانه نباشد. در این تلقی عفیفانه فقط ظاهر بدن ملاک نیست بلکه عناصری مانند حجم بدن یا حرکات بدن و… اضافه میشود. یک تلقی سوم هم در دوره جدید شکل گرفته که آن تلقی هویتی است. امروزه در فضای جهانی، حجاب نماد مسلمانی شده است. چون حجاب نماد هویتی شده، درگیریها در مورد آن هم شدید شده است.
اگر ما توجه نکنیم که مقوله حجاب این سه وجه را دارد و فقط سراغ یک وجه از آن برویم، بحث ناقصی است.
برخی یک سوال غلط را مطرح میکنند که ذهن را به انحراف میکشاند. اگر سوالها غلط مطرح شود، پاسخها هیچ فایدهای نخواهد داشت. یکی از مغالطات معروف، مغالطه سوال مرکب است. یعنی جمع مسائل تحت مسئله واحده. شما به جای اینکه دو سوال بپرسید و اگر پاسخ سوال اول معلوم شد، بعد سوال دوم را بپرسید، یک دفعه سوال دوم را میپرسید. مثال تاریخی این مغالطه هم در مورد سال ۸۸ است که سوال میشود چرا در انتخابات تقلب شد؟ شما اول اثبات کنید که تقلب شد، بعد سوال کنید که چرا تقلب شد.
از سوالات غلطی هم که در مورد مسئله حجاب مطرح است این است که حجاب مهمتر است یا عفت؟ سوال به شدت سوال غلطی است چراکه عفت، یک وجهه حجاب است و امروز بعد هویتی حجاب نیز خیلی مهم شده است. آن قدر که بُعد هویتی حجاب مهم شده، بُعد عفت آن مهم نشده است. اینکه می گویم بعد هویتی مهم شده، نمی گویم بد است یا خوب است و اصلاً بحث ارزشی نمیخواهم بکنم، میخواهم بگویم که پدیده حجاب دو بعد سنتی داشته و یک بعد هویتی. این بعد هویتی آنقدر معنا در این عمل تزریق کرده که معنای آن با معنای سنتی عوض شده است. اگر ۲۰۰ سال قبل کسی روسری خود را برمی داشت، معنای هویتی نداشت، شاید معنای لاابالی گری میداد. معنایی که امروز پیدا کرده خیلی متفاوت است. وقتی از بعد هویتی نگاه میکنیم، میبینیم جنگ حجاب جنگ مهمی است.
اگر بخواهیم امروزه بین حجاب و عفت ارزش گذاری کنیم، نمیتوانم بگویم عفت بالاتر از حجاب است، چرا که ما با پدیده جدیدی مواجه هستیم. معنایش این نیست که عفت مهم نیست، مسئله سطح ارزش گذاری است.
در غرب ببنید چقدر با مسئله حجاب زنها درگیر هستند، درست است که در پس ذهن آنها بی عفتی هم هست، اما این مسئله اصلی نیست. همین خانمی که با روسری به کشورهای غربی میرود، اگر با کلاه و شال برود، غربیها ممانعتی برای او ایجاد نمیکنند. حجاب نماد است یعنی ویژگی دارد. در دوره رضاخان که میخواهند حجاب را زمین بزنند، نماد را میخواهند بردارند، لذا اصرار دارند روسری نباشد.
این معنای هویتی و نمادین حجاب یک معنای خاصی است که اگر به آن توجه نکنیم، مسئله به بیراهه میرود.
*از منظر انسان شناسی چگونه میتوان به مقوله پوشش نگاه کرد؟ این دیدگاهها برای توجیه پوشش چه میگویند و آیا این دلایل با مبانی دینی ما هم همخوانی دارد؟
حجاب یک هویت انسان شناسی خاصی دارد. اتفاقاً قرآن به این بحث توجه کرده است. بعد انسان شناسی آن این است که انسان تنها موجودی است که پوشش غیر طبیعی دارد. فقط انسان است که پوشش مصنوعی دارد و همه موجودات پوشش طبیعی دارند.
هدف این پوشش چیست؟ چرا انسان پوشش دارد؟ در بحثهای آنتروپولوژی میگویند که پوشش انسان دو کارکرد دارد؛ یک کارکرد حفاظتی دارد و یک کارکرد زیبایی. پوشش بدن، ما را از آسیبهای مختلف حفظ میکند و دوم اینکه ما را زیبا میکند.
تحلیلهای قرآنی تحلیلهای جهان شمول است و فقط برای مسلمانان نیست و انسان را شرح میدهد. قرآن میفرماید «قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا» یعنی ما لباسی که شرمگاهتان را میپوشاند و لباسی فاخر و گران که مایه زینت و جمال است، برای شما نازل کردیم.
یعنی کارکردهایی که قرآن میآورد یکی حفاظت اخلاقی یا عفت و حیا است. البته حفاظت جسمی هم در ذیل آیه ۸۱ نحل هم آمده که «و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر و البرد» است، یعنی شما را از سرما و گرما حفظ کند.
اما آنجا که میگوید «انزلنا» به لباس وجهه الهی میدهد که خدا برای شما لباس را فرستاد، نه برای حیوانات.
خدا مسئله لباس را به خودش گره میزند و آنقدر این گره محکم است که شیطان مهمترین ترفندی که برای فریب آدم به کار میگیرد این است که لباسش را بیرون بیاورد. آیه ۲۰ اعراف میفرماید «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا» یعنی پس شیطان آن دو را وسوسه کرد، تا شرمگاهشان را که از آنها پوشیده بود در نظرشان آشکار کند.
آیه ۲۲ میفرماید «فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ» یعنی پس آنان را به فریب و دروغی (از آن مقام بلند) فرود آورد، پس چون از آن درخت تناول کردند شرمگاههایشان بر آنان آشکار گردید و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند.
فکر نکنید این یک مسئله حاشیهای بوده است. آیه ۲۷ میفرماید «لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُما سَوْآتِهِما» یعنی مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر میکند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند.
درآوردن لباس آنقدر موضوعیت دارد که وقتی خدا میخواهد بگوید و هشدار دهد که مواظب باشید فریب شیطان را نخورید این گونه به بنی آدم هشدار میدهد که شما هم مواظب باشید که شیطان لباس شما را نگیرد.
اینجا قرآن به معنای لباس هویت میدهد. اگر به لحاظ انسان شناسی در نظر بگیرید، یکی از مهمترین مؤلفههای شناسایی انسانها، لباس است.
علامه طباطبایی ذیل آیات سوره حجر، میگوید که اگر برهنه شدن آدم و حوا و آشکار شدن شرمگاههای آنها در بهشت رخ نداده بود و این امر در زمین رخ میداد، غریزه جنسی انسان مثل حیوان میشد. یعنی یک مسأله مهم این است که آیا غریزه جنسی انسان شبیه غریزه حیوان است یا دو جنس مختلف است؟ آنقدر غریزه جنسی انسان، فرهنگی و ماورایی است که حتی همجنسبازان هم برای روابط خود از لفظ خانواده استفاده میکنند و میگویند خانواده همجنسگرا. آنهایی که میخواهند با هم رابطه نامشروع داشته باشند از لفظ ازدواج سفید استفاده میکنند. چون اگر خانواده نداشته باشند، احساس هویت نمیکنند. اما خانواده برای حیوان هویت نمیآورد.
قرآن میفرماید «وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا» یعنی ۳ کلیدواژه خوردن، سکونت و زوج، – که درحیوانات به صورت غریزی است – در این آیه میفرماید که اینها برای انسان در بهشت رخ داده لذا این مقولات کاملاً فرهنگی است. ما نمیتوانیم مثل حیوانات غذا بخوریم. مسکن برای انسان با لانه حیوان خیلی فرق میکند. لذا خوردن، مسکن و زوجیت انسان نیز بهشتی است. خدا وقتی به انسان از روحش دمیده، او را به بهشت برده و خوردن و مسکن و زوجیت و لباسش را در آنجا شروع کرده و بعد به زمین آمده است لذا انسان کلاً موجودی است که حتی در اموری که ظاهراً غریزی و شبیه حیوان است هم متفاوت از حیوان است.
میخواهم بگویم وقتی از حجاب صحبت میکنیم، این مسئله را صرفاً یک مسئله تعبدی نبینید، ولو اینکه مسئله تعبدی هم هست. این مسئله هم ابعاد محتوایی دارد، هم ابعاد هویتی دارد و هم ریشههای انسان شناختی دارد.
در جامعه ما وقتی حرکات زننده محل بحث است، کاملاً نگاه محتوایی است و اصلاً نگاه تعبدی نیست ولو اینکه از منظر تعبدی هم شرعاً حرام است. اما در دغدغه افراد، این حیث پررنگ است. خیلی از بدحجابها هم از حرکات زننده بدشان میآید. کلمه بدحجاب در ذهن ما غالباً در فضای نگاه تعبدی مطرح میشود در حالی که ۳ مسئله تعبدی، محتوایی و هویتی کاملاً با هم مطرح است.
*برخی میگویند انسانها حق آزادی دارند، خدا به انسانها اختیار داده و حکومت نمیتواند این حق را از انسان بگیرد. اشارهای هم به آیه «لااکره فی الدین» میکنند. همین استدلال را در مورد حجاب مطرح است و گفته میشود خدا به انسانها آزادی داده و حجاب نباید اجباری باشد؛ چه پاسخی به این شبهه میدهید؟
مسئله حجاب اجباری نیز از آن مسائلی است که صورت مسئله را غلط مطرح کردهاند و هرکاری کنید نمیتوانید به آن پاسخ دهید. مهمترین کار این است که صورت مسئله را درست کنید. اگر سوال شود حجاب اجباری باشد یا نباشد؟ هر پاسخی دهیم، باختهایم.
من چندی پیش مناظرهای در انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی داشتم. طرف مقابل من مقالهای نوشته بود که به نظر خودش همه ادله طرفداران حجاب اجباری را رد کرده بود. من هم یک نقد دو صفحهای برای او نوشتم که نشان دادم اصلاً صورت مساله را اشتباه گرفته است. در مناظره به او گفتم که شما از کلمه «اجباری» سو استفاده میکنید. به جای این کلمه «اجباری»، کلمه «قانونی» را قرار دهید، دیگر نمیتوانید بحث را ادامه دهید.
آیا ما چراغ قرمز اجباری، پلیس اجباری، مدرسه اجباری و… داریم یا نداریم؟ دقت کنید که کلمه اجبار بار منفی شدید دارد. با همین کلمه حتی میتوان مدرسه رفتن را هم زیر سوال برد. سوال درست این است که حجاب قانون بشود یا نشود؟ اگر قانون شد، قانون رعایت بشود یا نشود؟ این دو سوال، دو سوال معقول است.
تمام قوانین اجباری است. کسانی که دنبال آزادی هستند، آیا میپذیرند که هرکس دلش خواست از این به بعد از چراغ قرمز عبور نکند چون یک قانون اجباری است؟! لذا باید صورت مسئله را درست ببنید.
سوال این است که حجاب باید قانون باشد یا نه؟ پاسخ این مساله بسیار واضح است و بحث کردن نمیخواهد. کشور ما یک کشور اسلامی است و طبق مادهای از قانون اساسی، قوانین کشور باید با قوانین اسلام هماهنگ باشد. اگر شما به قانون اساسی اشکال دارید، بروید و در مورد قانون اساسی دعوا کنید.
نکته دوم این است که حجاب یک مسئله شخصی و خصوصی است یا اجتماعی؟ اگر زنی در خانهاش در مقابل نامحرم حجاب نداشت، حکومت حق دارد به او چیزی بگوید؟ حق ندارد. حکومت حق ندارد در خانهها تفحص کند. قانون حجاب برای عرصه عمومی است. حجاب هم مسئله عرصه عمومی است. پس چون مسئله اجتماعی اسلام است، مشمول آن ماده قانون اساسی میشود که اشاره کردم. پس حجاب در قانون ما هست. حال که حجاب قانون است، رعایت آن لازم است یا نه؟
مثل هر قانون دیگری؛ معنی ندارد که قانون باشد اما رعایت آن اختیاری باشد.
پس دقت کردید: عبارت «حجاب اجباری» یک کلاه است که نباید بگذاریم این کلاه سرمان برود.
مطرح میشود که انسانها آزادند و میتوانند هرجور که بخواهند زندگی کنند. ما میگوئیم پس اگر انسانها آزادند باید بگذاریم هر جور که میخواهند رانندگی کنند. اگر گفته شود عدم رعایت قوانین رانندگی برای دیگران مزاحمت ایجاد میکند ما هم میگوئیم عدم رعایت قانون حجاب برای دیگران مزاحمت ایجاد میکند.
از مغالطاتی که شما هم در سوالتان به آن اشاره کردید و در دوره مدرن رخ داده و به شدت هم از آن برای زیر سوال بردن احکام دین استفاده میکنند، این است که انسانها حق آزادی دارند، خدا به انسانها اختیار داده و این یعنی حق آزادی و وقتی این امر را خدا به انسان داده، شما میخواهید آن را از انسان بگیرید؟ مطرح میکنند که «لااکره فی الدین».
همین استدلال را در مورد حجاب مطرح میکنند و میگویند خدا به انسانها آزادی داده و حق آزادی داریم و شما نباید جلوی ما را بگیرید.
در این ادبیات دو مفهوم خلط شده است؛ بین «اختیار به مفهوم تکوینی» و «حق آزادی به مفهوم قانونی و اصطلاحاً تشریعی و اعتباری» خلط شده و همچنین بین مفهوم «حق به معنای مُجاز» و «حق به عنوان یک امتیاز» خلط شده است.
گاهی میگوئیم «شما حق دارید اشتباه کنید» این یعنی شما مُجازید که اشتباه کنید و اگر اشتباه کردید، تنبیه نمیشوید. در حق به معنای مجاز اگر مثلاً خطای سهوی رانندگی رخ دهد، این جرم نیست ولی به این معنی نیست که شما به عنوان یک امتیاز ویژه حق داشته باشی در رانندگی خطا کنی!
گاهی میگوئیم «ما حق داریم پیشرفت کنیم، ما حق داریم باسواد شویم» در اینجا حق به معنای یک امتیاز است؛ یعنی یک چیزی باید به من بدهند و اگر ندهند مقصراند.
این خلط در دوره مدرن، مبنای لیبرالیسم است.
گاهی میگوئیم «خدا به من اختیار داده است» این یعنی من انسانم پس میتوانم کار «الف» را انجام دهم و یا میتوانم کار «ب» را انجام دهم و خدا این توانایی را به من داده که هر یک از این کارها را انجام دهم. اما آیا اگر خدا تواناییای را به من داد، معنایش این است که من در انجام هر یک از این دو مُحِق هستم؟
اگر خدا توانایی کاری را به من داد آیا معنایش مُجاز بودن من در انجام آن کار است؟ برای اینکه این مغالطه بهتر معلوم شود به این مثال توجه کنید: من توانایی دارم یک سیلی به گوش کسی بزنم و خدا این توانایی را به من داده، اما آیا این یعنی من مُجاز به این کار هستم؟
اینکه خدا یک توانایی را داده یک مسئله کاملاً تکوینی است. از صرف توانایی نمیتوان مُجاز بودن را نتیجه گرفت.
در فضای غربی هم چنین چیزی امکان ندارد. قوام زندگی غربی بر قراردادهای اجتماعی است. برای همین ما نمیتوانیم در آنجا هرگونه کاری که بخواهیم انجام دهیم و باید از قراردادهای اجتماعی تبعیت کنیم. این مسئله حتی در فضای غربی هم بدیهی است. مثلاً اگر من کسی را بکُشم، عدهای دیگر می آیند تا من را بکشند. لذا همه با هم قرارداد میکنیم که هیچکس دیگری را نکُشد.
وقتی گفتیم حقوق بشر مقدس و ارزشمند است و باید آن را رعایت کرد، سوال این است که چه دلیلی داریم که باید حقوق بشر را رعایت کرد؟ دو گونه تحلیل وجود دارد. یکی اینکه اگر حقوق بشر را رعایت نکنیم، ضرر بیشتری برای ما دارد. راسل میگوید اگر من دزدی کنم، همه هم دزدی میکنند و دیگران هم وسایل مرا میدزدند و اگر همه دزدی کنند، هیچ چیز برای من باقی نمیماند و در مجموع ضررش برای خود من هم بیشتر است.
این منطق به درد افراد متوسط میخورد. یعنی با هم توافق و قرارداد میکنیم که هیچکس به حقوق یکدیگر تجاوز نکند. افراد متوسط به این معنی است که فرد به لحاظ توان و زور و قدرت اجتماعی نمیتواند به همه غلبه کند. اما اشکالش این است که اگر کسی دیکتاتور بود و قدرت در اختیار داشت، به همه ظلم کند و دیگران نتوانند به او ظلم کنند، آیا این مُحق است یا نه؟ اقتضای منطق راسل این است که بگوید محق است! ولی خودشان میگوید که خلاف حقوق بشر است.
تحلیل دیگر آنها این است که ما با انسان مواجه هستیم و شما حق ندارید به انسان توهین کنید. شما حق دارید گوشت گوسفند و گاو را بخورید؛ حق دارید نباتات را از ریشه درآورید و بخورید اما حق ندارید انسان را بخورید!
میگویند به انسان نباید زور گفت. آنچه چیزی در انسان است که موجب میشود شما حق نداشته باشید به او زور بگویید؟ یک پاسخ آنها این است که انسان اختیار دارد. میپرسیم اختیار یعنی چه؟ صرف اینکه انسان بتواند چند کار انجام دهد، این ارزش را پیدا کرده است؟ خب حیوانات هم به این معنا اختیار دارند. صرف انتخاب گری نیست که انسان را از حیوان متمایز میکند.
شما اینجا که میگوئید انسان «حق» دارد؛ چرا این حقها را برای حیوان قائل نیستید؟ گوسفند هم حق دارد زندگی کند، هویج هم حق دارد زندگی کند! چرا آنها را میخورید؟
چه چیزی حق میآورد؟ تنها چیزی که حق میآورد یک امر ماورایی در انسان است. شما مادامی که امر ماورایی در انسان را قبول نکنید نمیتوانید، حق ویژه برای انسان قائل شوید.
همه استدلالهای آنها در حیوان هم پیاده میشود. اگر حق بخاطر برخورداری از غریزه جنسی است، حیوان هم آن را دارد. اگر حق بخاطر برخورداری از توان انتخاب است، حیوان هم آن را دارد.
آنچه خاص انسان است میتواند حق بیاورد. چه چیزی خاص انسان است؟ یک امر ویژه متعالی.
اختیار با یک تقریری میتواند مایه حق شود. تحلیل انسان شناسی این است که انسانها موجوداتی هستند که میتوانند راه سعادت را خودشان انتخاب کنند. همان عاملی که باعث شد انسان از فرشته هم بالاتر شود.
ما غیر از انسان دو موجود داریم. یک موجود فرشته است که فقط یک راه دارد. یک موجود هم حیوان است که چند راه دارد اما تعالی ندارد.
انسان محل بحث ما موجودی است که چند راه دارد، تعالی هم دارد. مفهوم اختیار میتواند عامل حق شود منتهی به چه معنا؟ به این معنا که شما تعالی را در اختیار لحاظ کنید.
ببنید حق دانه سیب چیست؟ این است که به درخت سیب تبدیل شود. چرا؟ با اینکه دانه سیب میتواند بپوسد اما میگوئیم حق دانه سیب این است که درخت شود. این را شهوداً مییابیم.
اگر دانه سیب اختیار داشت میتوانستیم بگوییم حق دانه سیب پوسیدن هم هست؟! با اینکه دو راه در پیش رویش هست اما همه میفهمیم که حق به عنوان یک امتیاز برای او، این است که درخت سیب بشود نه اینکه بپوسد.
این حق که یک امر برتر است و امری است که برای یک چیز بهتر است، این حق در تعالی آن چیز است.
گاهی موجود تک جهتی است، بحثی پیش نمیآید. فرشتهها تک جهتی اند و بحث حق برایشان مطرح نمیشود.
گاهی موجود دوجهتی است اما توان تصمیم گیری ندارد، دانه سیب دو جهت درخت شدن و پوسیدن را دارد ولی خودش نمیتواند انتخاب کند.
گاهی موجود دو جهتی است و توان تصمیم گیری هم دارد اما توان تصمیم به این معنی نیست که تصمیم دوم او هم درست باشد. برای همین حق تنها زمانی معنا دارد که تعالی برای انسان مطرح باشد. لذا شما نمیتوانید برای انجام کاری که مادون ارزش انسان است، حق به معنی مُحق بودن را مطرح کنید.
البته یک نکته مهم این است که انسان توان دو راه بالارفتن و پایین رفتن را دارد و اختیار هم دارد، در فضای انسان به دلایل مختلف انسان شناختی، مهمترین ویژگی انسان، آگاهی است. آگاهی با رشد به شدت در ارتباط است. رشد انسان حاصل نمیشود مگر اینکه اختیارش را خودش بتواند اعمال کند. مثلاً میخواهیم یک بچه رشد کند و یاد بگیرد در جامعه چطور زندگی کند، دو حالت دارد، یکی اینکه فقط در خانه به او آموزش دهیم. این بچه به جامعه که میرود در اولین مسئله زمین میخورد. یک حالت هم این است که او را کاملاً رها کنیم که خودش در جامعه یاد بگیرد. او هم گرفتار افراد سو استفادهگر میشود و بدبخت میشود. رشد این است که به او بگوییم چه کند، بعد به او اجازه دهیم چند بار هم به زمین بخورد.
معنای رشد این است که فرد، اعمال اختیار بکند؛ اما این اعمال اختیار نباید بدون نظارت باشد. نمیگذاریم هرجایی برود که ممکن است از پرتگاهی پرت شود. زمین خوردن لازمه رشد است؛ اما زمین خوردنی که بتواند بعدش بلند شود، نه از کوه پرتاب شدن.
پس ما قبول داریم که اشتباه کردن تا حدودی مجاز است؛ اما مجاز در این حد که برای برخی از اشتباهاتش مواخذه نشود. اما یک زمان کسی میگوید اشتباه کردن حق من است و خود را برای اشتباه کردن محق میداند. اشکال بحث دقیقاً همین است که هرکاری که میتوانی انجام دهی حق تو نیست. حق آن تعالی است و اینکه خودت انتخاب کنی. خودت انتخاب کن در چارچوبها. یک مقدار تخطی کردی عیب ندارد اما حق نیست. اشتباه، اشتباه است اما اینکه این اشتباه را کردی تنبیه نمیشوی.
لذا باید مسئله حق آزادی را بفهمیم که چه حقی است. حق آزادی این نیست که هرکاری دوست داشته باشم انجام دهم، حق آزادی زمانی است که در فضای تعالی معنا پیدا کند. لذا شما نمیتوانید بگویید مثلاً چون من دلم میخواهد که همجنس بازی کنم، پس حق دارم.
بگذارید از یک زاویه دیگری هم به این بحث برداشتن حجاب بنگریم. از زاویه بافرهنگ بودن یا بیفرهنگ بودن! در مقام اجرا، همه جوامع قانون دارند و باید به قانون آن عمل کنند. اگر میخواهید در آن جامعه زندگی کنید باید به قانون عمل کنید یا با اصل نظام درگیر شوید. یعنی مادامی که کسی که نمیخواهد نظام را براندازی کند، او اگر قانون شکنی میکند، برای او افتخار است یا بی فرهنگی است؟ بی حجابی ترویج بی فرهنگی است یا ترویج امر افتخارآفرین؟
فرض کنیم من اصلاً قانون اساسی را قبول ندارم. در این کشور میخواهم چکار کنم؟ میخواهم در این کشور بمانم و قانون اساسی را عمل نکنم؟ مثلاً مجلس فلان قانون را وضع کرده که من آن را قبول ندارم. چون من قبول ندارم میتوانم آن را عمل نکنم؟
ولو اینکه قانون را قبول نداشته باشید؛ با فرهنگ بودن در گرو عمل به قانون است یا عدم عمل به قانون؟
این از غلطهایی است که در کشور ما ترویج میکنند و در اروپا چنین چیزی نیست. شرط عمل کردن به قانون، قبول داشتن قانون نیست. این خیلی مهم است. اگر عمل به قانون، چنین شرطی داشت به این معنی بود که هیچ قانونی عمل نشود! کسی که اختلاس میکند، اگر قانون عدم اختلاس را قبول داشت که اختلاس نمیکرد. ما او را زندانی میکنیم و میگوئیم کشور دچار هرج و مرج میشود. شرط عقلانی عمل یک نفر به قانون، و نیز شرط الزام افراد به عمل به قانون، این نیست که آنها حتماً قانون را قبول داشته باشند.
ثمره بحث این است که اگر متقاعد نشدی که فلان قانون خوب است، مادام که در یک نظام قانونمند میخواهی زندگی کنی و قصد براندازی آن نظام را نداری همچنان باید به آن عمل کنی. این تفکیکها در کشور ما نمیشود لذا بحران ایجاد میشود.
اغلب کسانی که در کشور ما بدحجاب هستند، مسلمانند و نماز میخوانند و اینگونه نیست که با اسلام مشکل داشته باشند. همچنین عموماً اهل قانون هم هستند و میخواهند در این کشور زندگی کنند و طبیعتاً مثل بسیاری از افراد ممکن است از برخی از قانونهای این جامعه خوششان نیاید. این خیلی جای تأسف دارد که عدهای خود را بافرهنگ میدانند اما به قانونشکنی افتخار میکنند. آیا کسی که به عبور از چراغ قرمز افتخار میکند یک انسان بافرهنگ است؟ آیا کسی که مردم را به فرار از قانون تشویق میکند نباید مورد برخورد قانونی قرار بگیرد؟!
فرض کنیم اگر تعدادی از قوانین کشور ما اصلاٌ غلط باشد، دلیل میشود که قانون اساسی تعطیل شود؟ یا بودن قانون اساسی که اکثر قوانین آن خوب است، بهتر از نبودن کل قانون اساسی نیست؟
در پایان یک نکته دیگر هم عرض کنم. من وقتی برای بحث حجاب به دانشگاهها میرفتم اول سوال میکردم به نظر شما حد قانونی حجاب برای زنان چقدر باید باشد؟ هیچ؟ حداقلی به اندازه حد واجب شرعی برای مردان؟ در حد لباس رکابی و دامن کوتاه؟ در حد لباس آستین دار؟ حجاب شرعی؟ پوشیه؟ هر کدام از اینهایی که ذکر کردم یک طرفدار داشت.
یک مدل این است که غربیها در پیش گرفتهاند و توافق کردند که کدام یک از این انواع حجاب بهتر است. در نهایت آنچه رأی بیاورد، بقیه را محدود و مجبور میکند. البته دکتر شریعتی جملهای دارد که میگوید در جوامع سرمایه داری رایج، دموکراسی یعنی حکومت سرمایه داران. چون صاحبان رسانه، تلقی خود را به همگان القا میکنند. چون رسانه در اختیار اوست، نظر خودش را از طریق رسانه القا میکند. میخواهم بگویم آرا هم آرای واقعی نیست.
اما جامعه اسلامی، رأی خدا را بر رأیهای دیگر ترجیح میدهد. یعنی اگر اختلافی پیش آمد، آنجایی که خداوند قانونی را قرار داده است آن را بر نظرات شخصی افراد ترجیح میدهند. یعنی بالاخره اگر ما قبول داریم یک حداقلی از پوشش برای همگان ضروری است و در محدودهاش نظراتمان مختلف است، باید ببینیم واقعاً به عنوان یک مسلمان، نظر خدا را قبول داریم یا خیر.
به مناسبت هفته حجاب و عفاف کتابهایی که به فلسفه حجاب از دیدگاه اسلام پرداختهاند
به مناسبت فرا رسیدن هفته حجاب و عفاف، سعید کرمی رئیس مرکز پژوهشهای جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره آثار تولیدشده و در حال انتشار این مرکز گفت: تا به حال آثار قابل تأملی مانند «حجاب» از حجتالاسلام مهریزی، «صدف عفاف» اثر اعظم وفایی، «مساله پوشش» اثر حسن ابراهیمزاده و «مشق آزاد کارکردها» و «فلسفه حجاب» اثر مصطفی غفاری در این مرکز منتشر شده است و کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر (ع)» اثر حجتالاسلام علی محمدی نیز در شرف انتشار است.
او درباره کتاب صدف عفاف گفت: در این کتاب گفته میشود که اثربخشی ظاهر و باطن بر یکدیگر از ویژگیهای عمومی انسان است، معمولاً بین حجاب و پوشش ظاهری با عفت و بازداری باطنی، تأثیر و تأثر متقابلی وجود دارد؛ بدین ترتیب که، هرچه حجاب و پوشش ظاهری مناسبتر، تقویت و پرورش روحیه درونی عفت، نیز بیشتر؛ وبالعکس. به عبارت دیگر درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاک نخواهد شد.
کرمی درباره ساختار این کتاب توضیح داد: کتاب صدف عفاف در شش بخش تلاش کرده است با تکیه بر منشور همیشه جاوید زندگانی بشر (قرآن کریم) پس از تبیین مفاهیم کلی، به جلوههای عفافورزی در بسترهایی چون مال، قلب، نگاه، رفتار، گفتار، پوشش و روابط جنسی بپردازد و خواننده را با محورهایی چون عوامل شکلگیری عفت در انسان، آثار و پیامدهای عفت گرایی، راهکارهای ترویج عفت و الگوهای قرآنی در این زمینه همراه سازد.
او درباره کتاب حجاب از حجت الاسلام مهریزی اظهار کرد: کتاب حجاب در ۷۶ صفحه و در دو فصل شبهات، درباره دینی بودن حجاب و شبهات، درباره حجاب دینی، پانزده شبهه را مورد ارزیابی و نقد قرار داده است. در این کتاب گفته میشود که اسلام مدافع و مروج آراستگی و پاکیزگی است و با هرگونه بی نظمی و ژنده پوشی مردم به ویژه جوانان مخالف است، اما بیش از آراستگی بیرونی بر آراستگی درونی تأکید داشته و دارد. خلاصه کردن و معنا کردن زیبایی به زیبایی ظاهری و بیرونی، نگاه مکاتب غیرالهی به انسان و فلسفه زندگی اوست. از منظر مکاتب الهی به ویژه مکتب اسلام، اصالت با پوشش درونی تقوا و زیبایی درونی ایمان است هرچند که بر اهمیت پوشش بیرونی و آراستگی بیرونی نیز تأکید دارد.
کرمی ادامه داد: کتاب مسئله پوشش به قلم حسن ابراهیمزاده در چهار فصل سامان یافته است؛ فصل اول: پوشش و پوشاک از منظر اسلام، فصل دوم: پوشش زن ایرانی در گذر تاریخ، فصل سوم: جایگاه پوشش و پوشاک در جامعه امروز و فصل چهارم: ما و پوشش امروز.
این پژوهشگر درباره کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (ع) اثر حجتالاسلام علی محمدی تصریح کرد: نویسنده در این کتاب بیان میکند که حجاب، لزوم و کمیت و کیفیت آن، کم و بیش از مسائل چالشی جامعه مسلمانان در دهههای اخیر میباشد. در این سالها برخی تحقیقات گسترده درباره حجاب شرعی در فضای مجازی منتشر شده است که این تحقیقات علیرغم داشتن اشکالات اساسی از نظر روشی و محتوایی، به جهت بهرهمندی از منابع فراوان تاریخی، تفسیری و روایی و استفاده گزینشی و ناقص از مباحث تاریخی، تفسیری و روایی همراه با تحلیلهای نادرست میتواند شبهات گوناگونی را درباره حجاب در ذهن افراد مسلمان بهویژه جوانان ایجاد نماید. از اینرو، سزاوار است مباحثی چون موضع فقه امامیه نسبت به حجاب، رابطه ستر صلاتی و غیرصلاتی، ادله قرآنی وجوب حجاب، فلسفه و قلمرو حجاب، روششناسی حکم حجاب، وضعیت حجاب در عصر پیامبر و ائمه و … پیرامون مسأله حجاب مورد مطالعه قرار گیرد.
کرمی گفت: درباره حجاب آثار فراوانی تاکنون منتشر شده است، اما این آثار کمتر ناظر به نکات و زوایایی است که برخی از تحقیقات شبهه برانگیز اخیر درباره حجاب شرعی روی آن تأکید ورزیدهاند. لذا تحقیق حاضر ناظر به شبهات اخیر صورت میگیرد. به لحاظ منطقی و تقدم رتبی ابتدا به تبیین روش تحقیق در احکام شرعی از جمله حجاب در فصل نخست خواهیم پرداخت سپس برای روشن شدن جایگاه حجاب در دین اسلام، بحثی از جایگاه حجاب در متون فقهی، ادله، قلمرو و فلسفه حجاب در فصل دوم خواهیم داشت. به منظور تبیین چگونگی دلالت آیات مربوط به حجاب و تفسیر آن، فصل سوم را به مباحث تفسیری آیات حجاب اختصاص دادیم و در فصل چهارم، برای روشن شدن وضعیت حجاب در زمان معصومین بهویژه پیامبر (ص) برخی از زوایای مسأله حجاب را به لحاظ تاریخی بررسی خواهیم کرد.
حجاب اجباری یا اختیاری؟
حجت الاسلام سید حسین مومنی در سخنانی بحث حجاب اجباری یا اختیاری را در زمان حکومت پیامبر و امیرالمومنین مورد بحث و بررسی قرار داد.
بسته پیشنهادی کتاب به مناسبت هفته حجاب و عفاف
سعید کرمی رئیس مرکز پژوهشهای جوان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به مناسبت فرا رسیدن هفته حجاب و عفاف، گفتوگویی در مورد کتابهای این مرکز در حوزه حجاب انجام داده که در ادامه میخوانید؛
وی در مورد کتابهای مرکز پژوهشهای جوان گفت: تا به حال آثار ارزشمندی مانند حجاب از حجت الاسلام مهریزی، صدف عفاف اثر سرکارخانم اعظم وفایی، مساله پوشش اثر حسن ابراهیم زاده و مشق آزاد کارکردها و فلسفه حجاب اثر دکتر مصطفی غفاری در این مرکز منتشر شده است و کتاب حجاب شرعی درعصر پیامبر (ع) اثر حجتالاسلام علی محمدی نیز در شرف انتشار است.
کرمی در مورد کتاب صدف عفاف گفت: در این کتاب گفته میشود که اثربخشی ظاهر و باطن بر یکدیگر از ویژگیهای عمومی انسان است، معمولاً بین حجاب و پوشش ظاهری با عفت و بازداری باطنی، تأثیر و تأثر متقابلی وجود دارد؛ بدین ترتیب که، هرچه حجاب و پوشش ظاهری مناسبتر، تقویت و پرورش روحیه درونی عفت، نیز بیشتر؛ وبالعکس. به عبارت دیگر درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاک نخواهد شد.
وی ادامه داد: کتاب صدف عفاف در شش بخش تلاش نموده است با تکیه بر منشور همیشه جاوید زندگانی بشر (قرآن کریم) پس از تبیین مفاهیم کلی، به جلوههای عفاف ورزی در بسترهایی چون مال، قلب، نگاه، رفتار، گفتار، پوشش و روابط جنسی بپردازد و خواننده را با محورهایی چون عوامل شکل گیری عفت در انسان، آثار و پیامدهای عفت گرایی، راهکارهای ترویج عفت و الگوهای قرآنی در این زمینه همراه سازد.
وی در مورد کتاب حجاب از حجت الاسلام مهریزی گفت: کتاب حجاب در ۷۶ صفحه و در دو فصل شبهات، درباره دینی بودن حجاب و شبهات، درباره حجاب دینی، پانزده شبهه را مورد ارزیابی و نقد قرار داده است.
ور در مورد رویکرد کلی در کتاب مساله پوشش اثر حسن ابراهیم زاده گفت: در این کتاب گفته میشود که اسلام مدافع و مروج آراستگی و پاکیزگی است و با هرگونه بی نظمی و ژنده پوشی مردم به ویژه جوانان مخالف است، اما بیش از آراستگی بیرونی بر آراستگی درونی تأکید داشته و دارد. خلاصه کردن و معنا کردن زیبایی به زیبایی ظاهری و بیرونی، نگاه مکاتب غیرالهی به انسان و فلسفه زندگی اوست. از منظر مکاتب الهی به ویژه مکتب اسلام، اصالت با پوشش درونی تقوا و زیبایی درونی ایمان است هرچند که بر اهمیت پوشش بیرونی و آراستگی بیرونی نیز تأکید دارد.
کرمی ادامه داد: کتاب مسئله پوشش به قلم حسن ابراهیمزاده در چهار فصل سامان یافته است؛ فصل اول: پوشش و پوشاک از منظر اسلام، فصل دوم: پوشش زن ایرانی در گذر تاریخ، فصل سوم: جایگاه پوشش و پوشاک در جامعه امروز و فصل چهارم: ما و پوشش امروز.
وی در مورد کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر (ع) اثر حجتالاسلام علی محمدی گفت: نویسنده در این کتاب بیان میکند که حجاب، لزوم و کمیت و کیفیت آن، کم و بیش از مسائل چالشی جامعه مسلمانان در دهههای اخیر میباشد. در این سالها برخی تحقیقات گسترده درباره حجاب شرعی در فضای مجازی منتشر شده است که این تحقیقات علیرغم داشتن اشکالات اساسی از نظر روشی و محتوایی، به جهت بهرهمندی از منابع فراوان تاریخی، تفسیری و روایی و استفاده گزینشی و ناقص از مباحث تاریخی، تفسیری و روایی همراه با تحلیلهای نادرست میتواند شبهات گوناگونی را درباره حجاب در ذهن افراد مسلمان بهویژه جوانان ایجاد نماید. از اینرو، سزاوار است مباحثی چون موضع فقه امامیه نسبت به حجاب، رابطه ستر صلاتی و غیرصلاتی، ادله قرآنی وجوب حجاب، فلسفه و قلمرو حجاب، روشناسی حکم حجاب، وضعیت حجاب در عصر پیامبر و ائمه و … پیرامون مسأله حجاب مورد مطالعه قرار گیرد.
وی در پایان اظهار داشت: درباره حجاب آثار فراوانی تاکنون منتشر شده است، اما این آثار کمتر ناظر به نکات و زوایایی است که برخی از تحقیقات شبهه برانگیز اخیر درباره حجاب شرعی روی آن تأکید ورزیدهاند. لذا تحقیق حاضر ناظر به شبهات اخیر صورت میگیرد. به لحاظ منطقی و تقدم رتبی ابتدا به تبیین روش تحقیق در احکام شرعی از جمله حجاب در فصل نخست خواهیم پرداخت سپس برای روشن شدن جایگاه حجاب در دین اسلام، بحثی از جایگاه حجاب در متون فقهی، ادله، قلمرو و فلسفه حجاب در فصل دوم خواهیم داشت. به منظور تبیین چگونگی دلالت آیات مربوط به حجاب و تفسیر آن، فصل سوم را به مباحث تفسیری آیات حجاب اختصاص دادیم و در فصل چهارم، برای روشن شدن وضعیت حجاب در زمان معصومین بهویژه پیامبر (ص) برخی از زوایای مسأله حجاب را به لحاظ تاریخی بررسی خواهیم کرد.
از تدریس متُد غربی در دانشگاهها تا رخ دادن کشف حجاب نرم
با توجه به اینکه در تقویم رسمی کشورمان بیستویکم تیرماه به عنوان روز حجاب و عفاف نام گرفته است، فارغ از اینکه این روز میتواند اقدامی کافی در به نتیجه رساندن ارزشهای عمومی عفاف و حجاب در جامعه باشد یا خیر! باید بررسی کرد که از لحاظ اجرایی تا چه اندازه به این حوزه نگاه شده است، زیرا در حوزه حجاب و عفاف در کشور بیشتر به تولید محتوا پرداخته شده در حالیکه نقصان و کمبودها در این زمینه نه محتوایی و نظری بلکه عینی و کاربردی برای اجرایی و عملیاتی کردن محتواهای تولید شده در زمینه حجاب و عفاف است. از همین رو، شاید مهمترین معضل این حوزه در جامعه، راهبردها و کارکردهای عینی فرهنگی برای عملیاتی شدن ارزشهای حجاب و عفاف در جامعه است. در کنار استراتژیها، راهبردها، کارکردهای اجرایی و عملیاتی کردن محتوای نظری باید به مشکلات محصولات این حوزه هم توجه خاص شود. مثلاً نمایشگاههایی مرتبط با این حوزه که در طول سال برگزار میشوند تا چه اندازه تأثیرگذارهستند و نیاز مخاطبان را برطرف میکنند؟ تولیدکنندگان محصولات عفاف و حجاب با وجود محدود بودن مواد اولیه تا چهانداره توانستند پاسخگوی نیاز جامعه باشند؟ تمام این مسائل موضوعاتی است که در حوزه حجاب و عفاف اهمیت دارند اما نادیده گرفته شدهاند!
غافل ماندن از محصولات حجاب و شکلگیری کشف حجاب نرم
در کنار تمام انتقادات و چالشهای موجود در خصوص حجاب و پوشش در جامعه، سوال این است که استراتژی نهادهای متولی برای مد و لباس کجاست؟ و قوانین و مقررات برای اجرایی کردن کلیت پوشش و مد چه محتوا و کارکردهایی دارند؟! از سوی دیگر وضعیت زیرساختهای اقتصادی برای تقویت این استراتژیها و ساماندهیهای مبتنی بر قانون وجود دارد؟
«اسدالله سلیمانی»، عضو هیأت مدیره انجمن تولیدکنندگان محصولات عفاف و حجاب، درباره زیرساختهای اقتصادی این حوزه به خبرنگار مهر میگوید: شاید بگویند که در عصر ارتباطات و تکنولوژی پیشرفته در دسترسی آسان به اینترنت به سر میبریم اما باید از معضل این حوزه یاد کنم که اتحادیههای ما در کشور همچنان از مکانیزمهای ۵۰ سال پیش استفاده میکنند و نوع فعالیتهایشان تغییری نکرده است.
او ادامه میدهد: قطعاً در این حوزه باید بخش خصوصی را تقویت کرد و کارخانههایی که در زمینه تولید پارچه چادر مشکی فعالیت میکنند را به بخش خصوص واگذار کرد تا بتوانند فعالیت مفیدی را به جامعه ارائه دهد، شما تصور کنید که نزدیک به ۲۰ سال است بحث چادرهای ملی یا دانشجویی را مطرح کردند که خودم به عنوان تولیدکنندگان انبوه این حوزه فعالیت دارم اما باید بگویم به دلیل نوپا بودن همچنان اوایل راه هستیم باید تلاش کنیم. نباید اجازه دهیم چادرهای ما را کشورهایی که زنان محجبه ندارند همچون سوئیس، ژاپن و چین تولید کنند.
با توجه به اینکه بسیاری از افراد به دنبال چادر مشکی درجه یک سوئیسی هستند و مبدا تولید این پارچه در سوئیس است و بعد ژاپن، کره و چین هم به تولید در این زمینه پرداختند در کشور خودمان درباره این موضوع و تولید و توزیعش صحبتهایی زیادی شده که با توجه به پرداخت زیاد و عمل نکردن مسئولان ماجرای چادر مشکی دیگر از رونق افتاده است. سلیمانی در اینباره میگوید: در حوزه حجاب و به خصوص چادر وضعیت خیلی بدی داریم و در کشورمان درباره حجاب بسیار کمکار کردیم و به آن خیلی اهمیتی ندادیم.
عضو هیأت مدیره انجمن تولیدکنندگان محصولات عفاف و حجاب درباره کشف حجاب نرم در جامعه بیان میکند: به اعتقاد من با این اوضاع، کشف حجاب نرم در حال رخ دادن است، کشف حجابی که رضا خان انجام داد براساس زور و قدرتی بود که داشت و چادر را از سر زنان کشید اما در حال حاضر بدون اینکه کسی دست به چادر اشخاص بزند، افراد چادرهایشان را کنار میگذارند و به این کشف حجاب نرم میگویند. مگر ساماندهی این حوزه تا چه اندازه هزینه میبرد؟ که نمیتوانند بهخوبی این حوزه را بگردانند. در حالیکه اگر ما ۵۰ میلیون متر پارچه در کشور داشتیم چادرمان به قیمت قبل برمیگشت. این سوال برای من و تمامی تولیدکنندگان محصولات حجاب و انجمن تخصصی تولیدکنندگان محصولات حجاب پیش آمده که مسئولان چه عنادی با تولیدکنندگان حجاب دارند؟ آنها هیچ توجهی به این حوزه ندارند و در حال حاضر جامعه ۲۵ هزارنفری که در بخش حجاب فعالیت میکنند نزدیک به ۳۰ درصد آنان بیکار شدند، حداقل به این موضوع هم نگاه نمیکنند.
او میگوید: «مسئله دوم بحث پارچه داخلی است، تنها کارخانه داخلی در زمینه حجاب «حجاب شهرکرد» است که نزدیک به ۳۲ درصد تعرفه برای چادر مشکی اختصاص دادند یعنی خریدار چادر، باید نزدیک به ۴۰ یا ۵۰ هزار تومان آن را گرانتر بخرد تا کارخانه تقویت شود و بتواند در محصولات حجاب مصرف داخلی را تأمین کند. علیرغم اینکه با کارخانه مذاکره کردیم تا تولیداتشان را به تولیدکنندهها بدهند و بحث نذر حجاب تأمین شود یک روز میگویند برق نداریم، یک روز غلطک خراب است و بهانههای گوناگون دیگر… این موضوع بسیار آزار دهنده است. اگر میتوانند تولید کنند چرا این کارها را انجام میدهند اگر نمیتوانند کار کنند حداقل تعرفهها را بردارند که مشکلات برای ارائه محصول برطرف شود.
تدریس متد غربی در دانشگاههای ایرانی و بیتوجهی به البسه مسلمانان
کتاب «چادر؛ کلیات طراحی تا دوخت» اثر سیده راضیه ابراهیمیان است که نگارش و رونوشتی از الگوهای مختلف و طراحی و دوخت «چادر» است. او این کتاب را در ۵ فصل با عناوین تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، تعامل انسان با پارچه، انسانشناسی، روششناسی، طرح و رنگ، الگو، دوخت و طرح چادر در ایران پرداخته است. ابراهیمیان در زمینه حجاب نقدش به دانشگاهها است و میگوید: الگوها و متدغربی در دانشگاه تدریس میشود اما البسه مسلمانان در این الگوها بسیار کمرنگ است و تا حدودی برایش تعریف آکادمیک نشده است، او در این زمینه به خبرنگار مهر میگوید: با توجه به اینکه ما در کشور اسلامی هستیم و باید نسبت به پوششمان در جامعه آگاهی و دانش داشته باشیم سعی کردم کتابی جامع و کامل در زمینه چادر ارائه کنم تا الگوی مناسبی در جامعه باشد که خلاقیتهای لازم را هم دربرداشته باشد. تمام این پروسه نیازمند دانش است که احساس کردم دانش لازم به مخاطبان داده نشده است از همین رو کتابی را تألیف کردم که هم قابلیت تدریس در دانشگاه را داشته باشد و هم برای مردم جامعه مفید واقع شود.
ابراهیمیان در ادامه بیان میکند: ما در عصری زندگی میکنیم که نیاز به دانش داریم، باید گذشته تاریخیمان را بشناسیم، از بایدها و نبایدهای فرهنگ اجتماعی کشورمان آگاه باشیم، فرهنگ دینی و مذهبیمان را به خوبی بشناسیم. چرا ما در دانشگاهها پوشش ملل را تدریس میکنیم اما فرهنگ البسه مسلمانان ایران را نداریم! کاش در حوزه فرهنگ خودمان یا پوشش مسلمانان چه در کشورمان و چه کشورهای مسلمان اطراف در دانشگاه آموزشهایی به دانشجویان داده شود تا در این زمینه غنیتر شویم.
«حجاب»، نماد آزادی زن مسلمان است
حمله به نقاط قوت دشمن و از کار انداختن آنها، در هر مبارزه ای، الفبای ابتدایی پیروزی محسوب میشود. بر همین اساس، میتوان از میزان حساسیت و عصبانیت دشمن نسبت به یک موضوع، قدر داشته های خود را دانست. مسئله پوشش و حجاب زن مسلمان، بدون شک در مبارزه فرهنگی غرب با کشورهای اسلامی، یکی از همین نقاط قوت است که طی دو سده اخیر تلاش های متراکمی برای حذف اجباری و اختیاری آن انجام شده است. برای بررسی همین موضوع و واقعیات پیرامونی آن، با زهره الهیان نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی به گفتگو نشستهایم.
به عنوان اولین سوال، اهمیت مسئله حجاب برای سلامت روانی و اجتماعی مردم را چگونه میتوان اثبات نمود؟
ما مشاهده می کنیم در طول دهه های گذشته بعد از از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از محورهای عمده فعالیت دشمنان نظام و انقلاب، مقوله حجاب بوده است. یعنی در جنگ نرم و جنگ فرهنگی، نوک پیکان حمله دشمن به سمت حجاب بوده است. ترس و هراس از پیشبرد اهداف انقلاب و صدور فرهنگ جمهوری اسلامی آنها را وادار کرده تا بودجه های کلان میلیون دلاری را صرف حمله به حجاب کنند. این واقعیات نشان دهنده این است که آنها متوجه تاثیرگذاری عمیق حجاب در سلامت معنوی و اجتماعی جامعه شده اند. بدین معنا که یک پوشش بهنجار و مورد تاکید اسلام، مصونیت بخش جامعه است. البته این پوشش تنها برای خانم ها نیست. مجموع آقایان و خانم ها باید رعایت اصول پوشش صحیح در سطح جامعه را داشته باشند تا جامعه از بسیاری آفات و صدمه ها مصون بماند. دشمنان رمز تاثیرگذاری حجاب و پوشش را در سلامت جامعه ایرانی دریافته اند. متوجه هستند در صورتی که پوشش مورد نظر اسلام در جامعه مورد توجه قرار گیرد و نهادینه شود، انقلاب اسلامی میتواند در اهداف فرهنگی خود موفق باشد. دشمن قصد دارد با تخریب خحاب، تصویر الهام بخش و الگوی انقلاب برای جهان اسلام را تخریب کند. ما اما میخواهیم ملت های دیگر دنیا هم بتوانند از مدل و سبک زندگی ایرانی-اسلامی الگو بگیرند.
برنامه دشمن برای مقابله با این مسئله چیست و تمرکز آنها بیشتر بر کدام گروه است؟
در حال حاضر، بستر اصلی فعالیت دشمن بر شبکههای معاند ماهوارهای و اینترنت و شبکههای اجتماعی متمرکز است. قصد دارند با تزریق نوعی بی بندو باری و ولنگاری فرهنگی، فرهنگ اصلی و اصیل زن مسلمان ایرانی استحاله شود و دختران ما که مادران فردای این جامعه هستند، از این فرهنگ اصیل فاصله بگیرند تا به واسطه رواج بیبند و باری نوعی فساد اجتماعی را در سطح جامعه اشاعه دهند. تمرکز هم طبعاً بیشتر بر نسل جوان است. این امر بایستی یکی از مقوله هایی باشد که توجه مسئولین را به تاثیرگذاری مقوله حجاب معطوف کند. متاسفانه ما در طول دولت های گذشته و فعلی مشاهده می کنیم که نوعی غفلت و بی توجهی در باب فرهنگ سازی برای توسعه فرهنگ حجاب و عفاف اتفاق افتاده و دستگاه ها و مسئولین به وظایف خود در این حوزه عمل نکردهاند. این غفلت و عدم توجه میتواند آسیبهای جدی برای جامعه در پی داشته باشد که شواهدی از آن را هم در سطح جامعه مشاهده میکنیم.
الان طبعاً دوره اجبار به کشف حجاب گذشته و در عوض، سعی می شود با قرار دادن مسئله حجاب در مقابل مفهوم آزادی، زنان مسلمان را خودخواسته تشویق به بی حجابی کنند. نسبت آزادی و ممسئله حجاب چیست؟
قرار دادن مسئله حجاب در برابر آزادی، قصه جدیدی نیست. ما در طول دورههای مختلف مشاهده کردیم که برخی جریانات که بعضاً وابسته به عناصر خارج از کشور هم هستند، تلاش می کنند دوقطبی حجاب – آزادی را به جامعه القا کنند. کانه رعایت حجاب در برابر آزادی زنان قرار گرفته است. آنها با تشدید این دوقطبی تلاش می کنند تا جامعه را در برابر حجاب بسیج کنند. در حالی که حجاب به عنوان یک الزام قانونی در جامعه ما اتفاقاً می تواند نوعی آزادی و مصونیت را برای زنان جامعه به ارمغان بیاورد. بدین معنا که زنان جامعه ما با رعایت حجاب و پوشش صحیح توانستند خود را در محیط های مختلف علمی و کاری خود را از بسیاری آسیب ها مصون بدارند و آزادانه فعالیت های اجتماعی خود را با رعایت پوشش صحیح ادامه دهند. این در حالی است که ما در غرب مشاهده می کنیم به دلیل عدم وجود اصول صحیح پوشش و غلبه ی فرهنگ برهنگی، زنان بیشترین قربانیان این ولنگاری هستند. زنان در جوامع غربی مورد سوء استفاده قرار می گیرند و مورد خشونت های جدی قرار دارند. آمار و ارقام و شواهد مختلفی در رابطه با خشونت علیه زنان در جوامع غربی داریم که همه را هم خودشان اقرار می کنند و الان واقعاً به ستوه آمده اند.
مثال و موردی از آمارهای مذکور را در ذهن دارید که برای ما بازگو کنید؟
آمارهای بسیار متنوع و تکان دهنده وجود دارد که با یک جستجوی ساده اینترنتی قابل جستجو است. فرضا طبق یکی از همین آمارهای منتشر شده، از هر دو دانشجوی دختر آمریکایی، یک نفر مورد تعرض و خشونت جنسی قرار می گیرد. شبکه هایی از قاچاق انسان در خود آمریکا وجود دارد که بیش از یک میلیون زن آمریکایی در دام این شبکه های قاچاق انسان هستند و به نوعی به عنوان برده جنسی محسوب می شوند. وضعیت مدارس به نوعی فاجعه بار تر است. در کشور آمریکا برخی از خانواده ها ترجیح میدهند فرزندان شان آموزش از راه دور داشته باشند تا اینکه آنها را به محیط ناسالم مدارس بفرستند. این ناامنی اجتماعی و خشونتی که علیه زنان و دختران در جوامع غربی مشاهده می کنیم، حاصل همین ولنگاری و عدم توجه به این مفاهیم فرهنگی مربوط به پوشیدگی و عدم برهنگی است. خوشبختانه بعد از انقلاب اسلامی و با فضای سالمی که در جامعه پدید امد به واسطه رعایت اصول پوشش صحیح، فضای سالمی فراهم شد تا زنان بتوانند در تمامی شئون اجتماعی به کار و تحصیل بپردازند و این مصونیت، ارمغان پوشش صحیح و رعایت اصول پوشش اسلامی در سطح جامعه بود که قطعاً مقوله ای است که عدم رضایت دشمنان ما را به همراه دارد. به همین دلیل هم هجمه ها علیه حجاب طی سالهای گذشته در اوج خود بوده و مشاهده می کنیم که دشمنان نظام بودجه های کلانی را در این راستا برای استحاله فرهنگ زن مسلمان ایرانی خرج کرده اند.
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه اینفوصوفی نیست.